روزنامه آفتاب یزد
1397/11/30
سرگردانی یک نوجوان مدرن
در فیلم «باید درباره کواین صحبت کنیم» به کارگردانی «لین رمزی» جملهای از زبان نوجوانی آمده است که شاید با پیش-فرض روایتِ پویا بادکوبه پیوند عمیق دارد؛ سکانسی که در آن، مادری از پسر نوجوانش انگیزه قتل خواهر کوچکتر و پدرش را میپرسد؛ پسر در پاسخ گفت قبلا میدانستم اما اکنون نمیدانم! پیش درآمد فیلم و تثبیت روایت، همزمان با یک غافلگیری و تعلیق هنرمندانه شکل میگیرد جایی که در آن «گلسا» توسط دوستانش مجبور به آوردن فیلم دوربین مدار بسته میشود. از آن پس بیشتر میانه فیلم تا پایان، تقریبا بیشتر کشمکشها نقطه ثقل پیرنگ روایت یعنی حول دستیابی و یا کشف فیلم دوربین مداربسته میچرخد که البته کارگردان در آفریدن سکانسهایدلهره آمیز پس از برملا شدن راز دستگاه دوربین مدار بسته امتناع نموده است اما کشمکش با ریتم نسبتا آهسته و تدریجی همچنان بر سر پیدایش فیلم وجود دارد اما آنچه که بر گنگ بودن برخی زوایای فیلم و پیوندش با پیش فرض روایت میافزاید سکوت مکرر گلسا در مورد مکان پنهانی فیلم لحظههای دزدی است؛ سکوتی که شاید ناشی از همان «نمی دانم» است؛ انگیزهای که برای همیشه هم از دید تماشاگر و حتی شاید خود کاراکترهمچنان راز سر به مهر باقی مانده است. «درساژ»، روایت نوجوانهایی است که سرگردان در انگیزه بزهکاریهایشان مانده اند زیرا به غیر از گلسا با دویدنهای مکرر بدون هدف روشنی، دوستش (یسنا میرطهماسب) نیز با ظاهرپولدارانه اش انگیزه سرقتش، چندان روشن نیست؛ البته در آغاز، گفتهای از زبان یکی از سارقان بیان میشود که احتمالا برخی موقعیتهای جرم خیز را برملا میسازد. سکانس پس از سرقت، یکی از دوستان گلسا میگوید: «اگه میشد ببینم که چگونه پلیسها میریزند مغازه...» تو گویی لذت ناشی از هیجان پیگیری پلیس انگیزه سرقت در برخی نوجوان و جوانانی باشد که فوران هیجان و روحیه ماجراجویی در آنها دیده میشود. کاراکتری با خصلت راز آمیز و سرگردانیش، انزوایش و فاصله عاطفی از خانوادش در سکانسهایی برایمان روشن میشود که او را با فاصله از پدر و مادر و طرز نشستن پشت به آنها را نشان میدهد.
از طرفی، مادر گلسا زنی است که چندان در فکر اصلاح دخترش نیست و افکار نازپروردگیاش در مورد گلسا مانند دود سیگارش آسیب زا است و به هوا میرود. تنها کلمه ««خداحافظ» هم در پایان داستان با لحن
سرد گلسا اوج تصویرگر چنین سرگردانی و یا فاصلههایی میان نسلها است. در فیلم «درساژ» خرده پیرنگهای دیگری نیز وجود دارند که هر کدام در موازی با پیرنگ اصلی معضلات دیگری از زندگی انسان امروزین را نمایان میسازند، از مشکلات کاریابی در وضعیت امروز گرفته تا خیانت مالی ارباب و برخی نهادها یا شرکتهای مسئول که البته گاه با دیالوگها و سکانس هایشان ایماژهای غیرمستقیم و گنگ، در حکم پلی به پیرنگ اصلی فیلم عمل میکنند تا سر انجام نقطه اوج بحران در سکانس آخر فیلم با غافلگیرانه ترین وجه به کشمکشها پایان میبخشد یعنی پخش فیلم در اینترنت و سپس دستگیری گلسا و رفقایش توسط پلیس. در حقیقت، راز غافلگیری هنرمندانه پایان روایت، در بازگشت به پس زمینه متضاد سخن فروشنده افغانیباید جست که رو به گلسا میگوید که صاحب مغازه از شکایت خود منصرف شده است و به من هم گفته است که شما هم حق نداری سخنی دراین باره با پلیس...
سایر اخبار این روزنامه
پول پاشی بن سلمان در منطقه
خبر آخر
تندروها و تحولات بازار ارز در این روزها
سناریوهای حداکثری و حداقلی ورشو
ضرورت تصویب پالرمو و «سی.اف.تی»
سرگردانی یک نوجوان مدرن
اقلیت و اکثریت
بومرنگ
اردوغان هم منعطف است و هم قدرت توجیه مردم را دارد
شکاف میان اروپا و آمریکا واقعی است
بیخیال دلار عسگراولادی را بچسب!
شبکههای اجتماعی تحت تاثیر ذبح الاغ!
گوشت ثبت نامی شد!
غر بزن تا دیده بشی!
شبیه سازی کمربند سبز شوروی برای ایران
مجوز مجلس به دولت برای دریافت وامپنجمیلیارد دلاری از روسیه
آمریکا در حال ضعیفترشدن است مسئولان مراقب خدعه اروپاییها باشند
مقصران اصلی پنهان شدهاند