آقای رئیس‏جمهور، آیا فرهنگیان واقعا نگرانند!

یکی از دستاوردهای پیروزی انقلاب اسلامی، ایجاد فضای نقد در بحبوحه تصمیم‏گیری‏های نظام سیاسی و به تبع آن تغییر در قدرت ساختار اداری کشور است که همواره در به ثمر نشاندن اهداف سیاسی کمک بسزایی می‏کند. نظام تعلیم و تربیت کشور با بهره‏مندی از بیش از 13 میلیون دانش آموز و یک میلیون معلم به عنوان بخش بزرگی از نظام اداری کشور همواره دستخوش تصمیمات بعضا ناپخته جریان‏های سیاسی کشور شده به‏گونه‏ای که اهداف کلان کشور را به پای منافع زودگذر و بعضا جناحی قربانی می‏کنند.
بیانیه 6 تشکل فرهنگی اصولگرای کشور خطاب به رئیس‏جمهوری با رویکردهای کاملا سیاسی و به دور از منافع کلان آموزش و پرورش کشور، نمونه‏ای از این موارد است که نشان می‏دهد افراد و جریان‏‏های سیاسی امتحان‏پس‏داده کشور که بعد از سه شکست در انتخابات‏های 92 ، 94 96 و عدم اقبال مردم به ظاهرسازی ‏های رسانه‏ای در لوای بیانیه تشکل‏های فرهنگی به‏گونه‏ای به تخریب دولت و نظام تعلیم و تربیت پرداخته‏اند که گویی آنها در هیچ دوره و زمانی در ساختار تصمیم‏گیری و تصمیم‏سازی دخالتی نداشته‏اند و فقط نظاره‏گر بازیگردانی احزاب بوده‏اند.
و اما نقد بیانیه:
1- در آموزش و پرورش دولت تدبیر و امید، خانه اندیشه‏ورزی تشکل‏های صنفی فرهنگیان ایجاد و جناب وزیر، مشاوری را بر این امر انتخاب کردند تا دغدغه‏های فرهنگی و صنفی از این طریق و با برگزاری جلسات مستمر با وزیر به اطلاع ایشان برسد؛ و کمابیش نمایندگان تشکل‏های اصولگرا در جلسات مختلف مواضع خود را بیان می‏کردند اما در دوره سرپرست جدید آموزش و پرورش علی‏رغم دعوت، دوستان اصولگرا از حضور در جلسه سر باز زده و به جای طرح مواضع خود در حضور بالاترین مقام مسئول، بیانیه کاملا سیاسی و نه فرهنگی و دغدغه‏مند خود را در رسانه‏ها منتشر کرده‏اند. حال اینکه چرا زبان نقد منطقی مطالبات در جلسات با حضور سایر نمایندگان تشکل‏ها را ندارند موضوعی است که باید خود این دوستان پاسخ دهند.


2- در فراز ابتدایی این بیانیه، اوضاع آموزش و پرورش را به دلیل انتخاب سه وزیر- که دو نفر از آنها خودشان استعفا کرده‏اند- بی سر و سامان خوانده و مدعی نگرانی خانواده‏ها شده است. تغییرات پی در پی وزیر و به تبع آن تغییرات ساختاری به پیکره سیستم مدیریت ضربه می‏زند که این موضوع باید آسیب‏شناسی شود اما جهت اطلاع نویسندگان باید گفت همین قدر تغییرات در دوره همان دوستان هم وجود داشت، با این توضیح که در سال 84 و با تغییر رویکرد دولت موتور عزل و نصب نیروها از ستاد وزارت آموزش و پرورش شروع و تا معلمان و دیگر ارکان مدرسه ادامه داشت و دامنه این تغییرات به قدری زیاد شده بود که به‏زعم کارشناسان فقط با پاکسازی‏های ایدئولوژیکی اوایل انقلاب برابری می‏کند. حال این سوال مطرح است که آیا این دوستان منتقد و دلسوز در آن زمان نگران اوضاع نهاد تعلیم و تربیت نبودند!
