توریسم، اقتصاد و سیاست

 محسن ایلچی
دبیر گروه اقتصادی
از گذشته دو نگاه امنیت زا و امنیت زدا نسبت به جهانگرد و جهانگردی وجود دارد.نگاه اول؛ توریست گریز است و ورود جهانگرد به کشور را همراه با چالش‌های اجتماعی و فرهنگی و گاه تهدیدات امنیتی می‌داند. صاحبنظران نگاه اول، کمتر از وجه و اهمیت اقتصادی- انتفاعی به حوزه توریسم نگاه نمی‌کنند. حد تعالی نگاه اقتصادی در چنین رویکردی، داشتن توریسم سلامت است.
نگاه دوم، گرایشی توریست‌گرا دارد.یعنی فارغ از نوع نگاه به ابعاد فرهنگی، اجتماعی و امنیتی؛ از منظر اقتصادی(درآمدهای خارجی و عامل امنیت اقتصادی) به این حوزه می‌نگرد. اینان می‌گویند، در سایه سار امنیت ملی و مزایای قدرت منطقه‌ای ایران نباید از متنوع‌سازی درآمدهای ارزی غفلت کرد.


مرز تفاوت پررنگ دو نگاه فوق، این است: اولی، به مسأله اقتصاد توریسم اولویت نمی‌دهد و ابعاد فرهنگی، اجتماعی و امنیتی را مورد توجه قرار می‌دهد و دومی؛ بالعکس.
 شکاف میان این دو نگاه باعث شده، صحنه اقتصاد توریسم شاهد صرف قطعی فعل «خواستن» و«نخواستن» نباشد. بدون آنکه به الزامات و تحولات فزاینده کلان داخلی و منطقه‌ای توجه شود.
اقتصاد ایران بیش از هر مقطعی نیاز به درآمدهای ارزی دارد. امروز روی همه چیز حساب می‌شود، الا صنعت توریسم که می‌توان با درنظر گرفتن جمیع «ملاحظات در دو نگاه حاضر»، این بخش هم نقش آفرین باشد. سازمان برنامه و بودجه کشور مسئول تدوین بودجه غلتان دوسالانه، برنامه‌ای برای کسب درآمد ارزی از این حوزه با توجه به ایجاد وزارتخانه جدید بیان نکرده است و همواره درآمدهای حاصل از این بخش هم ناچیز شمرده می‌شود.
باتوجه به‌وجود دو نگاه فوق، ما چه صنعت توریسم داشته باشیم و چه نداشته باشیم.بازار سیاست و بازار اقتصاد مسیرخودش را طی طریق می‌کند و فرصت‌هایی را در برابر ما قرار می‌دهد.در بازار سیاست و بازار اقتصاد طی ماه‌های اخیر چند اتفاق رخ داده که بعضاً برخی از معادلات را به نامعادله تبدیل کرده و روی صنعت توریسم تأثیرگذار بوده است.
رخداد اول (بازار سیاست)؛هنگامی تحریم‌ها به اوج رسید و ایران ستیزی و ایران هراسی بیش از هر زمان دیگری صورت گرفت و وقایع نظامی در خلیج فارس تکرار شد، نگرش جهانگردان نسبت به مسأله امنیت در ایران می‌توانست منفی‌تر از هر زمانی باشد، بویژه با مدیریت پوشش اخبار به سبک و سیاق رسانه‌های غربی.
رخداد دوم(بازار توریست)؛ درهمین اثنی یعنی سیاه نمایی علیه ایران، شمار ورود جهانگردان حتی از مبدأ اروپا افزایش یافت.پس کمپین
ایران هراسی روی صنعت توریسم تأثیر فزاینده‌ای نداشت.
رخداد سوم(بازارو اقتصاد)؛با وجود تمام سیاه نمایی‌ها، عواملی همچون افزایش نرخ ارز(کاهش ارزش ریال) همچنین روایت جهانگردان(حس و تجربه خوب مشتری)از سفر به ایران در شبکه‌های اجتماعی باعث ورود جهانگرد و کسب درآمدهای ارزی شد.(وقوع هردوعامل مدیریت شده نبود و ناخواسته بود)
 تحلیل همگرایی رخدادهای سه گانه: از در هم آمیزی هر سه رخداد فوق یعنی تشدید تنش‌ها وافزایش تحریم‌ها، کاهش ارزش ریال و افزایش ورودی که در سایه تشدید تنش‌های نظامی هم بوده نتیجه معکوسی روی بخش خدماتی توریسم داشته است.یعنی، کاهش ارزش ریال یا به تعبیری شوک ارزی ناشی از تحریم سبب افزایش درآمدهای بخش توریسم شده است.
