برای مردم طوفان‌زده

اکبر منتجبی معاون سردبیر روزنامه سازندگی کتاب «گفت‌وگوهای پشت پرده» از سه منظر برایم مهم است و تلاش می‌کنم در این مختصر به این مناظر بپردازم. موضوع کتاب، نویسنده و مترجم سه ضلع مهم این کتاب هستند. آنچه ما در این کتاب می‌خوانیم، نه فقط خاطرات ویلیام برنز بلکه تحلیل یک دیپلمات کارکشته نیز چاشنی وقایع است. برنز با آگاهی از روایت خود و وقایعی که برای ما تعریف می‌کند، فاصله می‌گیرد و با این فاصله‌گذاری، به خواننده خود یادآوری می‌کند که داستان تعریف نمی‌کند. یا آنها با خاطره صرف مواجه نیستند؛ بلکه تحلیل‌هایی را چاشنی وقایع می‌کند و گذشته و حال و آینده یک موضوع را برایمان به تصویر می‌کشد. او وقتی درباره وقایع مصر سخن می‌گوید، راوی صرف نیست. ما حسنی مبارک را از زاویه این دیپلمات می‌بینیم، تحلیل می‌کنیم و به این نتیجه می‌رسیم که مبارک آیا دیکتاتور است یا نیست. این نگاه تحلیلی- تفسیری حتی شامل مقامات کاخ سفید نیز می‌شود و مثلا به ما می‌گوید که جورج بوش یا کلینتون کجا اشتباه و چرا اشتباه کردند یا چرا این بیانیه را دادند در حالی ‌که نباید می‌دادند.
از همین منظر، روایت‌های ویلیام برنز دست اول و ناب است. او دیپلماتی است که جهان را از منظر کاخ سفید نمی‌بیند اگرچه به آن کاخ وفادار است اما در جایی که لازم باشد از مقامات کاخ و آمریکا نیز انتقاد می‌کند و اشتباهات آنان را نیز یادآور می‌شود.
کتاب برای «مردم طوفان‌زده» بسیار مهم است؛ برای ما به این دلیل که برای اولین‌بار از پشت پرده مذاکرات هسته‌ای سخن می‌گوید، جذاب است، برای کشورهای عربی همچون مصر، تونس و لیبی به علت ذکر دلایل پنهان «بهار عربی» و برای مردم روسیه، آنچه در پس پرده بین دو ابرقدرت می‌گذرد، جذاب است. به همین دلیل شاید کتاب درباره «هیچ‌کس» و «همه‌کس» است. پس کوتاه یا خلاصه‌کردن اینکه کتاب برنز درباره کیست یا چیست، درواقع جفا به اصل ماجراست.
اما در این میان گریزی بزنیم به وقایع ایران. تا پیش از خواندن این کتاب، به‌عنوان یک روزنامه‌نگاری که تحولات سیاسی ایران را دنبال می‌کند، اصلا خبر نداشتم که در دوره‌ای که سعید جلیلی مسئولیت پرونده هسته‌ای ایران را در دست گرفته بود، دو کشور به صورت فوق محرمانه با هم مذاکراتی را آغاز کرده بودند. برنز یادآور می‌شود که آن‌چنان این مذاکرات محرمانه بود که در کاخ سفید نیز به کسی خبر ندادیم؛ جز همان تعداد محدودی که می‌دانستند. حتی وقتی جلسات مشورتی در اتاق اوباما برگزار می‌شد، عنوان جلسات موضوعی پرت و بی‌اهمیت انتخاب می‌شد که هیچ ارتباطی با ایران نداشت تا کسی ظنی نبرد.


گفت‌وگوهای ایران و آمریکا در این کتاب، یک موضوع دیگر را ثابت کرد که آمریکاییان به هر وسیله‌ای تلاش می‌کردند که ایران را از حق طبیعی خود برای به دست آوردن دانش هسته‌ای محروم کنند تا اینکه جان کری وقتی وزیر خارجه شد، به اوباما رسما اعلام کرد ما چاره‌ای جز پذیرفتن حق طبیعی ایران نداریم و باید این حق را برای آنها قایل باشیم. با این حال اگرچه آنها پذیرفتند، اما از آن سو تحریم‌های جدیدی را نیز وضع کردند و اسم آن را «سرمایه‌گذاری بر روی تحریم‌ها» گذاشتند تا به وقت لازم از آن بهره‌برداری کنند.
واقعیت این است که نمی‌توان تمام نکات جذاب این کتاب را خلاصه کرد. به همین دلیل در بند پایانی این نوشته تلاش می‌کنم درباره مترجم کتاب هم کمی بنویسم تا نوشته کامل شود. آرمین منتظری را سال‌هاست که به‌عنوان یک روزنامه‌نگار حوزه دیپلماسی می‌شناسم. این آشنایی در دوره‌ای که هر دو در روزنامه شهروند همکار بودیم بیشتر شد. اساسا روزنامه‌نگاران حوزه دیپلماسی در ایران افراد معدودی هستند. برخی از آنها مترجم صرف هستند، افرادی هستند که بینش سیاسی یا تحلیلی ندارند، عموما خبر یا مطلبی را ترجمه می‌کنند و دانش‌شان بیش از آنچه ترجمه می‌کنند نیست. دسته دیگری نیز هستند که اگرچه ترجمه خوبی ندارند، اما به هر دلیل در این حوزه توانسته‌اند نامی برای خود دست و پا کنند. این افراد صدای بلندی هم دارند؛ اگرچه تحلیل‌های آبکی خود را نیز با عنوان‌های پرطمطراق منتشر می‌کنند. در این میان دسته دیگری از روزنامه‌نگاران حوزه دیپلماسی نیز هستند که سروصدایی ندارند اما تحلیل‌های دقیقی دارند. آرمین منتظری، سرگه بارسقیان و ‌هادی خسروشاهین را می‌توانیم در این دسته قرار بدهیم. افرادی که درواقع مفسران سیاست خارجی بسیار خوبی هستند که خود را محدود به ترجمه و خبر نکرده‌اند. ترجمه منتظری از کتاب برنز از این منظر اهمیت دارد که او خود به‌عنوان روزنامه‌نگار، در تمام سال‌های گذشته این تحولات را پیگیری کرده، درباره هر یک از آنها تحلیل نوشته و به موضوع اشراف کامل داشته است. به همین دلیل ما با ترجمه‌ای پرت یا سنگین که پر از اصطلاحات غریب باشد، روبه‌رو نیستیم. ما با قلم روانی روبه‌رو هستیم که از صمیمیت مترجم می‌آید.