وزیر نام‌آشنای کار

 
 
 
 


محمد شريعتمداري نام‌آشناي همه دوران‌هاي پس از انقلاب بوده است. آخرين پست او وزير کار، تعاون و رفاه اجتماعي است. اول از همه در مورد بحراني که اين روزها رسانه‌ها او را درگيرش کرده‌اند يک جمله بگويم. از بدي سيستم اطلاع‌رساني‌هاي جديد اين است که تخلفات را با وابستگي‌هاي افراد مي‌سنجند. شبي که تلويزيون رسمي کشور مي‌گفت داماد شريعتمداري در دادگاه شرکت کرد، خيلي تعجب‌آور و تعبير غيرحقوقي بود. شريعتمداري يا هرکس ديگري اگر در دفاع و تسهيل خلاف دامادش کاري کرده باشد، بايد مستقلا محاکمه شود. اما داماد و پسر و برادر يکي، کار خلافي کرده، فقط به خاطر يک نسبت سببي و نسبي اسمشان مطرح شود، کار درستي نيست. رفتار بالغانه اين است که جرم هرکس را به پاي خودش بنويسند. محمدآقاي شريعتمداري، در دوران رئيس دولت اصلاحات هم وزير بازرگاني بود. آن موقع ايشان به عنوان سهميه جمعيت دفاع از ارزش‌ها بود و از طرفداران آقاي ري‌شهري محسوب مي‌شد که رقيب انتخاباتي رئيس دولت بود. بعد‌ها هم جمعيت دفاع از ارزش‌ها نامه تشکري براي رئيس دولت اصلاحات نوشت. خاطره مهمي که از آن روزها دارم مساله تامين گندم است؛ بحران سخت افت قيمت نفت بود. نفت با قيمت 9 و 10 دلار فروش مي‌رفت. سيلوهاي گندم به خاطر بي‌پولي و خشکسالي و تحريم و مشکل واردات در حال اتمام بود. تماس‌هاي مداوم شريعتمداري و بي‌خوابي‌هاي رئيس دولت اصلاحات از نگراني را فراموش نمي‌کنم. شريعتمداري واقعا دلسوزانه تلاش کرد تا با سرخ نگهداشتن صورت با سيلي، از اين بحران عبور کنيم. طرفه اينکه در همان اواخر دولت اصلاحات براي اولين بار در گندم خودکفا شديم. تسلط ويژه‌اي بر آمار و ارقام دارد. شايد بيشتر تجربي باشد تا آکادميک. اما هم حافظه خوبي دارد و هم ذهن رياضي آماده‌اي. از همان دوران اصلاحات تا حالا، محمدآقاي شريعتمداري به دلايل مختلف صبغه سياسي هم داشته است. در بيت رهبري رفت و آمدي داشته و مسئوليت‌هاي مختلف نظارتي و اجرايي داشته است. از آنهايي است که همه طرف‌ها قبولش دارند و البته به نفع هيچ گروهي طناب را زياد نمي‌کشد و درنتيجه اميد حل کاري هم از او وجود ندارد. دروغ چرا؟ در دوران اصلاحات هم يکي از افراد مرضي‌الطرفين بود براي اختلافات دولت و شوراي نگهبان و مجلس و قوه قضائيه. به همين دليل هم رئيس ستاد انتخاباتي آقاي روحاني شد که رئيس‌جمهوري اعتدالگراست و بعد پيروزي روحاني به‌قول خودش براي 5 تا وزارتخانه پيشنهاد داشت. از وزارت کشور تا صمت. اين قسمتش طنز که نه، واقعيت تلخي بود البته. شريعتمداري در وزارت رفاه خيلي تلاش کرد نو بماند. از نيروهاي جوان استفاده کند و شفاف باشد، هر چند بعد از وزارت جديدش کسي را که دم نقد به دردش نخورد تحويل نمي‌گيرد. اين را از دوستان زيادي شنيده‌ام. اما کار مهم است. اشکال عمده‌اي که در کار شريعتمداري به عنوان يک غير متخصص، آن هم از راه دور مي‌بينم اين است که مديريت سنتي دهه شصت در عمق ذهنش جان گرفته و همزمان علاقه‌مند است که با شيوه مدرن عصر ارتباطاتي رابطه برقرار کند. به همين دليل نمي‌داند که با بحران‌هايي که مديرانش مي‌آفرينند چه کند. دلايل پنهانکاري‌هايش را که حتما با حسن نيت انجام مي‌شود، براساس همان مديريت سنتي مي‌فهمم. ولي با معيارهايي که مطالبات اجتماعي پساارتباطي ايجاد کرده تنافي پيدا مي‌کند. واقعا کسي نمي‌تواند تلاش‌هاي 40 ساله شريعتمداري را با تلاش‌هاي صادقانه‌اش نبيند. محمدآقا خسته نباشيد.