حسین سراج زاده در گفت و گو با همدلی: بی اعتمادی سمی مُهلک است

همدلی| سعید شمس: بی اعتمادی فضایی است که می تواند هر نظام و سیستمی را با چالشهایی جدی مواجه کند و همچنین باعث شود،‌ مردم انگیزهای برای مشارکت در کنشهای سیاسی و اجتماعی نداشته باشند.
حسین سراجزاده در گفت وگویی با « همدلی » با تاکید بر اینکه « لازم است، تلاش برای اصلاح هر چه زودتر شروع شود، چون بی اعتمادی سمی مُهلک است. » می گوید این را باید در نظر داشت، در عالم سیاست اصلاحات نابهنگام تاثیرگذاری لازم را نمیتواند داشته باشد.»
حسین سراج زاده، جامعه‌شناس ایرانی و استاد جامعه‌شناسی دانشگاه خوارزمی است. او همچنین ریاست انجمن جامعه‌شناسی ایران را بر عهده دارد.
چرا باید اعتماد عمومی توسطِ حاکمان و حاکمیت جدی گرفته شود؟


اعتماد یکی از اصلی ترین رکنهای جوامع به حساب می آید. در واقع، اعتماد بین افراد و نهادها و البته به خصوص وقتی بحث حکومت و مردم می شود، پدیده بسیار بسیار مهم است. چون حکومت بر اساس اختیاری که از مردم گرفته است و به نمایندگی از مردم، بر اساس قانون اعمال حاکمیت می کند. در واقع امروز حکومت ها با رای مردم انتخاب می شوند. پس برای اینکه حکومت بتواند با حکمرانی ای مطلوب جامعه را اداره کند و به کارآمدی و توانایی پاسخگویی مطالبه های عمومی از جمله تامین امنیت برسد، باید فضایی را فراهم کند تا از حمایت مردم در دوره حکمرانی برخودار باشد.
معلوم است، برای اینکه از حمایت برخودار باشد، یک حکومت باید اعتماد مردم را جلب کند. در نتیجه، اعتماد در حکمرانی خوب، حکمرانی کارآمد و تداوم حکمرانیِ یک نظام حکومتی لازم است. اگر بخواهیم، به سیستمهای دموکراتیک که سیستمهایی انتخابی هستند، که در ایران هم به نوعی بخشهایی از حکومت با انتخابات تعیین شده و جابه جا می شوند، بپردازیم، باید گفت برای جلب نظر مردم برای حضور در پای صندوق های رای دولت و حاکمیت باید شرایط را به نوعی مدیریت کنند تا مردم از انگیزه کافی برای رای دادن برخوردار باشند و اینطور نباشد که رای دادن را امری بیفایده و خنثی تلقی کنند. لازمهِ چنین حالتی این است که طوری امور را اداره کنند تا در انتخابات آتی از رایی که به صندوقها انداخته اند، پشیمان نشوند و دوباره برای شرکت در انتخابات به تصمیم برسند. شرحِ‌ این شرایط ما را به این نتیجه میرساند،‌ اعتماد اصلی اصولی در رابطه حکومت ها با مردمانش است.
چه کاستی ها یا اهمال کاری هایی باعث مخدوش شدن اعتمادی می شود که شما آن را لازمهِ حکومت داری می دانید؟
خیلی از کج رویها و کوتاهی ها می تواند به اعتماد عمومی آسیب برساند. در واقع اگر که حاکمان و نظام حکمرانی و کسانی که به عنوان یک مجموعه سیاسی کار را به عهده میگیرند، عملکردشان باعث شود تا در هنگام قدرت داری خیرجمعی‌، منافع ملی و حقوق مردم را در نظر نمی گیرند و با رفتاری خاص گرایانه مصالح فردی و گروهی را اولویت قرار می دهند،‌ اعتماد لایه‌های محتلف جامعه را مخدوش خواهد کرد. یا اینکه مردم به این ذهنیت برسند، مسئولان توانایی کاهش مشکلات و رونق دادن به اقتصاد را ندارند، بازهم بی اعتمادی پررنگ می شود. یا مثلا در دوره های انتخاباتی وعده هایی بدهند که بعد از قدرت گرفتن یا از عهده شان برنیاید یا اصلا بی توجه باشند از مواردی است که اعتماد را کم می کند.
