نمایش فقر ذهنی

عادل جهان‌آرای‪-‬ دیروز تهران و برخی از شهرهای کشور شاهد صف‌ دیگری از خودروهایی بودند که بعد از شنیدن سهمیه‌بندی بنزین و حتی افزایش احتمالی قیمت آن، خیابان‌های نزدیک به جایگاه‌های بنزین‌ را بند آوردند. این رفتار جمعی در وهله اول برای خیلی از ایرانی‌ها و خصوصا آنهایی که ساعت‌ها در صف بنزین منتظر ماندند تا بتوانند حداکثر 50لیتر بنزین به اندوخته‌های زندگی خود بیفزایند و برای آخرین بار باک خود را از بنزین 1000تومانی پر کنند تا ضرر کمتری بکنند، شاید توجیهی داشته باشد. اما اگر بخش پنهان قضیه را واشکافی کنیم درخواهیم یافت که این رفتار بیش از آنکه برای اندوختن سرمایه‌ای هر چند اندک باشد، بیشتر محصول فضای تشویش، بی‌اعتمادی و افسارگسیختی اقتصادی است.
از بهار سال گذشته که قیمت‌ها در مقابل چشمان آقای روحانی و دولت ایشان سیر صعودی گرفت و این پرواز بی‌محابای قیمت‌ها همچنان در مقابل دیدگان مسئولان دولتی و غیر دولتی ادامه دارد و گویا کسی هم قرار نیست جلوی این سیر صعودی را بگیرد، میزان تاب‌آوری مردم در برابر این نوع خبرها به حداقل رسید و به همین دلیل سعی می‌کنند برای جبران مافات، هر کاری را که از دست‌شان بر می‌آید، انجام دهند. با نگاهی به صف خریداران بنزین، کاملا مشخص بود که نوع خودروهایی که چشم‌انتظار رسیدن به وصال نازل بنزین بودند، از خانواده پراید و پژو و دیگر خودروهای ارزان‌قیمت چند ماه گذشته بودند. اگرچه از لطف خودروسازان داخلی این روزها بدترین و نامطمئن‌ترین نوع خودروهای وطنی و غیروطنی در حال فاصله گرفتن از قشر ضعیف جامعه هستند و قیمت‌های آن به ارقام نجومی 80، 100یا حتی 200میلیون تومانی رسید، اما دیروز دارندگان همین خودروهای چندین میلیون تومانی، چشم به قطره‌های ناقابل 1000تومانی نازل بنزین دوخته بودند.
این وضعیت از منظر دیگری هم قابل بررسی است، به این صورت که نشان می‌دهد فقر به جای آنکه فقط جیب مردم را نشانه گرفته باشد، ذهن و احساس آنان را درنوردیده، به صورتی که با یک خبر- حتی مجعول- سراسیمه به سوی جایگاه پخش بنزین هجوم آوردند که این موضوع می‌تواند زنگ خطری جدی را از شکاف اجتماعی به صدا در بیاورد.
بعد از روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد و افزایش ثانیه‌ای قیمت‌ها که منجر به تضعیف طبقه متوسط جامعه شد و چند ماه بعد از روی کار آمدن دولت دوازدهم و افزایش ناگهانی قیمت دلار و گرانی همه کالاها، کلا این طبقه نشانی در جامعه ندارد و بیشتر می‌توانیم بگوییم که اکنون فقط دو طبقه در کشور وجود دارند، طبقه اشراف و سرمایه‌داران و طبقه فقرا. زیرا وقتی خط فقر در جامعه امروز ما زیر 5میلیون تومان باشد، شکی نیست که اکثریت جامعه در این طبقه جای می‌گیرند و بخش دیگر جامعه هم اقلیت متمولی هستند که خوشبختانه بسیاری از آنان مثل بابک زنجانی‌ها شناسنامه و نام و نشان مشخصی دارند. حال در این وضعیت وقتی جامعه از نظر ذهنی احساس کند که فقیر شده است و دل به چند لیتر بنزین 1000تومانی خوش بکند تا بنزین احتمالی 2500تومانی را دیرتر بخرد، نشان می‌دهد که در بطن جامعه بحرانی شدید جریان دارد.
شکی نیست که قیمت بنزین در شرایط فعلی و حتی قبل از آن معقول نبوده و دولت باید پیشتر این کار را انجام می‌داد، اما نوع مواجهه با موضوع باعث شد مردم خودروهایشان را از منازل خود بیرون بیاورند و در صف طولانی بنزین ثانیه‌شماری کنند. حال با افزایش و سهمیه‌بندی بنزین یقینا شاهد گرانی بیشتر کالاها و تمامی مایحتاج روزمره خواهیم بود و دولت هم بی‌تردید به تماشای این وضعیت خواهد نشست. البته امیدواریم که دولت دوازدهم آن ابزارها و امکاناتی را که در دولت یازدهم داشت و نگذاشت که قیمت‌ها افزایش یابند، این بار کمر همت ببندد و جلوی افزایش گرانی‌ها را بگیرد. امیدواریم.