ترامپ با استيضاح هم می ماند

دونالد ترامپ اين روزها با چالشي جدي به نام استيضاح مواجه است و تلاش دارد تا از اين چاه ويل، جان سالم به در برد. مراحل قانوني استيضاح و روندي که بايد اين موضوع طي کند، را توضيح دهيد؟
شواهد و قرائن نشان مي‌دهد که در مجلس نمايندگان، استيضاح دونالد ترامپ رأي مي‌آورد. نمايندگان دموکرات عزم خود را جزم کرده‌اند که فارغ از هر تصميمي که مجلس سنا در خصوص استيضاح خواهد گرفت، عليه ترامپ رأي دهند. از روز چهارشنبه موضوع استيضاح در کميته قضائي مجلس نمايندگان آمريکا به بحث گذاشته خواهد شد و بررسي‌هاي لازم در اين خصوص صورت خواهد گرفت. تا پيش از اين، موضوع در کميته اطلاعات مجلس نمايندگان در حال بررسي بود و اکنون اين پرونده در کميته اطلاعات تمام شده تلقي مي‌شود. قرار است گزارش استيضاح روز سه‌شنبه (امروز) در اختيار کميته قضائي مجلس نمايندگان ايالات متحده قرار گيرد و کميته قضائي موضوع را به بحث بگذارد. پس از آنکه اعضاي کميته قضائي به اين نتيجه برسند که مدارک موجود در پرونده به اندازه‌اي محکم و قوي است که مي‌تواند به طرح اتهاماتي عليه رئيس جمهور منجر شود و اين امکان وجود داشته باشد که او تحت تعقيب قرار گيرد، موضوع را به مجلس نمايندگان ارجاع خواهند داد. پس از ارجاع به صحن، استيضاح به رأي گذاشته مي‌شود و از آن جايي که رأي آوردن استيضاح در مجلس نمايندگان به اکثريت نسبي يعني 50‌درصد به اضافه يک رأي نياز دارد، من گمان مي‌کنم که دموکرات‌ها رأي دهند و در نهايت آقاي ترامپ مانند آقاي جانسون در قرن 19 و بيل کلينتون در قرن 20 به‌عنوان سومين رئيس جمهور استيضاح شده ايالات متحده نامش در تاريخ ثبت خواهد شد.
اگر استيضاح در مجلس نمايندگان رأي آورد، در مجلس سنا چه شرايطي بايد طي شود که به برکناري ترامپ از رياست جمهوري بينجامد؟
استيضاح که صورت گرفت، پرونده به مجلس سنا ارجاع داده مي‌شود. در مجلس سنا شرايط و قوانين استيضاح کمي با مجلس نمايندگان تفاوت دارد. در اين مجلس براي گناهکار شناخته شدن دونالد ترامپ و به تبع آن برکناري او از رياست جمهوري به «دو سوم» آراي سناتورها يعني 67 سناتور نياز است. به همين دليل معتقدم بسيار دور از انتظار خواهد بود که استيضاح رأي بياورد؛ چراکه دست کم بايد 20 سناتور جمهوري خواه با سناتورهاي دموکرات همراه شوند و به استيضاح رئيس جمهوري از جناح متبوع خودشان رأي دهند، تا اکثريت مورد نياز وجود داشته باشد و دونالد ترامپ برکنار شود. به‌طور کلي اگر بخواهيم سرانجام اين ماجرا را براساس شواهد و قرائن آماري حدس بزنيم، به‌نظر مي‌رسد که اين پرونده اوکراين به استيضاح رئيس جمهور بيانجامد اما منجر به برکناري دونالد ترامپ نشود.