به انتخابات اشاره کردید. با توجه به اتفاقهایی که از سال 96 که آخرین انتخابات برگزار شده،‌ افتاده است، چه فضایی را پیش روی انتخابات آتی میتوان متصور شد؟
ببیینید!‌ سال 96 یک شرایط وی‍ژهای در مملکت شکل گرفته بود. در نظام انتخاباتی ایران،‌ عملا دو جریان اصلی که به اصلاحطلب و اصولگرا معروفاند، باهم رقابت میکنند. جریان اصولگرا به دلیل رابطه و همراهی با نهادهای انتصابی که تعیینکننده هستند، همیشه دستِ‌بالا را دارد و حتی این امکان را دارد، گاهی صحنه و آرایش انتخاباتی را هم طبق سلیقه خودش تنظیم کند و تصمیم هایی بگیرد‌ که می توان از آنها با عنوان «طراحی صحنهِ‌ انتخاباتی» یاد کرد که این شرایط وی‍ژه ای است که بین این جریان ها هم نقاط عطفی وجود دارد. مثلا در انتخاباتی که در سال 88 برگزار شد، از روزهای قبل از انتخابات تا بعد از روز رای گیری، سئوال های زیاد و جدیای در ذهن بخش قابل توجهی شکل گرفت که متاسفانه به آنها به خوبی پاسخ داده نشد. در سال 92 جریان اصلاح طلب قرار بر همکاری با نیروهای اعتدال گری گذاشت که به لحاظ تفکری با اصلاح طلبان اشتراکاتی داشتند،‌ حتی بخش هایی هم از جریان محافظه کار یا همان اصول گرایان چون نگرانِ تداوم فضای تصمیم گیری سال های 84 تا 92 بودند هم به ائتلاف جریان رقیب و منتقد دولت های نهم و دهم ملحق شدند تا کاندیدایی از جریان اصولگرا با توفیق انتخاباتی، شرایط بحرانی کشور را مانا نکند. به خصوص که در آن برهه بحث تحریم ها راجع به فعالیت های هسته ای داغ شده بود و اقتصاد ایران رکود را به قدری ملموس میدید که شاخص هایی چون تورم و بیکاری و البته شاخص فلاکت به اوج رسیده بودند. در چنین شرایطی همهِ دست به دست هم دادند، از رییس جمهوری شدن اصولگرایان جلوگیری کنند. مردم هم چون نگران شرایط کشور و وضعیت خودشان بودند، به کاندیدایی رای دادند که شعارهای معتدل و منطقی تر داده بود. نتیجه ای که در آن انتخابات ثبت شد، محصولش اتفاق مهمی به نام برجام بود.
این تفاهمنامهِ بین المللی موجب شد، تنش ایران با جهانِ‌ خارج ترمیم شود. ایران از قطعنامه های شورای امنیت رهایی پیدا کرد و به شرایطی نسبتا عادی رسید تا چشم انداز خوبی در حول و حوش دولت جدید ایران به وجود بیاید. این دست آورد مهم باعث شد، حسن روحانی در انتخابات 96 با رای بیشتری نسبت به دوره اول، برای بار دوم رییس جمهوری شود.
تا اینکه دونالدترامپ کاخِ سفیدنشین شد و بعد از یکسال و چند ماه زیر میز زد.
بله. با اقدام یکجانبه آمریکایِ‌ ترامپ که خروج از برجام را رسما از طرف این کشور اعلام شد، به یکباره همهِ منفعتی که ایران به واسطه ایران نصیب خود میدید، به تدریج از بین رفت. حالا در شرایطی هستیم که اوضاع پیشابرجام را باردیگر متحمل شده ایم.
در این عقبگرد «دولت» را چقدر میتوان مقصر دانست؟
سهم دولت در به همریختگی اقتصادی 20درصد است و عوامل بیرونی و همچنین مانع تراشی های داخلی بیشتر از ناکارآمدی دولتمردان سهم دارند.
اما مردم بالا رفتن بعضا بیش از 200درصدی قیمتها را به گردن دولت میاندازند!
