کثرت احزاب؛ توسعه سياسي يا توسعه نيافتگي

رحمانی فضلي، وزير کشور دولت دوازدهم در نشست با خبرنگاران به مناسبت روز خبرنگار، در سالن شهيد مرداني استانداري چهارمحال و بختياري از شرايط سياسي و اجتماعي کشور گفت و در ادامه افزود که بيش از دويست حزب در کشور فعاليت دارند و رخوت سياسي در زمينه فعاليت‌هاي سياسي وجود ندارد و ...
در نقد و تحليل اين سخن و عدد بيش از دويست حزب فعال که مي‌تواند به شمار نمايندگان مجلس شوراي اسلامي هم باشد برخلاف گفته ايشان مي‌تواند رخوت صرف سياسي باشد و به هيچ وجه اين تکثر حزبي، نشانه توسعه يافتگي سياسي و بلوغ افکار و فرهنگ سياسي نيست. چرا که به فرض محال اگر هرکدام از اين احزاب يا تشکل‌هاي سياسي يک نماينده به مجلس بفرستند، شکل‌گيري فراکسيون‌ها چگونه خواهد بود و چگونه به تفاهم خواهند رسيد و به چه صورت موضع‌گيري خواهند کرد؟ همين امر نشان مي‌دهد که رخوت صرف سياسي است که در بالا اشاره شد مي‌دانيد چرا براي اينکه زمينه‌اي براي رشد فرهنگ سياسي پديد نيامده است و تلاش‌ها بيشتر شکلي و صوري است تا ماهوي و ريشه‌اي و عمقي باشد. دليل آن که آن ديگري مي‌گفت در نشستن بر مسند رياست جمهوري بدهکار و وامدار هيچ کس نيست و اين يک به صراحت اذعان نمود که احزاب، دکان‌هايي هستند که در بحبوحه انتخابات، کرکره‌شان را بالا مي‌کشند و هم در آن زمان و هم در اين زمان در عمل ديديم همان دکان‌هايي هم که کرکره‌هاشان را بالا کشيده بودند نه تنها نقشي موثر و تصميم‌گير در حکومت نداشتند و ندارند بلکه مورد نقد هم قرار گرفتند و هنوز هم وضع بدين منوال است گويي به قولي اينها آمد‌ه‌اند تا تنور انتخابات را گرم کنند دليل ديگر عدم بلوغ سياسي و توسعه نيافتگي سياسي اين است که دولت‌ها بعد از به قدرت رسيدن، کرکره حزبي خود را بالا کشيدند و بر بالاي دکان خود، تابلوي حزبي نصب کردند و پست‌ها بر اين قياس تقسيم شد.
در اين صورت آيا برخلاف نظر وزير محترم کشور، چنين کارکرد عيني، رخوت صرف سياسي نيست؟ آيا صرف داشتن خانه احزاب بدون اين که فرهنگ احزاب و چيستي و اهداف آن را شناخته باشيم وافي به مقصود است؟ چرا کشورهايي مثل آمريکا و انگلستان که با آنها ميانه‌اي نداريم و به جهت کارکرد استعماري و استثماري نبايد هم داشته باشيم. هر کدام دو حزب موثر و در قدرت، دچار تکثر احزاب نيستند و با اينکه قدمت حزبي آنها به سده هجدهم مي‌رسد، چرا سعي کرده‌اند فقط بر دو حزب متمرکز باشند. و خود مردم هم به احزاب ديگر تمايلي نداشته باشند؟ چون همه به اين نتيجه رسيده‌اند که در تفرق، منابع انساني و اقتصادي و سياسي هرز مي‌رود. از طرفي در بيش از دويست حزب و تشکل سياسي، رقابت و پويايي شکل نمي‌گيرد از طرفي نشاط سياسي آنجاست که وقتي نماينده‌اي به مشي ليست اميد از مردم راي مي‌گيرد، خلاف راي مردم که امانت بزرگي است، پشت نکند؛ نشاط سياسي آنجاست دولتي که از تفکر سياسي شناسنامه‌دار از اريکه قدرت بالا مي‌رود، او و مديران منصوبش، جز به اسم آن حزبي که خود ساخته‌اند آن هم بعد از رسيدن به قدرت از قدرداني ابايي نداشته باشند و اما مقصود از نوشتن اين يادداشت اينکه ما به مباني اعتقادي‌مان همانگونه که حج ما سياسي و ديانت ما عين سياست ما و سياست ما عين ديانت ماست، جهت ساختن بازوهاي فکري و اجرايي و براي توزيع قدرت و توزيع ثروت همانگونه که مباني رسالت حضرت مصطفوي(ص) بود، ناگزيريم چون اسلام ما ديني سياسي است نه عبادي صرف، بر همين اساس حاکميت و حکومت بايد و همانگونه که خود مي‌گويد بناي آن دارد تا زمينه آزادانديشي و توسعه سياسي را فراهم کند چون انرژي بيحد و حصر جواني و جوانان که اکنون به جهت عدم اهداف روشمند دچار سرخوردگي و گاه ناهنجاري‌هاي اجتماعي شده‌اند، در کانالي و مجرايي مفيد، جهت يابد و تخليه شود. همين جوانان‌اند که اگر در کوره‌هاي آزمون حزبي و سياسي و فرهنگي آبديده شوند و بر مسند و مصدر تکيه بزنند، بسياري از اختلاس‌ها و فسادهاي اجرايي و ديگر دستگاه‌ها که داريم، رخ نخواهد داد چرا که با شناخت و امتحان پس داده به مسئوليت رسيد‌ه‌اند، اين آبديدگان، يقين بدانيد آن کساني نخواهند بود که در اينجا پدرانشان مرگ بر آمريکا بگويند اما فرزندانشان در دل ينگه دنيا و به همين آمريکاي دشمن خوني ما، تعهد بدهند و سوگند ياد کنند که از منافع ملي آمريکا، دفاع کنند. اينها مواردي نيست که مردم به کنه آن قضايا و روابط پي نبرده باشند. چرا؟ براي آن که مسئوليت‌ها به آبديدگان و برکشيده‌هاي موفق از يک دوره سخت امتحاني، سپرده نشده است.