روزنامه شهروند
1398/05/01
سرزمين «من مقصر نيستم»!
رسول بهروش روزنامهنگار بعد از چند روز سوگسرايي در مورد پيام صادقيان و سايت شرطبندياش، ستاره سركش فوتبال ايران لب باز كرده و به دفاع از خودش برخاسته است: «استعدادم را كشتيد، حالا افسوس ميخوريد؟» حقيقت آن است كه همين تيتر مصاحبه پيام از كل پروژه شرطبندی او بيزاركنندهتر است. اينجا كاراكتر پيام از هميشه ملموستر به نظر ميرسد. شايد او در شمايل يك هموطن ديرآشنا فرو رفته؛ يكي شبيه همه ما كه تمام عمر بيوقفه دنبال يك نفر بودهايم تا تقصير ناكاميهايمان را گردنش بيندازيم. ايران سرزمين «من مقصر نيستم» است و البته كه صادقيان هم يكي از خيل ماست. اينجا بچهها از طفوليت ياد ميگيرند كه در تحليل نمرات درسيشان از دوگانه «بيست گرفتم» يا «بهم نمره نداد» استفاده كنند؛ دستاوردها مال ماست و ناكاميها مال ديگران.اينكه ما در ايران مثلا در همين فوتبال از وجود سازوكارهاي سيستماتيك محروم هستيم اصلا جاي بحث ندارد. طبيعتا بازيكني كه در اروپا از نوجواني در آكادميهاي استاندارد رشد ميكند و غير از فوتبال، آداب زندگي حرفهاي را هم ميآموزد، فرق اساسي دارد با ستارههايي كه در فضاي يلخي و باري به هر جهت فوتبال ايران پيدا ميشوند و روزگار ميگذرانند. در عين حال اما نسبتدادن همه كاستيها به سيستم، نفي فاكتور مهم «اراده انساني» است.
اگر اينطور باشد همه بازيكنان ايراني بايد هرز بروند و نابود شوند. خوب است پيام صادقيان به يكي مثل جلال حسيني نگاه كند كه يك دهه پيرتر از او است اما هنوز مثل قالي كرمان ميدرخشد و ركن قهرمانيهاي پياپي پرسپوليس است؛ بدون خميازه، بدون حشو و اضافات. اگر پيام شاكي است كه از پرسپوليس رانده شد و انگيزههايش از بين رفت، از قضا جلال حسيني هم با نظر برانكو يك فصل پشت در باشگاه معطل ماند اما جا نزد و با نمايش بهتر و آمادگي بيشتر به پرسپوليس برگشت. اصلا همين عليرضا بيرانوند از كجا آمده و به كجا رسيده؟ آيا پيام نازپرورده حتي تاب تحمل يك روز از مرارتهاي بيرانوند در مسير ستارهشدن را دارد؟ عليرضا جهانبخش و كريم انصاريفرد و خيليهاي ديگر هم از شهرهاي دور و نزديك ستاره اين فوتبال شدند و كموبيش راه خودشان را رفتهاند. آيا سيستم براي آنها فرق داشته است؟
اساسا خود پيام مهم نيست. مطمئن باشيد او اين مطلب را هم نخواهد خواند، مثل همه آن سوگنامهها. مسأله كليدي، فرهنگ معيوبي است كه امثال صادقيان نمايندگياش ميكنند؛ اينكه دايما دنبال رفع تقصير و رفع تكليف باشيم. انگار اگر از هر 80 ميليون ساكن اين خاك بپرسي، همه خودشان را «قرباني» خواهند دانست؛ اما مگر چنين چيزي ممكن است؟ آيا جامعه چيزي جز جمع ماست؟ همه ما بيگناهان پرمدعا. البته كه بين زحمتكشيدن و غرزدن، اين دومي كار راحتتري است. بين بيرانوندشدن و صادقيانبودن، آسانتر است كه آدم پيام باشد، خودسوزي كند و هي به جان دنيا غر بزند. بد نيست آدمها گاهي مسئوليت انتخابهايشان را بپذيرند و براي توجيه بيارادگيشان، داستانسرايي نكنند.
سایر اخبار این روزنامه
برای بیگانگان خوراک رسانهای جور نکنیم
دختری که یواشکی گیمر شد
ترانزیت نگرانکننده کودکان بیسرپرست از افغانستان
اگر چند خانه دارید اگر زیاد خارج میروید
هزینه ناهار و شام دانشجویی هزار میلیارد تومان!
چرا خون معروف به جوش آمد؟
ایران اینترنشنال به جای شبکه سه؟ مزدک به لندن کوچ کرد؟
شورای صنفی نمایش، کاسه داغتر از آش!
شکست پروژه 10میلیون دلاری فدراسیون فوتبال
با روشهای مقابله با آتشسوزی خانگی آشنا شوید
دم کردن مهمتر است یا سرو کردن
طرح تربیت جنسی دانشآموزان شاید از اول مهر
صفحه شهرونگ
سرزمين «من مقصر نيستم»!
ما را حلال کنید، آقای کریمی قدوسی!
مزدک به لندن کوچ کرد؟