دیدار عار نیست!

احسان اقبال سعید‪-‬ خبر دیدار و شام کاری محمدجواد ظریف با سناتور دموکرات «دیان فاینشتاین» بار دیگر در فضای رسانه‌ای و در میان فعالان داخلی و خارجی جنجال خبری ایجاد کرد. این که نفس یک دیدار فارغ از کیفیت و محتوای آن می‌تواند تا این اندازه محل مناقشه و هیاهو باشد، از ذهنیت‌های نامنعطف و هیجانی حکایت دارد. هیچ دیدار و گفت‌وگویی فارغ از این که طرفین کیستند و چه می‌اندیشند و چه پیشینه‌‌ای دارند،‌‌ نمی‌تواند نکوهیده و گناهی نابخشودنی باشد؛ بلکه این که چه گفته می‌شود و مواضع چیست و به قول اهل سیاست چه داده و ستانده می‌شود، محل سوال و قابل تشویق یا تردید است و البته در تاریخ می‌ماند. اگر به تاریخ مذهبی هم نگاه کنیم جز این‌‌ نمی‌بینیم. مگر حضرت امام حسین(ع) هم تا دم آخر فاجعه و حماسه دشت کربلا با اهل لشکر یزید گفت‌وگو نکردند؟ و حتی در دوران جنگ‌های سخت و علنی که خصومت تا انتهاست، درهای مذاکره و گفت‌وگو بسته‌‌ نمی‌شود و شاهد مثالش هم جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است که حتی در سال‌های جنگ هم آمدوشد‌های دیپلماتیک ادامه داشت و البته هیچ کس هم اتهام و تردید برای نفس مذاکره و دیدار وارد‌‌ نمی‌کرد.
در دنیای پیچیده امروز‌‌ نمی‌توان نوع روابط و جنگ و صلح را به روابط کودکانه نسبت داد که اگر قهر هستند باید از چند کیلومتری یکدیگر بگذرند و بگریزند، روی برگردانند و صورت به ترشرویی بیالایند. نفس اتهام‌زنی به هر نوع دیدار و گفت‌وگو و وارد شدن از این پنجره شوم برای ترور شخصیت و ابهام‌افکنی از میراث شوم حزب توده و جریان‌های چپ‌گرا در ایران است. روزگاری مهندس بازرگان و شهید چمران و ابراهیم یزدی را به باد تهمت و افترا می‌گرفتند که در الجزایر با امریکایی‌ها دیدار کرده‌اند و چه گفته‌اند؟ و می‌خواستند با گل‌آلود کردن فضا در شرایط آن روزگار که رسانه‌‌ای چنین فراگیری نداشتند و امکان پاسخ هم به این پهنی وجود نداشت، با اتهام ساخت و پاخت با امریکا که آن‌روزها امپریالیسم می‌خواندندش رقبا را از صحنه سیاست خلع کنند. مهندس بازرگان در بازگشت به ایران گفته بود«نخست وزیری که توان مذاکره و دیدار نداشته باشد به درد لای جرز دیوار می‌خورد»! و در همان روزگار خبیثانه‌ترین ترتیب ترور شخصیت توسط سازمان منافقین(مجاهدین خلق) علیه شخصیت دکتر بهشتی به راه افتاد. این سازمان که در سال‌های بعد ماهیت خود را به تمامی آشکار کرد، در آن دوران در نشریات و حتی دیوارهای شهر خبر از ملاقات پنهانی دکتر بهشتی با‌ هایزر و دیگر مقامات آمریکایی می‌داد! و به‌شدت هم بر این پشت درهای بسته تاکید داشت تا در اذهان به خوبی جاسازی کند که پشت درهای بسته و قفل شده و در یک فضای مخفی و مه‌آلود در حال ساخت و پاخت و فروش انقلاب و ایران بوده‌اند! انگار که ایران و انقلاب یک شیء یا چمدان بوده‌اند که در یک اتاق دربسته مورد معامله قرار گرفته یا اگر درها باز بودند احتمالا اتفاقات دیگری می‌افتاد یا این سازمان موفق می‌شد کیف حاوی بمب را زودتر به داخل منتقل کند!! و در آن فضای غبارآلود که شایعه و نفاق ابزار مناسبی می‌نمودند هیچ کس نپرسید که اگر مذاکره برای بیان منطق یک ملت و دفاع از حریت و حدود یک انقلاب باشد و امکان انتقال قدرت نرم‌تر و کم خشونت‌تر را فراهم آورد، جز خدمت به منافع ملت و ملک و انقلاب است؟ و همین ترور شخصیت‌ها و گره‌افکنی‌ها بود که باعث شد امام خمینی(ره) همواره بر مظلومیت شهید بهشتی تاکید کنند. امروز هم همان حکایت است، کار یک سیاستمدار خصوصا در شرایط پیچیده امروز مذاکره و دیدار برای تسهیل شرایط است.
روزگاری در دهه شصت محمدجواد لاریجانی معاون وقت وزارت خارجه گفته بود که به‌خاطر منافع کشور و انقلاب حاضر است با شیطان در قعر جهنم هم مذاکره کند و بیان صحیحی هم هست، نفس دیدار و گفت‌وگو‌‌ نمی‌تواند فضیلت یا رذیلت باشد، بلکه گفت‌وشنودها و داده‌ها و ستانده‌ها محل تفسیر و تثبیت در تاریخ هستند وگرنه چون کودکان لجوج گریختن و روی برگرداندن و سخن نگفتن‌‌ نمی‌تواند در دنیای امروز و منطق متقن جمهوری اسلامی جایگاهی داشته باشد.