از صدای جنبش اصلاحی تا توجیه‌گر اعتدال انفعالی

انتصاب هرچند دیرهنگام علی ربیعی به‌عنوان سخنگوی دولت تدبیر و امید، از منظر و زوایای مختلف می‌تواند حائز اهمیت باشد. این اهمیت، آنگاه که معطوف به بطن و متن مولفه‌های ترسیم و تعیین‌کننده سیاست بوده و در محبس کنش‌های انفعالی اصلاح‌ستیزان ناکارآمد و در تضاد با مطالبات جامعه جنبشی برسازنده دولت، محصور نگردد و از سویی در ارتباطی هارمونیک با واقعیات سیاسی در سطوح مختلف تعیین‌کننده سیاست باشد، فزونی می‌یابد. علی ربیعی برخلاف سخنگوی سابق دولت که نسبت چندانی با مطالبات و گفتمان جامعه جنبشی برسازنده دولت، رسانه و سیاست نداشت، از جوانب مختلف از جمله دانش در عرصه جامعه‌شناسی سیاسی، شناخت مطالبات جامعه جنبشی، کنشگری در عرصه مطبوعات و رسانه‌ها، شناخت جنبش‌ها، جریان‌ها و نحله‌های مختلف سیاسی ایران از گذشته تاکنون، آگاهی از ساختار واقعی قدرت در ایران، اشراف بر نظریات سیاسی معطوف به امر سیاسی، تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و جامعه ایرانی و تجربه و دانش در عرصه امنیت ملی در شرایط کنونی می‌تواند در دیالوگ و ارتقای رابطه بین دولت و ملت، ترمیم رابطه تضعیف‌شده دولت و حامیانش، آگاه‌ساختن جامعه از موانع پیش‌روی دولت و... نقش مثبتی داشته باشد. اینکه گذر از جنبش به نهاد، به‌ نوعی رکود و فروبستگی مطالبات جنبش می‌انجامد، مورد اجماع اهالی علم سیاست است، اما گذر حداکثری، عقب‌نشینی مفرط و بی‌توجهی نهاد برساخته از یک جنبش، به مطالبات و مبانی هویت‌ساز خود، آن را از محتوا تهی کرده و به‌ نوعی هویت‌سوزی گفتمانی راه خواهد بُرد. این رخداد درباره نسبت جامعه جنبشی بهبودخواه ایرانی و دولت برآمده از آن که در دو انتخابات ریاست‌جمهوری 92 و 96، دوبار در وضعیتی دشوار دولت‌سازی کرده، به وقوع پیوسته است، به‌گونه‌ای که می‌توان گفت نهاد (دولت) برآمده از آن جنبش، نه‌تنها نسبت معناداری با مطالبات جنبش اصلاحی و بهبودخواه نداشته است، در برخی موارد به‌عنوان «دیگری» آن ظاهر شده است. ربیعی آنگاه که معطوف به روان‌شناسی و مطالبات جامعه جنبشی، واقعیات سیاسی در سطوح مختلف و آنچه ظرفیت سیاسی کشور اقتضا می‌کند، دیالوگی سازنده با مخاطبان برقرار نموده و از توجیه‌گری ناکارآمدی کنشگران ورطه اعتدال انفعالی به صدای جنبش اصلاح اعتدالی تبدیل شود، می‌تواند در راستای بهبود رابطه ملت و جامعه جنبشی گام بردارد. از طرفی، سخنگوی دولت به میزانی که بتواند مطالبات ملت، دغدغه‌های جریان‌های سیاسی و اقشار گوناگون جامعه، شخصیت‌ها و قطب‌های سیاسی و... را دسته‌بندی نموده و در اختیار رئیس‌جمهور و دیگر اعضای دولت قرار داده و رابطه یک‌طرفه و مونولوگ سخنگو و رسانه‌ها را به رابطه دوسویه و دیالوگ دولت و مردم تبدیل نماید، در کاهش شکاف دولت و ملت، گام برداشته است. بدیهی است به میزانی که صدا و سخن جناب سخنگو، معطوف به الزامات زمینه و زمانه، واقعیات سیاسی و پرسش‌های مقدر در عرصه سیاست و اجتماع باشد، از توجیه‌گری‌های نامعطوف به مصالح عمومی فاصله یابد، جایگاه سخنگویی را از بازی با کلمات و کنش‌گری‌های صرفا کلامی به مقام و مکانی برای بیان تشریح موانع و ظرفیت‌ها، گفت‌وگویی بین دولت و ملت و چرایی منطق حاکم بر کنش‌ها، خط‌و‌مشی‌ها، سیاست‌گذاری‌ها، انتخاب‌ها و ناانتخاب‌ها و... تبدیل نماید، گامی اساسی در بهبود رابطه نهاد دولت و جنبش برسازنده برداشته است. البته ترمیم و بازسازی رابطه رئیس‌جمهور و مردم، اصلاح‌‌طلبان و مردم، به تدابیری اساسی‌تر از مواضع یک سخنگو بازمی‌گردد. سخنگوی مشرف به اوضاع، اما می‌تواند دفتر سخنگویی دولت را به محل و اتاق فکر گفت‌و‌گویی همه‌جانبه‌نگرانه و مقدمه تحولات بهبودخواهانه دیگر تبدیل نماید. در یک کلام، سخنگوی دولت برآمده از رای ملت، پیش و بیش از آنکه، سخن و صدای انسداد در ماکروپلیتیک باشد، می‌تواند و باید، صدای امید و اصلاح در میکروپلیتیک باشد. ضعف دولت تدبیر و امید از سال 92 تاکنون، بی‌التفاتی به مبنای قدرت، گفتمان و مشروعیت خود (رای و مطالبات ملت) بوده است. ربیعی از مسیر گفت‌وگوی هوشمندانه با مردم و نهادهای مدنی می‌تواند از سویی مانع اجماع کارشکنان و حاشیه‌نشینان سیاست شود و از طرفی دیگر با دکانستراکتیزه (بن‌فکنی) مبانی گفتمانی مخالفان، تناقضات درونی ایشان را بازنمایی نماید و به اجماع‌سازی و انتگریزه (بن‌افکنی و جمع‌شدگی) حول سیاست‌های مصالح عمومی مدد برساند. جایگاه مهم سخنگویی، فراتر از ارائه گزارش کار و عملکردهای بوروکراسی اداری است. سخنگوی موفق، بیش از آنکه گزارشگر وقایع روزمره باشد، سخنگوی گفتمان برسازنده دولت است.
* فعال سیاسی اصلاح‌طلب