«بازار» خواهان تغییر وضع موجود

حدود 5 دهه است در بازار فعالیت می‌کند، در روزهای نهضت انقلاب اسلامی او و برادرانش به همراه پدر، از اصلی‌ترین بازاری‌های حامی انقلاب بودند و بعد از انقلاب هم همواره همراه انقلاب بوده است. «احمد کریمی‌اصفهانی» دبیرکل جامعه اصناف و بازار، معتقد است وضع اقتصادی خوب نیست. وی بازار را با صفت «خوابیده» توصیف می‌کند و می‌گوید: «دولت روحانی به وعده‌های اقتصادی‌اش عمل نکرده» و «بازار خواهان تغییر وضع موجود است». گفت‌وگوی تفصیلی زیر درباره حال اقتصاد امروز ایران است که او از نهاد بازار به تحلیل آن می‌پردازد.
***
  درباره اینکه مشکل کشور الان اقتصاد است، اجماع بی‌سابقه‌ای وجود دارد، مختصات مشکلات اقتصاد ایران از نظر شما چگونه است؟
اول یک مساله سیاسی و اقتصادی را بگویم؛ شما می‌دانید استکبار و قدرت‌ها بعد از اینکه دیدند کشورگشایی و لشکرکشی به شکل قدیم امکان ندارد، طراحان‌شان نشستند نسخه انقلاب‌های مخملی را در کشورهای مختلف پیچیدند و این هم از یک مسیر امکان داشت و آن هم این بود که ناراضی‏تراشی کنند و مردم را علیه دولتمردان و حاکمیت تجهیز کنند و آنها را در مقابل مسؤولان کشور و حاکمیت قرار دهند.


این روش در بسیاری از کشورها جواب داد؛ بسیاری از کشورها را شاهد هستیم که انقلاب مخملی در آنها رخ داد. آمریکا و اروپا در ایران هم خیلی تلاش کردند انقلاب مخملی کنند اما اینجا امکانپذیر نیست، چون اطمینان مردم به رهبری و نظام زیاد است، به همین دلیل تلاش کردند مردم را با قرار دادن در مشکلات اقتصادی و معیشتی زندگی‌شان، درگیر کنند؛ از طرفی هزینه مردم را بالا ببرند، از طرف دیگر در نبود شغل و بیکاری درآمدشان کاهش پیدا کند.
باید پیش‌بینی لازم می‌شد؛ کشور از 35 میلیون جمعیت به 80 میلیون رسیده اما متاسفانه هیچ محاسبه‌ای برای کار نشد. تذکرات ولی‌فقیه برای اینکه بالاخره ما حواس‌مان جمع باشد تا آنچه استعمار روی آن دست گذاشته محقق نشود، برای همین بود. تقریبا همه‌جانبه این حرکت را انجام دادند. از یک طرف تحریم‌ها و از طرف دیگر عوامل داخلی که به تولید ما ضربه زدند، تصور می‌کنم هیچ کشوری از بیرون نمی‌تواند آسیب‌پذیر باشد و آسیب همیشه از درون کشور است. در 12 سال اخیر و قبل از آن هم که با رهبری ارتباط داشتیم اعتقاد ایشان را می‌دانستیم که کار باید به مردم سپرده شود ولی این کار نشد. سال 84 یک مقطعی بود که رهبری ناگزیر بودند- مثل همیشه که می‌گویند من تذکراتم را می‌دهم ولی ممکن است دیگر مسؤولان توجه نکنند- به صحنه می‌آیند و مطالب را با مردم در میان می‌گذارند. سال 84، سالی بود که مساله برملا شد نه اینکه بگوییم شروع این کار بود، سال 84، ابلاغیه اصل 44 و واگذاری بنگاه‌های دولتی به مردم برملا شد.