با توجه به اينکه مي‌گوييد احتمال برکناري رئيس جمهور کنوني آمريکا بسيار بعيد به‌نظر مي‌رسد، به‌نظر شما استيضاح ترامپ در مجلس نمايندگان چه تاثيري بر انتخابات آتي در اين کشور خواهد گذاشت؟
دو سناريو در اين باره وجود دارد. دموکرات‌ها اميدوار هستند که با افشاگري‌ها عليه دونالد ترامپ که نامزد اصلي جمهوري خواهان در انتخابات رياست جمهوري 2020 است، مردم آمريکا را قانع کنند که دونالد ترامپ يک خطر بزرگ براي منافع ملي آمريکا بوده و منافع ملي را فداي منافع شخصي خود مي‌کند. آنها مي‌خواهند اين پيام را به جامعه آمريکا مخابره کنند که ترامپ اهل باج گرفتن است، رشوه مي‌دهد، شاهدان را از شهادت دادن عليه خود مي‌ترساند و تلاش مي‌کند مانع برگزاري جلسه کنگره در خصوص استيضاح شود. اين اميدواري در جريان دموکرات وجود دارد که حتي اگر رأي‌دهندگان جمهوري خواه نظرشان درباره دونالد ترامپ تغيير نمي‌کند، دست کم رأي‌دهندگان مستقل به او رأي ندهند و با ريزش آراي ترامپ در انتخابات آينده پيروزي يک نامزد دموکرات را جشن بگيرند. جمهوري خواهان اما دقيقا برعکس مي‌انديشند. آنها گمان مي‌کنند به رغم سر و صداهاي زيادي که در خصوص پرونده اوکراين وجود دارد، وضعيت اقتصادي مناسب جامعه آمريکا و رضايت اقتصادي مردم از وضعيت باعث مي‌شود که موضوعاتي مانند مساله اوکراين چندان تاثيرگذار نخواهد بود. برخي از جمهوري‌خواهان حتي اعتقاد دارند اين فضاي ايجاد شده از سوي دموکرات‌ها، مي‌تواند موجب شود برخي از رأي‌دهندگان جمهوري خواه که تمايلي به ترامپ نداشتند نيز به اين دليل که جريان رقيب مي‌خواهد بازي را به‌هم بزند ،از طريق استيضاح نتيجه انتخابات 2016 را تغيير دهد و بر انتخابات 2020 تاثيرگذار باشد، به ميدان بيايند و از ترامپ براي رسيدن به مقام رياست جمهوري حمايت کنند. امروز بسياري از محافظه‌کاران تصور مي‌کنند که شکست ترامپ برابر با شکست ارزش‌هاي محافظه‌کارانه در آمريکا است. آنها مي‌هراسند که ارزش‌هاي اخلاقي، ارزش‌هاي مذهبي و همچنين رونق اقتصادي با رفتن ترامپ از بين برود و از همين رو تلاش دارند که ترامپ مجددا در سال 2020 برنده انتخابات شود. براي اينکه بدانيم، کدام يک از اين سناريوها رقم مي‌خورد و رأي‌دهندگان آمريکايي در انتخابات 2020 چه کسي را براي رياست جمهوري برمي‌گزينند، بايد تا 4 نوامبر سال آينده صبر کنيم و منتظر مشخص شدن نتايج باشيم.
در ميان دموکرات‌ها يک نامزد بسيار ثروتمند ظهور کرده که سوداي رقابت با ترامپ را دارد. به‌نظر شما بلومبرگ تا چه اندازه شانس براي پيروزي در انتخابات درون حزبي يا جدال مستقيم با ترامپ را داراست؟
ظاهر امر نشان مي‌دهد که انتخابات آمريکا به شدت تحت تاثير پول و هزينه‌هاي تبليغاتي قرار دارد. ابرثروتمندان نيز با حمايت از خود از نامزدها نقش مهمي در اين ميان ايفا مي‌کنند. در اين انتخابات گرانقيمت و پرهزينه هرکس حامي مالي قوي تري داشته باشد از شانس بالاتري براي پيروزي برخوردار است اما نمي‌توان تصريح کرد که الزاما هرکسي ثروتمندتر باشد، پيروز انتخابات خواهد بود و مي‌تواند رئيس جمهور آمريکا شود. نگاهي به انتخابات رياست جمهوري سال 2016 ايالات متحده نشان مي‌دهد که هيلاري کلينتون به رغم هزينه‌هاي بيشتر نسبت به رقيب خود از رسيدن به کاخ سفيد بازماند. در آن زمان کمپين دموکرات‌ها بيشتر از کمپين جمهوري خواهان هزينه کرد اما در نهايت اين جمهوري خواهان بودند که با ترامپ به پيروزي رسيدند. در