روزنامه همدلی
1398/03/09
شناخت زاویه دید در ماجرای نجفی
عادل جهانآرای - هر چه که دنیای دیروز ساکت و آرام بود و حادثهها در آن فقط به تغییرات جوی و اقلیمی یا رخدادهای محیطی خلاصه میشد و بعد از فروکش کردن رخدادها همه چیز آرام میگرفت، اما دنیای امروز دنیای حادثههاست و مدام در تلاطم و جریان بیپایان. آنچه که این حوادث را برجسته میسازد و شوک یا دلهره آن را در سراسر گیتی میپراکند، خودِ این رخدادها نیست، بلکه رسانههایی هستند که هنگام ارسال خبری از یک واقعه، سعی میکنند نگاه و زاویه دید خود را به شنونده، خواننده یا بیننده انتقال دهند. زاویه دید چیزی است که در کنشهای خبری گاه خبرنگاران با هدف قبلی به شنونده یا خواننده القا میکنند و شنونده آنها هم گاه بدون تحلیل به همان خواست، نتیجه یا زاویه دید فرستنده خبر دست مییابد.جریان رسانهای امروز در دنیای دیجیتال سریع و پرشتاب است و تشخیص سره از ناسره و امری واقعی یا تحریف شده بسیار سخت است. چون خبر به سرعت منتشر میشود، قضاوتها آنگونه که رسانهها میخواهند در ذهن و خاطره مردم شکل میگیرد.
در واقعه همسرکشی محمدعلی نجفی، خودِ رخداد، اگر وجه انسانیاش را در نظر بگیریم که بسیار نکوهیده است و هیچ دفاعی برنمیتابد، نمونههای مشابه فراوانی دارد که حتی اگر هر روز در کشور ما یا کشورهای دیگر رخ ندهد، ولی بیاغراق کمتر هفتهای است که شاهد این نوع وقایع در گوشهوکنار کشور یا در اقصا نقاط گیتی نباشیم. اما این بمب خبری چرا به ناگهان فضای ذهنی یک کشور 80میلیونی را به همراه دیگر رسانههای برخی از کشورها نشانه گرفت؟ این پرسش شاید در ابتدا پاسخی صریح و سریع داشته باشد: اینکه محمدعلی نجفی از چهرههای معروف سیاسی 4 دهه اخیر جمهوری اسلامی است و در دورهای وزیر آموزش و پرورش بوده و تا سکان شهرداری تهران هم پیش رفته و در عین حال، در بین یکی از طیفهای سیاسی ایران آن هم طیف اصلاحطلبان- حداقل تا قبل از ماجرای رابطه او با میترا استاد- از ارج و اعتبار بالایی برخوردار بوده است. طبیعی است که این موارد میتواند بر ایجاد حساسیت و توجه به واقعه همسرکشی یک لیدر سیاسی و دولتی موثر باشد. اما اگر وجه دیگر موضوع انفجار بمبی چنین را در جامعه بررسی کنیم، درخواهیم یافت که رسانههای خبری که پیشقراول آن صدا و سیمای جمهوری اسلامی بود و دیگر رسانههای مکتوب یا فضای مجازی به یک باره، سیلی را راه انداختند که همه را با خود برد. این سیل خبری که البته بدون پشتوانه حقوقی و قضایی بوده است؛ ابتدا فقط وجه ظاهر رئال و واقعی آن بازتصویر یا بازتعریف میشد، اما کمکم سعی شد در این فضا زاویه دید مردم هم دچار تغییر شود.
این در حالی است که اگر رخدادی مثل سیل یا زلزله یا طوفان به وقوع بپیوندد، منابع خبری با ارائه تصاویر و صحنههای هولناکی فقط وجه تخریبی یا آسیبزنندگی آن را به نمایش میگذارند. اما اتفاقا رسانههایی که با عقبه سیاسی یا فرهنگی عمل میکنند، میکوشند حتی در هنگام نمایش واقعهای غیرمترقبه زاویه دید مردم را یا نسبت به دولت یا نسبت به محیط یا نسبت به سازندگان سازههایی که مردم بر اثر وقایع مختلف آسیب دیدند، تغییر دهند. به این صورت که شاید دولت را عامل افزایش آسیبها بدانند یا اگر دولت نبود، سازندگان بناها را ناکارآمد بدانند که چه بسا گاه با این گونه تحلیلها باعث ایجاد آشوب و بلوا در منطقه آسیبدیده میشوند.