  کاری انجام شد؟
تقریبا یک سال و نیم بعد رهبری حدود 60 تا 70 نفر را دعوت کردند از جمله رؤسای سه قوه و معاونان‌شان، بنده نیز افتخار حضور داشتم و رهبری فرمودند فکر کردم بعد از ابلاغیه اصل 44 یک انقلابی در اقتصاد ایجاد می‌شود اما نه‌تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه توسعه هم محقق نشد. به دنبال این دیدار، قوه مقننه قانونی را وضع کرد و سال 87، اقتصاد ایران را 3 گروه کرد؛ گروه یک گروهی بود که صددرصد باید به مردم واگذار می‌شد، در گروه دوم 80 درصد باید واگذار می‌شد و 20 درصد به دلیل اهمیتی که داشت در گرو دولت بود و گروه سوم هم باید در دست دولت می‌ماند. زمان‌بندی انجام و قرار شد در نهایت تا سال 93، هیچ بنگاهی که ماهیت گروه یک و دو را دارد دیگر در اختیار دولت نباشد.
  نتیجه چه شد؟
انجام نشد! البته مختصری انجام شد اما در همین مقطعی که ‌باید واگذاری‌ها انجام می‌شد مجددا دولت تقاضاهایی را به مجلس می‌آورد و تقاضای بودجه برای آن می‌کرد که از ماهیت یک و دو بودند و مجلس هم متاسفانه ردیف بودجه می‌داد، به گونه‌ای دولت و مجلس همکاری می‌کردند که اگر این اتفاق نیفتد و بودجه اختصاص نیابد، آسمان به زمین خواهد آمد، مجلس هم برای واگذاری مصمم نبود.
  نتیجه آن بی‌توجهی به اصل 44 چه شد؟
امروز یکی از بزرگ‌ترین معضلات که حتی گزارش خود دولت نشان می‌دهد بیکاری است، مساله بیکاری واقعا فرامشکل ایران است، یک مشکل بسیار بزرگی است که آمار و ارقام آن در اختیار دولت است و آمارها سرسام‌آور است.
  مسیر طی‌شده درست نبوده؟
مسیری که برای اقتصاد نادرست انتخاب کردید، هر چه حرکت می‌کنید از اصل هدف هم دور می‌شوید. اگر در راه اصلی حرکت نکنید، راننده هر چه سریع‌تر حرکت کند، شما را از هدف‌تان دورتر می‌کند. معتقدم ما انحراف در اقتصادمان داریم و هر مقدار تند برویم و هر چه هم راه برویم نه تنها به هدف نمی‌رسیم بلکه از هدف هم بیشتر دور می‌شویم. لذا هر کسی که در بهبود اقتصاد می‌خواهد گام بردارد اولین کارش این است که قطار اقتصاد را روی ریل اصلی خود قرار دهد، اگر روی ریل اصلی قرار گرفت این امکان دارد که درست شود.
  ریل اصلی که عنوان کردید واگذاری اقتصاد به مردم است؟
واگذاری باید انجام می‌شد، فقط هم در شعار، اقتصاد واگذار نمی‌شود، شما همه ابزار مسائل اقتصادی را باید فراهم کنید و مساله‌ای هم نیست که منحصر به کشور ما باشد. تولید در مجموع در هیچ جای دنیا مقرون به صرفه نیست و لازمه تولید این است که برخی امکانات در خدمت تولید باشد. البته یکنواخت هم نیست و اگر می‌گوییم تولید، تولید را به عنوان کالایی که از کارخانه تولید می‌شود نباید در نظر گرفت، چرا که تولیدی که در اطراف تهران فراهم می‌شود با تولیدی که در لب مرز صورت می‌گیرد، متفاوت است و دولت حتما باید تدبیر کند که نوع تولیدی که در لب مرز صورت می‌گیرد، با تولیدی که در درون است، متفاوت است و طبیعی است که لب مرز خطراتی تولید را تهدید می‌کند و کسی که می‌خواهد آنجا سرمایه‌گذاری کند با ریسک بالا باید این کار را انجام دهد، از این رو همه امکانات باید برای وی فراهم شود. شما ممکن است بگویید در کنار مرزهای ما امروز پیله‌وری در جاهای مختلف مانند سیستان و بلوچستان به آن مجوز داده شده است، در حالی که اگر آن روز این کار را شروع کرده بودیم، امروز در تمام مرزهای ما کار تولیدی باید شکل می‌گرفت. به طور مثال فرض کنید باید 10 سال معاف از مالیات باشد و قطعا برای انجام کارهای خطرناک همیشه باید امتیازهایی باشد که افراد وارد آن شوند.