جمع بندی:تا زمانی که دارندگان دو نگاه مورد اشاره با تمام ملاحظات، به یک نقطه تلاقی مشترک نرسند، این حوزه الگو یا سیاست‌های نظام‌مندی ندارد و همچون خودخواسته‌هایی نظیر پرهیز از خام فروشی، توسعه زنجیره ارزش در صنعت، توسعه نظام مالیاتی واقتصاد دانش بنیان، نقش مؤثری درحرکت به‌سوی اقتصاد بدون نفت، بازی نمی‌کند. به‌طور خلاصه: «داریم که آن را صرفاً داشته باشیم». احتمالا روزی به این ظرفیت توجه می‌شود که بسیاری از فرصت‌ها از دست رفته است.
نتیجه دوم: متأثر از تمامی کنشگری‌های ایران در منطقه، امروز برند ملی ایران تقویت شده است.آنقدر که رسانه‌های بزرگ جهان از جمله مگا برندهای شخصی جهان (از جمله ترامپ و پوتین) درباره ایران روایت می‌کنند، در باره هیچ کشوری صحبت نمی‌کنند.
برند کشور مقصد، نقش مؤثری در جذب توریست دارد. برند آمیزه‌ای از تمامی عناصر هویت‌بخش است. دارای سرشت و جوهره ممتاز.
مجموعه تحولاتی که از ناحیه فشار تحریم‌ها و تشدید تنش‌ها در بازار سیاست روی داده باعث تقویت برند کشوری ایران شده است. بویژه آنکه ایران در مقابل یک آنتی برند شخصی همچون ترامپ، به‌عنوان عامل تحریم(تحریم گذار) قراردارد. شمار توئیت‌هایی که وی درباره ایران کرده است، متعدد است. او که در عرصه جهانی (نه داخل امریکا) از محبوبیت برخوردار نیست، همواره ایران را در صدر اخبار قرارداده است. بنابراین نباید این‌گونه تصور کرد که تلاش او برای ارائه تصویر منفی از ایران باعث تخریب برند ایران شده است. هرچند برخی این گونه فکر می‌کنند.
افزون براین، توصیفی که برای اولین بار یک ابر برند شخصی- سیاسی از ایران می‌کند، بسیار نادر و شنیده نشده است. پوتین چندی پیش عنوان کرد:«ایران یک قدرت منطقه‌ای است.»یا مرکل، اذعان کرد:«نقش ایران و روسیه در منطقه تقویت شده است. روایت برندهای شخصی-سیاسی از برند ایران(برند مقصد) که لابه‌لای اخبار گم می‌شود، نشان می‌دهد که با خروج تدریجی امریکا از منطقه، ایران از منظر دیگران، به‌جایگاه ویژه‌ای رسیده است. اما آیا ما در عرصه اقتصادی از برندکشوری بویژه در حوزه توریست استفاده می‌کنیم.
تقویت قدرت به‌طور معمول؛ برند‌آفرین است و طنین قدرت یک کشور از ناحیه برند آن متصاعد می‌شود. یک کشور دارای برندهای مکانی(جاذبه‌های توریستی)، برندهای فردی (رهبران و رؤسای جمهور)، برندهای رویداد(مناسبت‌ها و مناسک، رویدادهای ورزشی)، برند‌های شخصی -فرهنگی، برندهای رسانه‌ای(الجزیره)، برندهای تاریخی-سیاسی(انقلابات) و در کل یادواره‌های ذهنی و عینی است.
برند قوی آمیزه‌ای ازهویت ممتازاست. برند هرکشوری دارای قلمرو هستند، قلمروهای برند ذهنی و قلمروهای جغرافیایی.برندها در قلمرو منطقه‌ای یا فرامنطقه ای(جغرافیایی)، هویت و ارزش‌های ویژه‌ای دارند.اما آیا ما از تمام برندهای ایران در صنعت توریسم با توجه به مزایای اقتصادی و فرهنگی در قلمرو منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای استفاده می‌کنیم؟ساده بگویم، پول
در می‌آوریم؟ آیا اصولاً برندآفرینی برای ما بدون هزینه بوده است؟خیر به هیچ عنوان!ایران روی برند منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خویش سرمایه گذاری(هزینه)کرده است. از هزینه های(بودجه) نظامی برای مدیریت جبهه‌های مختلف تا پرداخت هزینه مشهود و نامشهود ناشی از تحریم‌های اقتصادی به‌دلیل ایستادگی. پس کشور حالا باید از مزیت‌های تقویت قدرت و برند منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای‌اش استفاده کند.یعنی، این سرمایه‌گذاری باید عایدی پایدار و ملموسی داشته باشد.
 متأسفانه ما پیوستار و رویکرد هدفمند و راهبردی- انتفاعی میان کنش‌های سیاسی، نظامی ودیپلماسی به‌عنوان مؤلفه‌های قدرت ساز با سیاست‌ها و برنامه اقتصادی از جمله توسعه توریست نداریم. مطالعه سوغات(لیست خریدهای عربستان) سفر چندی قبل پوتین به ریاض، برای ما پند آموز است. سفر او به عربستان، پکیج آموزشی از پیوست سیاست با حوزه بازاریابی سیاسی و فروش تسلیحات است.
بیاییم در حوزه توریست به نگاه مشترک و تکلیف قطعی برسیم.باب نفت(خام فروشی) برای کشور بسته شده است.