سیاستگذاری با الاکلنگ ارز

کاهش نرخ ارزهای خارجی در هفته اخیر نوساناتی را در بازارهای مختلف بخصوص در بازار طلا و خودرو به همراه داشته است. پذیرش تغییرات و فراز و فرود دایمی نرخ ارز و تاثیر مخرب آن بر اقتصاد و سیاست بخشی از عادات عمومی مردم ایران است. اخبار مختلفی از منفعت یا ضرر و زیان افراد در این نوسانات شنیده می‌شود. خانواده‌ای که برای رسیدن به منافع مالی بیشتر خانه مسکونی خود را با دلار هفده هزار تومانی فروخته و به دلار تبدیل کرده است به امید رسیدن دلار به نرخ سی تا چهل هزار تومان هزار نقشه کشیده، اکنون در طی یک ماه با کاهش نرخ ارز همه آمال و آرزوهای خود را بر باد رفته می‌بیند و سر خورده و منزوی، نه تنها صاحبخانه نیست و مستاجر شده، بلکه با کاهش نرخ ارز و داشته کنونی خود دیگر نمی‌تواند سرپناهی بخرد. در واقع تجربه مردم از چندین دهه اقتصاد نفتی و تجاری وابسته به ارز در ایران واقعیتی برای مردم ساخته است که در انتظارموقعیتی باشند تا در بازی الاکلنگ افزایش و کاهش نرخ ارز به موقع کالای خود را عرضه کنند و به موقع کالایی بخرند و با شکار موقعیت، هم ارزش داشته‌های مالی خود را حفظ کرده و همه از موقعیت بازار، سود آنی و هنگفت برده باشند. در مقیاسی بزرگتر بازی با نرخ ارز برای دولت و حکومت که خود ساخته آن است نیز اساسی و حیاتی بوده و دولتها برای ادامه راه خود سیاستگذاری‌ها را بر همین اساس پایه‌ریزی می‌کنند. در این چند دهه اخیر روسای جمهوری که دو دوره بر سر کار آمده اند برای تداوم ریاست خود در دوره بعدی سعی داشته‌اند در دوره اول با سیاست‌های انقباضی نرخ ارز را ثابت نگه داشته و در دوره بعد رها سازند و به طور قطع وقتی آرای مردم به صندوق‌ها ریخته شد افزایش نرخ ارز و افزایش قیمتها هم موجب درآمد بیشتر برای دولتی می‌شود که بزرگترین درآمدزایی از ارز را دارد و هم انحصار توزیع و جابجایی ارز خارجی را داراست، هم دیگر جامعه پس از برگزاری انتخابات کمترین ابزار نظارت و کنترل دولت و کنترل نرخ ارز را برخوردار است. این شرایط بی‌تعادلی و خود محوری و شخصی سازی اقتصاد و سیاست از معضلات و ناموزونی اساسی سپهر سیاست در ایران است یعنی الاکلنگی کردن نرخ ارز را رقم زده و از آن بهره می‌برد و این مولفه به مولفه اصلی تنظیم اقتصاد و سیاستگذاری تبدیل شده است. پرسش این است که این ناموزونی و بی‌تعادلی و شرایط الاکلنگی عادت شده که خسارات مادی و معنوی سنگینی بر پیکره و روان جامعه ایران وارد ساخته تا کجا ادامه دارد و راه برون رفت از آن چیست؟
دلیلی که برخی از صاحبنظران علوم اجتماعی برای بی تعادلی و نوسانات در سیاست و اقتصاد در ایران ارایه داده‌اند به ریشه‌های تاریخی و فرهنگی آن بر می‌گردد. جامعه کوتاه مدت، افراط و تفریط، نگاه حق و باطلی از خصلت‌های جامعه ایران است و تناسبی با بی تعادلی در اقلیم و جغرافیایی که  این مردم در آن زندگی می‌کنند دارد یعنی ثبات اقلیمی وجود ندارد، یا خشکسالی و قحطی است یا ترسالی و فراوانی و حد وسط یکسان و تعادل کمتر در آن یافت می‌شود و این بی تعادلی و نوسان به فرهنگ و سنت و عادات تبدیل شده است و به اقتصاد و سیاست تسری یافته است.
نکته دیگر تاثیرگذاری سیاست بر اقتصاد و رابطه یکسویه آن در ایران است. در کشورهای صنعتی یا دولتهایی که براساس اقتصاد آزاد اداره می‌شوند حوزه اقتصاد اصل و مبناست و بر اجتماع و سیاست تاثیرگذاری دارد یعنی قدرت بر آمده از زور و سیاست نیست بلکه قدرت در حوزه اقتصاد شکل می‌گیرد و تعاملات سیاسی را تدوین می‌کند. نوساناتی که در بازار مشاهده می‌شود جزیی بوده و براساس اصول بازار آزاد یعنی تعادل بین عرضه و تقاضا شکل می‌گیرد لذا سیاستگذاری براساس مولفه‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری و جذب سرمایه‌گذاری خارجی در جهت منافع ملی و کسب رفاه بیشتر برای شهروندان تحقق می‌‌یابد. در ایران این فرآیند معکوس است چون بدلیل ساختار سیاسی گسترده و فراگیر که حوزه اقتصاد را تحت سیطره خود دارد، قدرت برآمده از سیاست است و تغییرات و نوسانات بازار را ساخته و هدایت می‌کند و اکثر مواقع نوسانات بازار مصنوعی و دستوری است و در سال‌هایی که نیاز به مشارکت مردم در پای صندوق‌های رای اهمیت می‌یابد اقتصاد و الاکلنگ نرخ ارز به کمک سیاست می‌آید و متاسفانه اقتصاد در ایران جایگاه اصلی و حقیقی خود را نیافته است و همیشه تابع سیاست یا محکوم به پذیرش قواعد بازی سیاست است.
بنابراین با در نظر گرفتن دخالت عوامل خارجی و فشار بیرونی بر اقتصاد که نوسانات و بحران‌های مالی را تشدید می‌کند باید بخش بزرگی از اقتصاد و سیاست که با عوامل داخلی قابل اصلاح و تنظیم است مورد بررسی و مداقه قرار گیرد. این رویه سیاستگذاری و اداره امور با افزایش و کاهش نرخ ارز بازی زیبایی نیست و ما را به سر منزل مقصود نمی‌رساند. همه دلسوزان و نخبگان و ایرانیانی که دل در گرو ایران دارند باید به این رویه اشتباه و ناهنجاری اقتصادی معترض باشند و برای اصلاح آن تلاشی مضاعف کنند.