لذا خود تولید هم اگر قرار است تسهیلاتی برای آن در نظر بگیرد باید متفاوت باشد و نمی‌توان به صورت یکنواخت با آن برخورد کرد و دولت‌ها باید برای آن برنامه‌ریزی کنند. مساله دیگر اینکه تولید حمایت می‌خواهد و حمایت از تولید در ید دولت‌هاست. گفته‌اند مثلا هر دولتی حق دارد که تنظیم بازار کند، دولت فکر کرده شب‌های عید باید میوه بیاورد و به هر کسی هم که می‌گوییم تنظیم بازار، می‌گوید در ایام عید، قیمت میوه تنظیم می‌شود و در ماه مبارک رمضان نیز زولبیا و بامیه است؛ البته بخش نازل مساله این است و واقعیت این است که اولین حمایت از تولیدات کشور، این است که باید به گونه‌ای باشد که واردات به آن لطمه نزند و تنظیم می‌کند که اگر تولید جوابگوی مصرف داخلی بود، مانع واردات می‌شویم که تولید بتواند جای خود را باز کند.
  الان وضعیت واردات چگونه است؟
وضعیت واردات بسیار بد است. یک زمانی می‌گوییم واردات نداشته باشیم، اصلا این حرف در اقتصاد غلط است یا می‌گوییم صادرات انجام نشود، این حرف هم اشتباه است و واردات و صادرات هر دو می‌توانند جایگاه خوبی داشته باشند ولی در زمان درست. ما در کشور و در نظام هم حفظ تولید با ارائه تسهیلات باید داشته باشیم و هم به مصرف‌کننده ظلم نشود و این جایی است که دولت اختیار تنظیم بازار را دارد. زمانی که کالا بیش از حد معمول به مصرف داخلی برسد، باید بستر صادرات توسط دولت‌ها به سرعت ایجاد شود و آن هم میدان بسیار وسیعی است که ما چگونه باید وارد بازارهای مختلف شده و با رقبا عمل کنیم و صادرات هم اینگونه نیست که ما یک روزه بگوییم می‌خواهیم وارد بازار آلمان شویم، بدون اینکه بدانیم رقبای‌مان چگونه عمل می‌کنند. فرض کنید رقبای ما به آلمان می‌روند برای نمایشگاه و بلیت هواپیمایش هم مجانی است و از مالیات هم معاف هستند و اگر می‌خواهید وارد آن بازار شوید، اگر بدون شناخت از رقبا باشد، مشکل خواهید داشت و اینها مسائلی است که حتما باید تنظیم بازار داخلی در ید دولت باشد و بداند چه زمانی برای صادرات یک کالا اقدام کند و چگونه وارد شود که بازار داخلی به مشکل نخورد.
اگر یک زمانی کمبود کالا در کشور در یک موردی بود، نباید بگذاریم کسانی که می‌خواهند سوءاستفاده کنند با کمبود کالا نرخ آن را بالا ببرند و باید سریع با واردات، تنظیم بازار را انجام دهیم. این یک بخش است، البته بسیار گسترده‌تر از این است.
  وضعیت بانکی در چه حال است؟
خب! یکی از امکاناتی که تولید نیازمند است، بحث نقدینگی است و این مساله نیز از طریق بانک‌ها باید تامین شود. متاسفانه ما هیچ بانک موفقی در کشور نداریم، بانک‌ها همه ورشکسته هستند. نحوه سیاست‌گذاری بانک با دادن سود کلان و گرفتن سود کلان هر دو خسارت‌آور است و اصلا تولید امکان پرداخت چنین سودی را ندارد. کسانی که به عنوان تولید به سمت بانک‌ها رفتند، از سر ناچاری بوده است و یقینا آن تولید هم وضع خوبی ندارد، چرا که اگر اینگونه نبود اصلا به سمت پولی نمی‌رود که 30 درصد سود داشته باشد و هیچ تولیدی در ایران و هیچ جای دنیا با این سود جواب نمی‌دهد. در برخی کشورها مانند چین و ژاپن سود سالانه 5 تا 10 درصد است و همانجا ممکن است تولید 8 درصد سود داشته باشد و رغبت مردم به تولید است نه بانک! همین نوع بانکداری باعث