روزهای سخت هواداران استقلال

سامان موحدی‌راد

هواداران می‌‎توانند وزارت ورزش را مقصر بدانند یا هر عامل بیرونی یا درونی دیگر را. ولی هرچه که باشد جمیع اتفاقات رخ داده حول باشگاه استقلال در چند سال اخیر این باشگاه را به یک باشگاه معمولی تبدیل کرده است. استقلال دیگر یکی از قدرت‌های فوتبال ایران نیست. دلیل آن را هم می‌توانید از مالکیت باشگاه یعنی وزارت ورزش بدانید تا پیشکسوتان منفعت‌طلب و بازیکنانی که در قد و قواره باشگاه نیستند، اما هر چه که هست در استقلال اصول شکسته شده و باشگاه ماننده کشتی شکسته‌ای روی امواج دریای خروشانی است که هر روز به یک سمت می‌رود. باشگاهی که زمانی به آکادمی فوتبالش معروف بود حالا هر فصل ده بازیکن به خدمت می‌گیرد و عمر ستاره‌ها در این تیم به دو فصل هم نمی‌رسد. فلسفه بازی‌های این تیم هم معلوم نیست. باشگاهی که در همه این سال‌ها به مربیانی از مکتب خودش وفادار بوده و افتخاراتش را هم مدیون همین چهره‌ها بوده به یکباره از دل مربی جوانگرایی چون «منصوریان» به دل مربی خارجی چون «شفر» می‌رود و با نتیجه نگرفتن «شفر» بار دیگر به آغوش جوانی از دل باشگاه چون «فرهاد مجیدی» بازمی‌گردد و بار دیگر به سراغ یک چهره اروپایی چون «استراماچونی» می‌رود. بی‌شک حضور هر کدام از این چهره‌ها و همینطور قطع همکاری با آنها دلایل قابل قبولی داشته است ولی اگر اتفاقات نیمکت استقلال را در همین چهار سال کنار هم بگذارید می‌فهمید که در این باشگاه دیگر چیزی به اسم فلسفه باشگاه وجود ندارد. هر مدیری به فراخور درک خودش از فوتبال و برای جلب رضایت هوادار به سراغ چهره‌ای رفته و همین باعث می‌شود که هواداران استقلال وقتی به چهار سال گذشته تیم‌شان فکر می‌کنند علاوه بر اینکه جام قابل توجهی را نمی‌بینند، یک ترکیب ثابت یا یک سبک ثابت فوتبالی را هم به خاطر نمی‌آورند. انگار قدیمی‌ترین باشگاه فوتبال ایران همین دیروز تشکیل شده و در دست مدیرانی بی‌تجربه و بدون پیشکسوت اداره می‌شود. بدون کسانی که فرهنگ و آداب باشگاه را به مدیران و بازیکنان گوشزد کنند. همین موضوع هم موجب شده تا استقلال به یک تیم کاملاً معمولی بدل شود. هواداران استقلال روزهای سختی را پشت‌سر می‌گذارند. آنها می‌توانند برای رقبای خود کری بخوانند و از گذشته خود بگویند اما چیزی که واقعیت دارد این است که استقلال این روزها در حد یک تیم میانه جدولی است. همین و بس!