حال اگر قرار بود این رخداد -قتل میترا استاد- را به سان رخدادهای مشابهی که آدمهای معمولی مرتکب میشوند، گزارش کنند، میبایستی فقط به انتشار خبر یا بازنشر خبرهایی مرتبط با موضوع بپردازند، بیآنکه بخواهند بر باروت یا مواد تخریبی این بمب بیفزایند و چه بسا باعث شوند قضاوتهای زودهنگامی نسبت به قاتل یا مقتول شکل بگیرد.
برای درک و بررسی زاویه دید خبرهایی که ارسال شد، با نگاهی گذرا هم میتوان، آن زاویه دیدها را شناخت. برخی رسانههای اصولگرا به جای آن که حداقل به اصل واقعه بپردازند، سعی کردند وارد دنیای فکری و بنیانی نجفی شوند که منافی اصول خبررسانی است. آنها به جای آنکه قاتل یا مجرم را بازتعریف کنند، خاستگاه سیاسی را مورد هجمه خبری قرار داده بودند. خبررسانی با تحلیل شخصیت قاتل یا مقتول دو موضوع متفاوت است. حتی اگر قرار است به بنیانهای فکری قاتل یا مقتول اشاره شود، سوگیریهای سیاسی و جناحی باعث میشود واقعیت دچار خدشه شود. البته چه بسا یک روانشناس یا روانکاو برای آنکه متوجه شوند قاتل در چه شرایطی به نقطه انفجار رسیده است، نیازی جدی به عقبه زندگی شخصی یا فکری آن فرد دارند، اما در حوزه رسانه، آن هم در همان دقایق اولیه انتشار خبر، نوعی زاویه دید به عنوان خوراک ذهنی همراه خبر انتقال مییابد که نه تنها نجفی که هر فرد دیگری را میتواند در ثانیههای ابتدایی انتشار خبر محکوم کند.
نوع مواجهه برخی رسانههای اصلاحطلب هم در جای خود قابل تامل بود. نه آنکه آنها باید از قاتل- هر کس که میخواهد باشد- دفاع کنند، بلکه باید به جای وجه سیاسی موضوع، وجه جنایی آن منتشر میشد و به خوانندگان خود این اجازه را میدادند که منتظر احکامی که نهادهای قضایی میدهند، باشند. در فضای مجازی خصوصا فضای زرد، دستاندرکاران این حوزهها که اغلب هیچ آشنایی با اسلوب و دانش رسانهای ندارند، سعی کردند به تمامی حوزههای زندگی قاتل و ایضا مقتول سرک بکشند و حتی گاه مواردی دروغ و نسبتهای ناصحیح را به هر دو کاراکتر این واقعه روا دارند.
واقعه هفتتیر کشی نجفی به سوی همسردومش و انتشار خبر آن، باعث شد که ما تعریفی جدی و جدیدتر از رسانه و خصوصا رسانههای وطنی از جمله کارکرد و اهدافشان داشته باشیم. آنچه که در انتشار این خبرها بیش از همه مشهود بود، اصل خبر نبود، بلکه همان زاویه دید رسانههای مختلف جریانهای گوناگون کشور بود. ما بیش از آنکه با یک خبر جنایی روبهرو باشیم، بیشتر با خبری سیاسی روبهرو بودیم که در اصل این دو هیچ نسبتی در این واقعه نداشتند. درست است که رخدادها، خوراک رسانهها محسوب میشوند، اما آیا دستاندرکاران رسانهها و کارشناسان این حوزه نباید بر اساس موازین و معیارهای اطلاعرسانی و آن هم اخلاق رسانهای عمل کنند یا آنکه میتوانند هر خبری را که منتشر میشود به درست یا نادرستی آن کاری نداشته باشند و آن را بازنشر دهند.
با انتشار خبر جنایت در سعادتآباد از سوی رسانههای قدرتمند کشور مثل تلویزیون یا رادیو، شاید مخاطبان این حق را در آینده داشته باشند که در صورت رخداد مشابهی، مواظب باشند که زاویه دید این رسانهها یا خبرنگاران آنها را از متن خبر دور نسازد.
سایر اخبار این روزنامه
محمد مهدی فرقانی در گفت و گو با همدلی : رسانه ملی گزینشی عمل نکند
محمد صادق جوادیحصار در گفتوگو با «همدلی»: اصلاحطلبی تنها راه نجات کشور است
اراده پنهان ما در تراژدی نجفی شلیک به قلب شرافت رسانه
ولیالله شجاعپوریان لزوم واکاوی تراژدی نجفی
محمد مهدی فرقانی در گفت و گو با همدلی : رسانه ملی گزینشی عمل نکند
شناخت زاویه دید در ماجرای نجفی