شده محاسبات امروز بانک مرکزی نشان دهد که هزینه بانک‌ها بسیار بالاتر از درآمدشان است و متاسفانه بانک مرکزی در این زمینه دیر اقدام کرده و امروز اگر بخواهد اقدامی کند، برای کل کشور معضل ایجاد می‌شود. از یک سو مساله تحریم‌ها را داریم و از سوی دیگر بنگاه‌های اقتصادی در ید دولت است و همه آنها سالانه بودجه‌ها را از آن خود می‌کنند و از سوی دیگر بانک‌ها متعهدند و دولت باید جوابگوی مردم باشد. زمانی که یک شرکت ورشکسته می‌شود بار سنگینی را برای نظام ایجاد می‌کند چرا که افراد مختلفی از دادستان گرفته تا... باید به آن ورشکستگی بپردازند. ببینید! مثلا همین چند شرکت تولیدی قدیمی که ورشکست و تعطیل شدند هم در حوزه اقتصادی و هم سیاسی لطمات جدی زدند و هم بر روان جامعه اثر منفی گذاشتند. لذا برای تولید یک انقلاب در بانک‌ها لازم است. اگر در بانک‌های ما انقلاب نشود، حتی اگر عزمی هم برای دولت ایجاد شود و به سمت واگذاری حرکت کند، بسترسازی وجود ندارد و باید بسترسازی شود تا بخش خصوصی وارد میدان شود. کاری نداریم که الان نرخ بنگاه اقتصادی چندین برابر شده است و اگر هم دولت بخواهد آنها را عرضه کند، دیگر قابل عرضه نیست. فرض می‌کنیم همه مسائل را حل کنند و قیمت را تنزل دهند و عزم هم داشته باشند ولی نقدینگی اصلا در حد این کار نیست. مطلب بعدی هم اینکه حتی بنگاه‌ها را هم که می‌فروشند، باید یک امنیتی را برای سرمایه‌گذاری تدارک ببینند به صورتی که اگر کسی آمد و بنگاهی را خرید، اگر از قبل هم مشکلی وجود داشته تمام مشکلات را حل کنند و آن شخص زمانی که اقدام به خرید بنگاه کرد، بداند که می‌تواند کار کند ولی الان اکثر کسانی که می‌خواهند یک بنگاه اقتصادی بخرند، با دلهره وارد میدان می‌شوند و این مسائل باعث شده امروز یکی از معضلات بزرگ جامعه ما مساله بیکاری باشد. گاهی ما فرهنگ جامعه‌مان را عوض می‌کنیم، گاهی به فردی می‌گویند باید بدود تا آنچه را می‌خواهد کسب کند، گاهی هم می‌گویند بنشین و آنچه می‌خواهی را برایت می‌آوریم. مساله یارانه‌ها به شیوه نقدی یکی از خطاهایی است که فرهنگ را عوض کرد و از همان روز اول هم گفتم که یارانه به دهک‌ها حتی دهک اول هم اشتباه است. من مخالف تخصیص یارانه به قشر مستضعف جامعه نیستم، با این مکانیزمی که انجام می‌شود مخالفم. پرداخت مستقیم پول یعنی عوض کردن فرهنگ جامعه، چرا که به جای کار، مردم را سکونت‌طلب می‌کند، در صورتی که اگر آمده بودیم و یارانه‌ای را که می‌دهیم گفته بودیم هر بنگاه اقتصادی که کارگر دارد، حقی که کارفرما باید برای کارگر پرداخت کند، 22 درصد را کارفرما می‌دهد و 8 درصد حق کارگر را دولت پرداخت می‌کند، خیلی خوب می‌شد. حتی بالاتر از آن می‌گفتیم فرض می‌کنیم تعداد کارگرها را درجه‌بندی می‌کنیم و طبق آن تخفیف مالیاتی می‌دهیم، در واقع جهش تولید را انجام می‌دادیم تا بیکاری رفع می‌شد. همه می‌دانند بیکاری چه تبعاتی دارد و هر خانواده‌ای که یک بیکار هم دارد، آن خانواده دیگر از نشاط می‌افتد و ما با بیکاری نشاط را از خانواده‌ها گرفته‌ایم، در حالی که در یک کشور همه باید بانشاط باشند. یک خانواده‌ای که فرد بیکاری دارد، می‌داند که بیکاری چه مشکلاتی دارد. امتداد بیکاری، اعتیاد و عدم ازدواج و طلاق و آسیب‌های اجتماعی است.
