بیچاره نفت که در سرزمین ما گرفتار شده است

از زمانی که موضوع تحریم نفتی ایران، جدی و بعد اجرایی شد، در شبکه‌های اجتماعی، تصویری از یک روزنامه در روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی دست به دست می‌شود که تهدید ایران به قطع صادرات نفت را تیتر یک خود کرده بود. آن زمان، ایران می‌توانست دنیا را به تحریم نفتی تهدید کند اما امروز دیگر چنین توانی نداریم. البته بحث من سیاسی نیست. می‌خواهم از منظری غیر سیاسی روندی را مرور کنم که ما را به جایی رساند که خیلی راحت نفت ایران را تحریم می‌کنند. هرچند تحولات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و اعتصابات در صنعت نفت موجب شد تولید نفت ایران به مرور کاهش یابد، اما در فاصله کمتر از یک سال به پیروزی انقلاب، تولید نفت ایران به شش میلیون بشکه در روز رسیده بود که بیش از ده درصد کل تولید نفت جهان بود. آن زمان تولید نفت ایران تنها حدود دو میلیون بشکه در روز کمتر از عربستان بود. طبیعتا حذف شش میلیون بشکه نفت در روز از بازار جهانی توسط ایران، شوک بزرگی به بازار نفت بود و به همین دلیل آن زمان، ایران بود که دیگران را به نفروختن نفت تهدید می‌کرد. اما اوضاع آن طور باقی نماند و پس از ناآرامی‌های پس از انقلاب و بعد هم جنگ تحمیلی هشت ساله، رسیدن به تولید نفت شش میلیون بشکه در روز به یک رویا تبدیل شد.
با این حال تلاش‌ها برای افزایش مجدد تولید نفت ایران، پس از جنگ دوباره آغاز شد و در روندی رو به رشد از دولت سازندگی تا دولت اصلاحات، تولید نفت ایران از مرز چهار میلیون بشکه گذشت و حتی بالاترین رکورد تولید نفت ایران در سال‌های پس از پیروزی انقلاب که بیش از چهار میلیون و دویست هزار بشکه در روز بود. اما پس از آن روند نزولی تولید نفت آغاز شد. یک بخش از این روند نزولی، حاصل تحریم بود که نه فقط فروش نفت، بلکه جذب سرمایه گذاری و فناوری برای توسعه میادین نفت را هم تحت تاثیر قرار داده بود. اما فقط تحریم نبود که موجب عقب افتادن تولید نفت ایران از قافله کشورهای نفتخیز شد. یک مشکل بزرگ داخلی هم در کنار تحریم وجود داشت: نبود یک اجماع ملی درباره نفت.
در تمام سال‌های پس از پیروزی انقلاب، به نفت، این نعمتی که خداوند به رایگان در سرزمین ما قرار داده، صفت‌هایی همچون «بلای سیاه»، «نفرین سیاه»، «عامل بدبختی» و ... دادند و حتی بارها به بهانه کاهش وابستگی به نفت، ترجیح دادند صورت مساله را پاک کنند و از بستن چاه‌های نفت سخن بگویند. اما جالب اینجاست که وقتی تحریم نفت شروع می‌شود، فریاد وااسفا سر می‌دهند که اگر تولید نفت ما بیشتر بود کسی نمی‌توانست نفت ایران را تحریم کند و حتی به دلارهای نفتی عربستان حسادت می‌کنند. گویا عربستان، نعمتی دارد که ما از آن بی‌بهره‌ایم. در حالیکه هم ذخایر نفت و هم ذخایر گاز ایران از عربستان بیشتر است و همین حالا، هم در نفت و هم در گاز دومین ذخایر غنی جهان را داریم. اینکه ما نمی‌توانیم به اجماعی داخلی درباره نفت و گاز برسیم مشکل خودمان است نه این نعمت‌هایی که در سرزمین ما به ودیعه گذاشته شده است. در این موضوع تردیدی نیست که تحریم، عامل بخش مهمی از عقب ماندگی‌های ما در بکارگیری فناوری‌های پیشرفته و جذب سرمایه‌گذاران خارجی برای توسعه میادین نفت و گاز است - که البته اگر نفت را به عنوان یک اهرم تاثیرگذار اقتصادی و دیپلماتیک تعریف می‌کردیم و آن را اولویت می‌دانستیم، این مشکل هم قابل حل بود- اما مشکل اساسی‌تر این است که سال‌هاست نمی‌دانیم با نفت و گاز خود چه می‌خواهیم بکنیم؟ یک روز می‌گوییم چاه‌های نفت را ببندیم. وقتی وزیر نفتی می‌آید که اولویتش افزایش تولید نفت است، به او می‌گوییم نفت خام نفروشیم و تبدیل به بنزین و فرآورده کنیم. یک روز می‌گوییم گاز را باید با خط لوله صادر کنیم و روزی دیگر به یاد صادرات ال ان جی می‌افتیم. در واقع مشکل اساسی ما این است که اصلا تکلیفمان با خودمان هم روشن نیست و نه تنها سیاستگذاری کلان نداریم و اگر داشته باشیم به آن عمل نمی‌کنیم، بلکه همان سیاستگذاری‌های نصفه و نیمه هم تحت تاثیر رویکردهای سیاسی تغییر می‌کند. اگر از تمام ظرفیت خود استفاده می‌کردیم و نفت را به عنوان یک اهرم استراتژیک در عرصه اقتصاد و دیپلماسی می‌دیدیم و مثلا روزی هشت میلیون بشکه نفت تولید می‌کردیم – که ظرفیت آن را هم داریم -  آن وقت این روزها کمتر نگران تحریم نفتی می‌شدیم چراکه حذف نفت ایران از بازار سخت تر و سختر می‌شد. اینجاست که باید بگویم بیچاره نفت که در سرزمینی گرفتار شده که قدرش را نمی‌دانیم و توانش را نمی‌شناسیم.