انتخابات آتي ورود مايکل بلومبرگ مي‌تواند معادلات را بر هم زند و شرايط را براي هر دو جناح اصلي آمريکا سخت کند، اما علاوه بر ثروت شخصي بايد شعارهاي جذاب و برنامه‌هاي دقيق نيز در کمپين او وجود داشته باشد. از سوي ديگر ثروت زياد نيز مي‌تواند دافعه ايجاد کند و بخش‌هايي از جامعه آمريکا را تحت تاثير منفي قرار مي‌دهد. اين احتمال وجود دارد که بخش‌هايي از فعالان سياسي و مدني در آمريکا تصور کنند اين ثروتمندان آمده‌اند با پول سرنوشت آمريکا را تعيين کنند و انتخابات و رأي مردم را بخرند. در حال حاضر که در نظرسنجي‌ها مايکل بلومبرگ از شانس خوبي براي پيروزي برخوردار نيست و تنها 3‌درصد جامعه آمريکا از او براي ورود به رقابت‌هاي انتخاباتي استقبال کرده‌اند. هنوز فاصله او با چند نفري که در صدر جدول قرار دارند بسيار زياد است، اما اينکه در رقابت‌ها او چه دستاوردي را خواهد داشت را بايد صبر کرد و ديد. معتقدم حتي با وجود چنين ثروتي، احتمال شکست بلومبرگ در انتخابات درون حزبي کم نيست.
در درون حزب دموکرات نگاهي منفي به جناح چپ اين حزب وجود دارد و در گزارشي که چندي پيش منتشر شد، مشخص گشت اوباما نيز عليه چهره‌هايي چون سندرز موضع‌گيري کرده است. اين چه تاثيري در رقابت‌هاي درون حزبي دموکرات‌ها مي‌تواند، داشته باشد؟
تعارض بين جريان چپ‌گرا و جريان مرکزگرا در حزب دموکرات سابقه‌اي ديرينه دارد که اوج اين رقابت و تعارض را در سال 2016 شاهد بوديم. آن زمان گفته شد که هيلاري کلينتون با کمک مرکزگرايان يک شبه کودتا عليه برني سندرز انجام داد و توانست عنوان نامزد نهايي حزب دموکرات در انتخابات رياست جمهوري را از آن خود کند. اين روزها در حزب دموکرات دو نگراني مطرح است. اول اينکه برخي وعده‌هايي که از سوي برني سندرز و اليزابت وارن، نامزدهاي اصلي جريان چپ گراي حزب داده مي‌شود چندان مورد پسند حاميان اصلي حزب که به سنت‌هاي سرمايه داري معتقدند، نيست. شعارهايي مانند افزايش ماليات براي ثروتمندان، رايگان شدن دانشگاه‌هاي آمريکا براي مردم و تقويت سنديکاهاي کارگري موضوعاتي نيستند که خيلي مورد توجه نخبگان مرکزگراي حزب قرار بگيرد. سران حزب، افرادي مانند خاندان کلينتون‌ها، خاندان بايدن و اوباماها کساني هستند که نگرانند ليبل «سوسياليست بودن» به حزب دموکرات بچسبد. جمهوري‌خواهان و ترامپ نيز اين را دريافته‌اند و مدام تلاش دارند مردم را از «هيولاي سوسياليسم» بترسانند. صحبت‌هايي نظير «صداي پاي سوسياليسم مي‌آيد» ترس به دل رأي‌دهندگان آمريکايي مي‌اندازد. ترامپ با شناخت نسبت به نگراني جامعه آمريکايي مي‌گويد «اگر سوسياليسم بيايد آمريکايي‌ها ديگر نمي‌توانند يک همبرگر حتي بخورند»، «همه چيز اشتراکي مي‌شود» و «مالکيت خصوصي از بين مي‌رود». سران حزب دموکرات نگرانند که معرفي برني سندرز به‌عنوان نامزد نهايي، يک نقطه ضعف قلمداد شود و جامعه‌اي که به‌طور سنتي نگاهي منفي به سوسياليسم دارد، به‌طوري که تا چندي پيش سوسياليست به‌عنوان يک انگ يا توهين در آمريکا تلقي مي‌شد، روي از حزب دموکرات بازگرداند. از اين جهت خيلي دور از انتظار نيست که افرادي از حزب که پيش از اين در رأس امور بودند، نسبت به آقاي سندرز يا افرادي مانند خانم الکساندر اوکازيا کورتز موضع گيري کنند و گارد داشته باشند. آنها مي‌خواهند نگاهي را که اين افراد از آن صحبت مي‌کنند، تعديل نمايند تا دست کم در انظار عمومي حزب دموکرات به‌عنوان حزب سوسياليست‌ها شناخته نشود.