  دولت برنامه‌ای برای بیکاری داشته؟
یک سال 12 ماه است ولی هیچ دولتی نیامد بگوید سال را 12 قسمت کردم و ببیند مشکل بیکاری در ماه‌های مختلف، چه تاثیری داشته است. رهبری نیز در بعضی سال‌ها ناچار می‌شوند و می‌گویند مسائلی که عنوان کردم، انجام ندادید و باید ببینیم سال آینده چه اتفاقی می‌افتد. لذا یکی از معضلات کشور مساله تولید و بی‌توجهی مسؤولان ما و عدم بسترسازی برای اشتغال است که تمام مفاسد هم ریشه در این مساله دارد.
  شما معتقدید سیاست‌هایی که دنبال شد نتیجه‌بخش نبود و حتی در مصاحبه‌ای هم درباره دولت یازدهم گفتید «دولت یازدهم، دولت بی‌برنامه» است؛ با توجه به این صحبت به نظر شما آنچه امروز دولتمردان می‌گویند، امیدی برای تحقق دارد؟
من عزمی در دولتی‌ها برای اصلاح کار نمی‌بینم. حداقل باید یک بخشی از این تا به امروز وارد میدان می‌شد تا بدانیم دنباله خواهد داشت اما 4 سال فرصت‌سوزی شد. یکی از اشکالات این است که هر دولتی که در ایران روی کار می‌آید همان روز اول به جای حل معضل فکر این است که چگونه رای خودش را برای 4 سال آینده حفظ کند و این مساله بسیار بدی است. در تاریخ که نگاه می‌کنید، می‌بینید امیرکبیر 37 ماه صدارت داشته ولی با کار توانست در این مدت حفظ شود اما الان مساله دولت‌ها معطوف به رای گرفتن است. این دولت هم که همه تخم‌مرغ‌هایش را در سبد برجام گذاشت، البته من بی‌انصافی نمی‌کنم و نمی‌گویم برجام کاملا منفی است. ما در دنیا توانستیم جلوی ابرقدرت‌ها بنشینیم و حرف بزنیم و حقوق‌مان را بگیریم و کمی هم جلوی حملات را بگیریم و جلوی برخی افکار در دنیا که می‌گویند ما خواهان جنگ هستیم را بگیریم ولی در مواردی که صحبت شد، همه مسائل دیده نشد، اگر حرف رهبری را گوش می‌کردند، شاید برجام بسیار مستحکم‌تر بود. مهم‌ترین نکته این بود که نه چرخ سانتریفیوژ چرخید نه چرخ اقتصاد مردم! تمام 4 سال این دولت به جای حل مشکلات به برجام ختم شد، البته برجام یک فکر استراتژیک از سوی دولتمردان بود، تا جایی که روحانی عنوان کرده بود آب و نان نیز به برجام بستگی دارد و می‌خواستند بگویند اگر برجام حل شود، همه مشکلات حل می‌شود. در حالی که این درست نبوده و نیست و ما به تعهدمان عمل کردیم و دنیا هم متوجه شد ولی اگر همین میزان سرمایه‌گذاری برای تحکیم استحکامات در درون کشور می‌شد، آمریکا هیچ غلطی نمی‌توانست انجام دهد.
  در مناظره روز جمعه رئیس‌جمهور گویی قبول نداشت که سیاست‌های اعمال شده توسط دولت اشتباه بوده، در مقابل قالیباف و میرسلیم و رئیسی و حتی هاشمی‌طبا اعتقاد داشتند مسیر اشتباه بوده و باید تغییر کند، مخصوصا هاشمی‌طبا و میرسلیم سوالاتی نیز در این زمینه مطرح می‌کردند، بحث این است که این تغییر در صحبت‌های‌شان دیده می‌شود یا خیر؟
اصلا مساله انتخابات همین است که همه کاندیداها باید بگویند ما کارها را انجام می‌دهیم و هیچ‌کس خودش را نقد نمی‌کند، توقع دارید چند سالی را که روحانی پشت سر گذاشته، الان بیاید و خودش را نقد کند؟! نه تنها نقد نمی‌کند، بلکه از سیاست‌هایش دفاع هم می‌کند.
