روزنامه اعتماد
1395/10/25
اثر مرگ
با مرگ ناگهاني هاشمي، طبقه متوسط ايران، بزرگترين حامي و مهمترين متحد خويش در داخل ساخت سياسي مستقر ايران را از دست داد؛ طبقهاي كه در دو دهه اخير پيوسته و آهسته در تقلاي «تغيير» دويده، بزرگترين دگرگونيهاي سياسي و اجتماعي ايران را رقم زده، بيشترين ارزش اقتصادي و سرانه مصرف را در اختيار دارد، در بزنگاههاي مهمي نشان داده كه از هوش سياسي و شعور اجتماعي چشمگيري برخوردار است، كنش جمعي را به رفتارهاي راديكال فردي ترجيح ميدهد و البته بالاتر از استاندارد جدول «هزينه-فايده» طبقه متوسط، در ايران پايداري از خود نشان داده است. آيتالله هاشمي، شايد نخستين سياستمدار پس از انقلاب در ايران بود كه ارزشمندي، ويژگيها، خواستهها و مطالبههاي اين طبقه را شناخت و به آنها رسميت بخشيد و بدون تعارف كوشيد تا طبقه متوسط را «فربه» كند. اين درك به ويژه پس از كنش دومخردادي طبقه متوسط بر مطلوبيت سياسي آن دوره، در هاشمي مفهوم بيشتر و ارزش ژرفتري يافت و يكي از مهمترين سببهايي شد كه در سال 84، با وجود پرهيز شخصي، پا به كارزار انتخابات گذاشت. هاشمي شايد به دليل پايگاه خانوادگي خود از پيش از انقلاب، شايد از باب دلبستگي به توسعه، شايد از جهت نگرش پراگماتيستي به سياست و شايد به سببهاي بسيار ديگري، كوشيد پايگاه سياسي خويش را در دل طبقه متوسط بنا سازد، اين پايگاه را در دل جامعه بگستراند، پشتيبان منافع آن باشد و آغاز اين «توفيق اجباري» هرچند با شك و ترديد همراه بود اما در گذر يك زمان دور و دراز، به آرامي نهتنها طبقه متوسط به سرمايه اجتماعي هاشمي بدل شد كه خود او نيز به سرمايهاي سياسي براي اين طبقه تغيير جايگاه داد. اوج اين پيوند سياسي را در انتخابات خرداد 92 و اسفند 94 شاهد بوديم كه هاشمي جز با پشتيباني حيرتانگيز طبقه متوسط نميتوانست از پس طراحيهاي پيچيده انتخاباتي برآيد اما مهندسي او بر خشت بارورشده طبقه متوسط خوش نشست و كامياب گرديد. اكنون ميتوان گفت اين پيوند سياسي تغييرساز، درست در نقطه اوج خود به دست ناميمون اجل گسسته شده، ضربهاي كه بيترديد رويدادهاي آتي ايران را بهشدت تحت تاثير منفي خود قرار خواهد داد و اين تاثير دستكم ميانمدت را از اين پس با «اثر فقدان» هاشمي بازميشناسيم. در تمام عمر سياسي هاشمي هرچند تاثير سياسي او بسيار پررنگتر اما اقبال مردمي به اين سياستمدار هميشه در ميدان، هرگز چنين بلند و گسترده نبود و تشييع جنازه چند ميليوني هاشمي نشان داد كه او درست در نقطه اوج پيوند با طبقه حامي خود و در شهد شيرين ماه عسل با مردم اميد بسته به هوش سياسي وي، ديده از جهان فرو بست و پروژهاي كه قرار آن را با مردم در چند سال گذشته بنا نهاده بود، ناتمام ماند. براي پيشبيني پس از اين ماجرا در سپهر سينوسي سياست ايران بسيار زود است. بيترديد طبقه متوسط ايران كه اكنون با فقدان ناگهاني بزرگترين پشتيبان خود در بهت و شوك فرو رفته، از كنشگري سياسي و اجتماعي دست برنخواهد داشت. به احتمال فراوان اين طبقه پس از مدتي احساس ياس سياسي و بر هم خوردن همان اندك موازنه قدرت به سود مخالفان ارزشها و مطالبههاي طبقه متوسط، ميكوشد جانشيني را براي هاشمي بيابد اما روشن است كه بر جاي هاشمي نشستن نه كاري است سهل و آسان. هرچند رييسجمهور عصر اصلاحات يا رييسجمهور عصر اعتدال هنوز زنده و حاضرند و دومي در قدرت اما بخش مهمي از شعاع حركتي، افق ديد، نفوذ سياسي و تاثيرگذاري آنان، خود مخرج مشترك معادلهاي مهم به نام هاشمي بوده و دستكم در كوتاهمدت نميتوانند هيچكدام از كاركردهاي نمادين و سياسي و هژمونيك هاشمي را داشته باشند. شايد روحاني بتواند براي دوره كوتاهي تا انتخابات با دوپينگ «وصيت هاشمي» به يك سودآوري سياسي بالا دست يابد اما خود نيز ميداند كه در غياب صاحب وصيت تا چه اندازه روزگار براي او و دولت دومش دشوارتر خواهد بود و فقدان معمار سياسي واژه «اعتدال» چشمپوشيدني نيست. به جز «مختصات هاشمي» كه چارچوب تودرتو و چندلايه و پيچيده آن، تنها و تنها برازنده قامت خودش بود و نميتوان به آساني آن را بر تن ديگري كرد، اين امر كه موقعيتهاي ويژهاي چون بر مسند نشستن احمدينژاد و موضعگيريهاي 88 نيز به مدد بالندگي جايگاه هاشمي در طبقه متوسط آمده را نبايد از نظر انداخت. سنگ بناي اعتماد و اميد به هاشمي و سرمايهگذاري او بر طبقه متوسط، پيشينهاي پيش از دو دهه دارد و يكشبه به دست نيامده و شايد اگر نبود پايداري استثنايي آيتالله در برابر سياستهاي خانمانبرانداز احمدينژاد در تمام هشت سال و اگر پديد نميآمد همبستگي با مردم از 88 به اين سو، امروز اين ميزان دلبستگي سياسي طبقه متوسط با وي را شاهد نبوديم. سرمايه اجتماعي سياستمداران هر چند هماره ميتواند آسان و يكشبه به فنا رود اما به دست آوردن اين سرمايه به ويژه پس از تغيير جهتها و موقعيتها، سالها به درازا ميكشد و نيازمند صبر و جهدي بسيار است. طبقه متوسط ايران براي يافتن جايگزيني چون هاشمي يا در قامت هاشمي، راه دشواري در پيش خواهد داشت و بدون او روزهاي بسيار سختي كه با «خبرهاي بد» گره خواهد خورد. دورهاي است ميانمدت كه با يك جمله معنا ميشود؛ «زمستاني طولاني در راه است.»
سایر اخبار این روزنامه
حق فيلمسازان جوان را ميخورند
جانشين هاشمي شدن ، آسان نيست
عقبنشيني از پارهكردن برجام
برخي معاني يك تشييع جنازه
اثر مرگ
تقلب علمي را نميتوان با برخورد پليسي از ميان برد
هواپيماهاي نو و كاهش زمان تاخيرهاي پروازي
ايرباس طلسم را شكست
دو يار هاشمي در مزار هاشمي
برداشت از جنگلها ممنوع شد
من پاياننامه ميفروشم
خائنان به خودم را ميكشم
كسريدخل وخرج خانوادهها چقدر است؟
به دنبال سعادتت باش!