چون به خلوت می‌روند...

این را نه سایت‌ها و رسانه‌های آنور آبی نوشته‌اند و نه گوینده آدم بی‌اطلاعی بوده، بلکه رضا رحمانی، دادستان شهرستان لاهیجان در همایش حفظ حقوق بیت‌المال گفته که: «نماینده یک استان دیگر در شهر ما با تخریب جنگل‌ها ویلاسازی می‌کند. آن آقایی که در مجلس پرچم آمریکا را آتش می‌زند و در شمال باغات چای را آتش می‌زند، به نظر من با آن آمریکایی فرقی ندارد.» این یادداشت را می‌شود همین‌جا و با نوشتن همین بیت تمامش کرد:   «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند» و بعد به افق خیره شد.
از این مثال‌ها در حافظه محدود تاریخی ما کم نیست؛ فلان آدم معمولی‌ که با رأی مردم شناخته شده و بعد وقتی حواسش به دوربین‌های موبایل نیست،‌ علیه مردم بد و بیراه می‌گوید. یا آن یکی تمام مدت حلقومش را برای مردم ستم‌کشیده و دردمند خوزستان پاره می‌کند و داد می‌کشد، بعد که پرده‌ها برای مدت کوتاهی می‌افتد، معلوم می‌شود جز حقوق نجومی -به نقل از روابط‌عمومی وزارت نفت- خانه‌ای هم در یکی از گران‌ترین مناطق تهران در تملک زوری داشته. «ایشان از یکم مهرماه‌ سال ۱۳۸۷ از یک واحد مسکونی متعلق به شرکت نفت در برج آ اس پ تهران به وسعت ۲۹۰ مترمربع به‌عنوان خانه سازمانی استفاده می‌کرد که پس از فشار و اصرار وزارت نفت، سرانجام در یکم اسفندماه ۱۳۹۶ این واحد سازمانی را پس از قریب به ۱۰‌سال تخلیه می‌کند» و البته هنوز دست به کمر، طلبکار هم هست! یا یکی دیگر که...
می‌بینید؟ فاصله حرف تا عمل، هوچیگری تا حقیقت این روزها آن‌قدر زیاد و عمیق شده که می‌شود به هر ‌های و هویی با چشم تردید نگاه کرد. انگار در روزگاری زندگی می‌کنیم که آن آدمی که ویلاسازی می‌کند و جنگل، یعنی ثروت ملی یک کشور را تخریب می‌کند، آن‌که بی‌سروصدا حقوق و ملک نجومی‌اش را می‌گیرد و... بیشتر فریاد می‌زند، بیشتر سخنرانی‌های دلسوزانه و متظاهرانه می‌کند تا بقیه که به این اتفاقات متعجبانه خیره می‌شوند. و آن‌چه این وسط به سختی آسیب می‌بیند، اعتماد مردم و آن چیزی است که این متظاهران داد حمایت از آن سر می‌دهند. حافظ سال‌ها پیش به طعنه گفت و حالا انگار حقیقی‌تر از هر زمان دیگری حرف‌هایش مصداق پیدا کرده است. کاش برای مدتی هم که شده -محض آزمون- شعار/ سخنرانی/ فریادکشی در تریبون‌های رسمی را ممنوع می‌کردیم در این مُلک.