  روحانی نمی‌تواند به مردم بگوید که در این 4 سال این مسیر را رفتیم و نتیجه نگرفتیم، حال تغییر می‌دهیم؟
اگر این را بگوید که خوب است و نشانه صداقت است ولی چنین صداقتی وجود دارد؟ (خنده). الان روحانی بگوید بیکاری که از اول بوده تا امروز، الان در چه وضعیتی است.
  روحانی عنوان کرده در این مدت دولت 2 میلیون شغل ایجاد کرده‌است!
حرف زدن که کار راحتی است ولی آمارهای ما و وضعیت بانکی‌ها این مساله را تایید نمی‌کند.
  وضعیت بازار چه می‌گوید؛ وضع بهتر است یا بدتر؟
از 2 سال پیش عنوان کردند رکود را از بین بردیم ولی مردم با پوست و گوشت‌شان رکود را احساس می‌کنند، البته الان که در تبلیغات برای شعار دادن می‌آیند نمی‌گویند ولی در پنهان خودشان که می‌دانند بیکاری وجود دارد. یکی از وزیران دولت هم چندی پیش خدمت مقام معظم رهبری گفت یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما بیکاری است ولی الان دوربین به آنها اجازه نمی‌دهد این صحبت‌ها را بگویند. کسی که 4 سال فرصت داشته تا کارها را اصلاح کند ولی این کار را نکرده است، چطور می‌تواند برای بعد قول دهد. یک کسی می‌گوید قرار بود من 200 کیلومتر راه طی کنم و به دلیل مشکلاتی که داشتم 80 کیلومتر را طی کرده‌ام و امیدوارم در دوره بعد بتوانم مابقی مسیر را طی کنم، اما آیا حتی آن 80 کیلومتر هم طی شده است؟ خیر! آمار و ارقام، جامعه و بازار این را می‌گوید که هیچ اتفاقی نیفتاده است.
  درباره تورم، دولت خیلی مانور می‌دهد.
شما بروید در خیابان از 20 نفری که باید گوشت، مرغ و نان بخرند در این زمینه بپرسید، خیلی از آنها معتقدند این اتفاق نیفتاده است البته ممکن است در برخی کالاها که مردم قدرت خرید آنها را ندارند، تورم پایین باشد اما در آن کالاهایی که ضرورت مردم است و مردم باید آنها را بخرند، تورم وجود دارد و در برخی کالاها تورم 100 درصد و برخی دیگر 20 درصد است.
  دولتی‌‎ها می‌گویند وضع آنچنان بد بوده که شرایط فعلی خوب است، حتی یکی از حامیان دولت اخیرا گفته تعطیلی این مقدار کارخانه طبیعی است.
هم تعداد کارخانه‌های تعطیل شده زیاد است و هم ظرفیتی که الان کارخانه‌ها با آن کار می‌کنند، 5 درصد ظرفیت‌شان است. بیشتر کارخانه‌ها 30 تا 40 درصد تعطیل هستند و 20 درصد هم با 50 درصد ظرفیت کار می‌کنند، 20 درصد دیگر 60 درصد ظرفیت دارند و 10 تا 15 درصد هم در حد لب مرز و مابقی تعطیل هستند.
  به نظر شما آیا می‌شود گفت بازار خوابیده؟
بله! این مساله براحتی در تمام شهرک‌های صنعتی وجود دارد، برای مثال شما بروید شهرک‌های صنعتی استان قزوین، 40 تا 50 کارخانه را که سر بزنید متوجه می‌شوید چگونه کار می‌کنند، مشت هم نشانه خروار است، اکثر شهرک‌های صنعتی ما وضعیت بسیار نابسامانی دارند. بسیاری از کارخانجات ما کارگران خود را بیرون کرده‌اند و آنهایی هم که هستند اگر امکانات مالی برای‌شان فراهم نبود، بسیار زودتر از آن خارج می‌شدند. اینکه دولت مدعی است با این شرایط وضعیت بهتر نمی‌شد، مگر الان وضعیت تغییری کرده که قول دوباره می‌دهد؟
اگر وضعیت بهتر شده که مردم باید حس کنند و اگر وضعیت بد است که به مردم صادقانه بگویند بنا به این دلایل وضعیت بد است. یکی از معضلاتی که در جامعه ما وجود دارد، فساد است، ما در کشور جمهوری اسلامی هستیم اما هنوز اختلاس‌های 3 هزار میلیاردی، 8 هزار میلیاردی و 12 هزار میلیاردی وجود دارد. مردم کوچه و بازار حساب می‌کنند اگر این ارقام بین مردم تقسیم می‌شد، به هر ایرانی به طور مثال 250 هزار تومان می‌رسید. واقعا مسؤولان باید مصمم باشند و وضعیت فامیل‌بازی، دوست‌بازی و جناح‌بازی نباشد. اگر قرار است کشور سلامت باشد، باید مو را از ماست بیرون کشید و هر کسی پایش را کج گذاشت، آن را قطع کنیم نه اینکه هر کسی هر کاری خواست انجام دهد و کسی کاری با او نداشته باشد. معمولا کارهای اداری در کشور ما غیرعادی حل می‌شود و هیچ کار اداری نیست که به شکل عادی برطرف شود.