بازگشت به عصر تحریم که به واسطه تمامیت خواهی و سیاستهای رادیکال گونهِ رییس جمهوری آمریکا را باید دلیل اصلی و مبرهن نابسامانی اقتصادی و در نتیجهِ سیر صعودی قیمت‌ها بدانیم. البته تیمِ‌ اقتصادی دولت در همین شرایط هم می توانست،‌ عملکرد بهتری داشته باشد و برخی از تنش هایی را که به خصوص در رابطه با ارز داشتیم، مدیریت کند تا به این شکل گرفتار نشویم. کمااینکه بعد از تغییرِ رییسِ بانک مرکزی، وضعیت دلار کمی بهتر شد. اما دولت در آرام کردن تنش ها خیلی خوشبینانه نگاه کنیم 50درصد میتواند نقش داشته باشد.
50درصد! چطور؟
ببینید!‌ اقتصاد ما در دهه های گذشته متکی به نفت بود و هنوز هم هست. متاسفانه در این 40 سال هم نتوانسته ایم، اقتصادمان را از وابستگی به نفت دور کنیم. در چنین حالتی، وقتی فروش نفت از 2 و نیم میلیون در روز به کمتر از یک میلیون میرسد،‌ طبیعی است که ورودی ارز به کشور به طور قابل ملاحظه ای کاهش پیدا می کند. همچنین تحریم باعث می شود، صنعتگران و بسیاری از واحدهای اقتصادی در ارتباط با معادلات بانکی به مشکل میخورند. مجموعه این عوامل، اقتصاد ایران را بحرانی کرده است و اگر مساله تحریم حل نشود،‌ ادامه هم خواهد داشت. تیم مدیریتی دولت هم خوب ایفای نقش نکرده است‌، اما اگر هم دچار اشتباه نمی شدند،‌ در مهار شرایط بدِ اقتصادی 50درصد هم بعید است، فقط 20 درصد می توانستند تاثیر بگذارند. این را هم باید در نظر داشت، دولت دستگاهی است که رییس اش با رای مستقیم مردم انتخاب میشود. اما در اینکه سیاست خارجی ما چه برنامه راهبردی را پی بگیرد و حتی در بسیاری از حوزه های داخلی ای چون فرهنگ و حقوق مردم و غیره چطور امور اداره شوند، دولت نقش پررنگی ندارد.
در واقع نهادهای غیرانتخابی نقش مهم و گاهی اوقات تعیین کننده دارند. به عنوان مثال، در برجام یا شکل گرفتن شرایطی که منجر به ناکارآمدی در تنش زدایی در رابطه با همراهی با کشورهای دیگر، قبل از اینکه دولت موثر باشد،‌ این نهادهای غیرمنتخب اند که تعیین کننده سیاست‌های نظام هستند.
قائدتا هر تحلیلگر سیاسی اعم از روشنفکر، استاد دانشگاه یا حتی مردم،‌ اگر در پی تحلیل صحیح باشند، متوجه می شوند، این قوه مجریه چقدر سهم و چه توانمندی هایی دارد و متناسب با توانش خوب کار کرده است یا بد؟ اما این را در نظر گرفت، نهادهای غیرپاسخگو چون تعیین کننده سیاست های کلی هستند، باید مسئولیت اصلی شرایط چالشی با جهان و همچنین بیکاری و تورم را باید به عهده بگیرند. به هر حال آنها حرف آخر را در موضوعات مهم میزنند.
به همین دلیل، وقتی درباره انتخابات آینده حرف میزنیم، باید بگوییم چه بسا گروه‌هایی که مسئول و مسببِ سختیهای اخیر هستند، همین مشکلات را دلیلی بر ضعف و کارنابلدیِ دولتی‌هایی بدانند که در واقع رقیب سیاسی شان است. این مصداق بی اخلاقی سیاسی است که با هدف «کنار زدن رقیب» بدون توجه به رعایت انصاف در دستور کار خود قرار میدهند. خب!‌ در چنین شرایطی،‌ مردمی که در دو انتخابات آمده و رای داده اند، وقتی می بینند توفیقی حاصل نشده است، دو گزینه به ذهنشان میرسد. اول اینکه کلا از انتخابات ناامید شوند. یعنی به این ذهنیت برسند که با سیستم انتخابات و رای دادن،‌ مشکلی از مشکلاتشان حل نمیشود. چون اگر جریانی در قبال کشورهای دیگر موضعی تعاملی دارد،‌ حتی در صورت قدرت گرفتن باید با دیدگاه های فرا دولتی همراهی کند. در فرهنگ و سایر حوزه ها هم همچنین که در نتیجه انتخابات بی معنی میشود و عدهای از مردم با گفتن اینکه «چرا باید وقت خود را صرف امری کنم که هیچ فایدهای ندارد» تصمیم به رای ندادن میگیرند که این حالت معنی اش ناامیدی از اصلاح سیستم است که برای هر حکومتی نقطهِ بسیار بحرانی و خطرناک است. جِداَ امیدوارم،‌ در جامعه ما اکثریت مردم به این نقطه نرسند.