در حال حاضر براساس نظرسنجي‌ها جو بايدن کانديداي اول دموکرات‌ها است و احتمالا او خواهد بود که در مقابل ترامپ خواهد ايستاد، به‌نظر شما بايدن اساسا توانايي شکست دادن دونالد ترامپ را دارد و مي‌تواند رئيس جمهور آينده آمريکا باشد؟
به‌نظر من ابتدا بايد مشخص شود که آيا آقاي بايدن توانايي شکست دادن رقباي خود در درون حزب را دارد و مي‌تواند به‌عنوان نفر اصلي حزب دموکرات در انتخابات حاضر شود يا خير. پس از افشاي اطلاعات مربوط به اوکراين لطمه بسيار شديدي به بايدن وارد شد و مشخص گرديد که با کمک او، پسرش مرتکب فساد مالي شده است و اين موضوع مي‌تواند در سرنوشت انتخابات اثر جدي بگذارد. سوءاستفاده جو بايدن از قدرت به نفع فعاليت‌هاي اقتصادي پسرش سبب شده که اعتبار او خدشه‌دار شود و برخي از رأي‌دهندگان حزب دموکرات از او روي برگردانند. اين موضوع اثر خود را در نظرسنجي‌ها نشان داده و گرچه هنوز بايدن در رأس کانديداهاي حزب دموکرات قرار دارد اما ديگر نمي‌توان پيروزي او را در انتخابات مقدماتي تضمين شده دانست و با قطعيت از او به‌عنوان رقيب اصلي ترامپ در 2020 نام برد. به همين دليل چه بسا بايدن نتواند در انتخابات درون حزبي توفيقي کسب کند. با اين وجود اگر بايدن به‌عنوان نامزد نهايي دموکرات‌ها معرفي شود، به شخصه معتقدم شانس چنداني براي پيروزي در برابر ترامپ نخواهد داشت. چيزي که دونالد ترامپ را به مقام رياست جمهوري آمريکا رساند و معادلات را بر هم زد، شورش توده‌ها عليه نخبگان بود؛ چه در درون حزب جمهوري خواه و چه در مرحله نهايي انتخابات 2016. در انتخابات قبلي هيلاري کلينتون سمبل تشکيلات و نظم مستقر بود. مردم آمريکا به اين نظم نقد جدي داشتند و معتقد بودند که اين سياست‌مداران کهنه‌کار باعث و باني تمام گرفتاري‌هاي کنوني مردم هستند. جو بايدن که هشت سال معاون اول باراک اوباما، رئيس‌جمهور پيشين ايالات متحده بوده در سال 2020 نمي‌تواند خود را از انگ تشکيلاتي‌بودن برهاند و از نمايندگي توده‌ها سخن بگويد. بنابراين بار ديگر دونالد ترامپ مي‌تواند اين بازي توده‌ها عليه نخبگان را با حمله به جو بايدن پيش ببرد و در نهايت پيروز انتخابات لقب گيرد. شايد افرادي چون اليزابت وارن يا حتي بلومبرگ که در کانون قدرت حضور نداشته‌اند بهتر بتوانند درمقابل ترامپ بايستند، اما در مورد بايدن اين گونه نيست. به هر صورت اما از الان نمي‌شود انتخابات يک سال بعد را پيش‌بيني کرد و دريافت که چه تحولاتي رخ خواهد داد.