3- در بخش دیگری از این بیانیه انتخاب سید‏جواد حسینی به سرپرستی وزارتخانه را تنش دیگری برای آموزش و پرورش عنوان کرده و ترکیب پیشینه سیاسی، سردمداری جریان فتنه، عدم تحمل ایشان توسط دولت در ابقای پست معاونت سیاسی استانداری خراسان و حمایت از برنامه 2030 را از دلایل این اتهام برشمرده‏اند بدون اینکه کمی تامل داشته باشند. سرپرست انتصابی دولت در وزارت آموزش و پرورش مانند هر فرد دیگری دارای ساختار فکری مشخص و علایق سیاسی خاص و بعضا می‏تواند متفاوت با نویسندگان بیانیه داشته باشد و این فی‏نفسه قابل اعتنا نیست؛ مگر آنکه رفتار سیاسی و حزبی که به تعبیر مقام معظم رهبری سم مهلک است بر منافع آموزش و پرورش ارجحیت پیدا کرده باشد که از این بابت دوستان هیچ دلیل مشخصی را اعلان نکرده‏اند.
4- سردمداری جریان فتنه و حمایت از سند 2030 از آن دسته موضوعاتی است که به هیچ عنوان به شخص سرپرست منتسب نمی‏شود، به دلیل آنکه پس از گذشت ده سال از آن وقایع ناگوار، هنوز مشخص نیست تا چه زمانی و با چه رویکردی قرار است مدیران دلسوز و متخصص را به دلایل واهی و بدون ارائه سند و حکم قضایی و با این استدلال، که ما خواهان این گرایش سیاسی نیستیم، از عرصه خدمت‏رسانی به مردم و نظام خارج کنیم. طرفه آنکه سید‏جواد حسینی از بدو انتصاب بر اجرای سند تحول بنیادین با رویکردهای نوین علوم تربیتی و منطبق با مبانی نظام اسلامی تاکید کرده است و نکته اینجاست که نام بردن از سندی که در همان ابتدای طرح آن در کشور با نهیب مقام معظم رهبری ممنوع اعلام شده و محلی از اجرا نداشته است‏، کار گزاف و عبثی است که عده‏ای در نقد وزیر آموزش و پرورش و مدیران آن به کار می‏بندند. نقد همواره بر امری قابل تامل و بررسی است که وجود خارجی و عینی و محسوس داشته باشد نه آنکه با اوهام ناقد همراه باشد.‏
5- با رجوع به سوابق و پیشینه شغلی سرپرست آموزش و پرورش اثبات خواهد شد که سبقه فرهنگی ایشان بیشتر از سوابق سیاسی است؛ معلمی در روستاهای کشور، معاون پرورشی شهرستان سبزوار، تدریس در دانشگاه تربیت معلم مشهد، مدیرکل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی در مقایسه با دو سال معاونت سیاسی استانداری و سه سال فرمانداری مشهد نشانه توانمندی حسینی در احراز مسئولیت‏های مهم آموزشی و اجتماعی کشور بوده است. در سال 1395 با عنایت به قانون منع بکارگیری بازنشستگان از مناصب مهم مدیریتی، دولت علی‏رغم ضرری که از اجرای این قانون در از دست دادن نیروهای متخصص از بدنه ساختار اجرایی متحمل می‏شد، از خدمات ایشان و بسیاری از مدیران توانمند محروم شد و این به هیچ عنوان به عدم تحمل مسئولان دولت از ایشان نبوده و نیست.
6- سرپرست وزارت‏ آموزش و پرورش به جز کارنامه مدیریتی و اجرایی خوبی که از خود در مناصب شغلی‏اش به جای گذاشته، تا کنون در مسند وزارت آنقدر فرصت و امکان نداشته است که بتواند در مقام عالی یک وزارتخانه کارآمدی را برای سازمان تحت نظرش به محک گذارد و نقدهایی که این چند روز در فضای مجازی و رسانه‏ای علیه وی با موضوعات مختلف مانند وقایع پس از انتخابات سال88‏، حمایت از اجرای سند2030 و‏... در حال انتشار است، بدون شک از نظر مدیریتی فاقد اعتبار و ارزش است. و قطعا نهادهای امنیتی و قانونی کشور قبل از هر انتصابی این موارد را بررسی و ارزیابی می‏‏کنند و نیازی به طرح دوباره آن و اعلام نگرانی از نظام تعلیم و تربیت! به رئیس‏جمهوری با تعبیر پوپولیستی فاجعه بهره‏برداری از معلم، دانش‏آموز و مدرسه نیست.
احمد عزیزی – فعال صنفی