  هر دولتی که در آینده بیاید و بگوید می‌خواهم این مسیر را تغییر دهم و مسیر جدیدی را طی کنم، به نظر شما بازار ظرفیت این تغییر را دارد و علاقه‌مند به این مساله است؟
کسی که می‌خواهد رئیس‌جمهور شود باید بداند وضعیت عادی نیست و از مردم بخواهد با کمک همدیگر این وضعیت را برطرف کنند. بازار هم تغییر وضع موجود را می‌خواهد. این مشکل را با کمک یکدیگر می‌توانیم از بین ببریم و هیچ دولتی هم به تنهایی قادر نخواهد بود مشکلات را از بین ببرد و باید دولت آینده بیاید و به مردم بگوید. مگر می‌شود فردی که بدهکار است، مشکل شغل‌تان را حل کند، آن فرد فقط می‌تواند مشکل بدهی‌اش را حل کند. الان وضعیت نابسامان است. رئیس‌جمهور بعدی با دولتی که این همه بدهی ایجاد کرده، مگر می‌تواند تنهایی کاری کند و باید مشکلات را با مردم در میان بگذارد. از سوی دیگر باید عائله‌هایش را کم کند، چرا که دولت ما عائله‌مند است. شاید من در بخش خصوصی بتوانم همان کاری را که دولت با 10 کارمند انجام می‌دهد با یک کارمند انجام دهم. از سوی دیگر دولت باید به تولید کمک کند تا از لحاظ تراز اقتصادی نمره مثبتی داشته باشد تا مساله اقتصاد حل شود، یکی از مسائلش بحث صادرات است. کشوری که صادرات دارد، اصلا بیکاری نخواهد داشت. ژاپن را نگاه کنید. یک فرد بیکار ندارد و حتی نیروی کار هم از کشورهای دیگر می‌گیرد. چون به صادراتش اهمیت می‌دهد، یک فرد بیکار در آن کشور نیست ولی ما برعکس عمل می‌کنیم و هر روز بازارهای جهانی را آبادتر می‌کنیم و از کشور چین هر کالایی که تصور کنید، وارد می‌کنیم.
  چند روزی است یک ضرب‌المثل بامزه‌ در فضای مجازی درباره تبلیغات خانه کارگر برای روحانی منتشر شده که این رای کارگران چین است چرا که روحانی برای آنها بخوبی کار درست کرده است و حتی در مراسم روز کارگر نیز کارگران شعار دادند و نارضایتی نیز در بازاریان ایجاد شده؛ در این زمینه صحبت کنید.
با عملکردی که دولت داشت، در حقیقت همه ناراضی هستند. به نظرم روحانی خیلی بدسلیقگی کرده است و برایش گران هم تمام می‌شود. اینکه به کارگران گفته‌اند مزدور خیلی زشت است، کارگری که پولش را هم نداده‌اند، فشار زندگی دارد کمرش را خرد می‌کند و در آن مراسم درونش را بیرون ریخته بود، وقتی به وی بگوییم مزدور و بگوییم دهان‌تان را خرد می‌کنیم، دیگر نمی‌توانیم به این سادگی مساله را جمع کنیم. مشکل‌شان را که حل نکرده؛ حداقل تحمل اعتراض‌شان را داشته باشد.