با این توضیح ها، چه فضایی برای انتخابات هشستم اسفند 98 متصورید؟
در وهله اول باید ببینیم، جریانی که صحنهِ اصلی انتخابات را طراحی میکند،‌ چه اراده ای دارد و قرار است انتخابات را چطور برگزار کند؟ آیا تصمیماش حاکم شدن فضایی بسته در انتخابات است یا خیر. اگر قرار بر رقابت سنتیِ دو جریان اصلی باشد، باید دید آیا مردم دوباره این ذهنیتی که «اگر به جریان اصلاحات رای ندهیم، شرایط کشور بدتر خواهد شد» خواهند رسید یا نه. اگر این ذهنیت شکل بگیرد،‌ دوباره انتخابات به انتخاباتی دوقطبی بین اصلاح طلبان و اصولگرا تبدیل می شود.
در چنین حالتی،‌ دوباره در حدود همان انتخابات ثابت شرکت کنند. اما اگر بخش قابل توجهی از مردم تحت تاثیر مشکلاتی که برایشان به وجود آمده است، به این نتیجه برسند، به دلیل اینکه هر مجلس یا دولتی با هر سلیقه ای، نهایتا در سیاست های اصلی باید تابعِ‌ جریان هایی باشند که غیرانتخابی باشند، این احتمال وجود دارد که انگیزه ای برای شرکت در انتخابات نداشته باشند و انتخابات مجلس در فضایی سرد و با رای حداقلی برگزار شود. همچنین ممکن است،‌ گروههای تندرویِ اصولگرایان بازی ای را ترتیب بدهند و در فضای غبارآلود، چهره هایی را به جلو بفرستند که در ظاهر قرار است، مطالبات عمومی را پیگیری کند. حتما برنامه اصلی شان این خواهد بود که مشکلات فعلی را به گردن دولت بیاندازند که درچنین حالتی،‌ می توانند رای قابل ملاحظه ای کسب کنند. در کل، پیشبینی این است‌، اصلاح طلبان برای اینکه مردم را متقاعد کنند که هنوز هم با رای دادن می توان به بهبودی شرایط امید داشت، کار دشواری یا شاید هم بتوان گفت، بسیار دشواری را پیش روی خود دارند. در واقع،‌ اگر صحنه همینی باشد که الان هست، شاهد ریزش رای های اصلاح طلبی خواهیم بود. البته هنوز تا موعد انتخابات ماههای زیادی مانده است و باید در هفتههای منتهی به هشتم اسفند چه شرایطی به وجود خواهد آمد.
اینکه طرفداران جریان اصلاحات این ذهنیت را دارند که حاکمیت با جریان رقیب همسو است، باعث ناامیدی نمی شود؟
ساختارسیاسی ایران به گونه ای است که نقش رییس جمهوری که با رای مستقیم انتخاب شده است،‌ نقشی تعیین کننده نیست. پس نباید توقع داشت، همه ارکان قدرت و حاکمیت با رییس جمهوری منتخب همراهی کنند. حتی در سال 92 و 96 هم بسیاری از رای دهنده ها هم می دانستند، آقای روحانی توانایی تحقق همه شعارهای خودش را ندارد.
و به عنوان آخرین حرف؟
لازم است، تلاش برای اصلاح هر چه زودتر شروع شود، چون بی اعتمای سمِ مُهلک است. همچنین این را باید در نظر داشت، در عالم سیاست اصلاحات نابهنگام تاثیرگذاری لازم را طبعا نمی تواند داشته باشد.