قتل رومینا، خانه پدری و حقوق زنان

قتل رومینا دختر 13 ساله تالشی توسط پدرش، بدون شک یادآور فیلم تلخ «خانه پدری» است، فیلمی که سال‌ها ممنوع الاکران بود و زمانی هم که اکران شد اعتراض‌های بسیاری به آن شد و دوباره توقیف شد. 
نوشته زیر، متنی است که نگارنده درباره فیلم «خانه پدری» در همان روزها نوشته و به نظرم در این روزها بازخوانی آن مفید فایده است. «حقوق زنان» مساله محوری فیلمی بود که چندان تحمل نشد اما امروز حامعه شاهد واقعیتی تلخ‌تر و به مراتب تکان‌دهنده‌تر از آن فیلم است. 
خانه پدری، فیلمی که باید توقیف می‌شد!
فیلم «خانه پدری» بالاخره اکران عمومی شد، فیلمی که ظاهرا به علت صحنه‌ای خشن توقیف شده بود؛ اما اگر همه داستان، همان یک صحنه بود، خیلی زودتر از اینها می‌توانستند با حذف آن، فیلم را نمایش دهند. واقعیت این است که این فیلم درباره موضوعی است که از آغاز بیداری ایرانیان یکی از مهمترین مسائل و خواسته‌های مردم بوده است؛ مساله «حق زنان». دوربین از آغاز تا انتهای این فیلم در خانه پدری است و از آن بیرون نمی‌رود؛ و به این ترتیب، با توجه به نام فیلم، اولین چیزی که در ذهن شکل می‌گیرد «نمادین» بودن داستان فیلم است. 


منتقدان ادبی در بیان تفاوت نماد و استعاره گفته‌اند که داستان نمادین می‌تواند بدون توجه به نماد هم معنا دهد اما در داستان استعاری، حتما باید معنای استعاره را دریافت و بدون آن، داستان معنای درست و سرراستی ندارد. فیلم «خانه پدری» را می‌توان بدون توجه به نمادهایش دید و از آن لذت برد؛ داستان پدر و پسر متعصبی که دختر خانواده را می‌کشند و در زیرزمین خانه دفن می‌کنند... اما وقتی تفسیری نمادین از این فیلم داشته باشیم، هم ارزش فیلم به مراتب بیشتر می‌شود و هم لذتی که از درک اندیشمندانه این فیلم دست می‌دهد. 
اینکه سراسر فیلم در یک خانه، خانه پدری می‌گذرد، می‌تواند این خانه را نمادی از «ایران» بدل سازد. خانواده پرجمعیت در این خانه سنتی در کنار هم زندگی می‌کنند اما آنچه از بیرون این خانه بر زندگی آنها اثر می‌گذارد، این زندگی آرام را بهم می‌ریزد. زنان خانواده بیرون از خانه را دیده‌اند و از آن طرف، اندیشه پاک کردن بی‌آبرویی هم از خارج از این خانه به ذهن افراد آن نفوذ می‌کند. آیا این داستان ایران نیست؟ ادامه داستان هم برای ما می‌تواند نمادی از تاریخی باشد که نسل‌های پی در پی این آب و خاک از سر گذرانده‌اند؛ کشتن یکی از دختران خانواده پایان داستان نیست؛ آغازی است برای درد و داغی بی پایان برای جسم و روح اعضای خانواده. این افراد یکی یکی خانه پدری را ترک می‌گویند و می‌روند اما جسم بیگناه دختر در خانه پدری مانده است تا روزی که این خانه، خانه قدیمی باید دوباره ساخته شود و داستان خود را برای نسل تازه بازگو می‌کند.
دفن کردن دختر در زیر زمین خانه، می‌تواند نمادی از محرومیت زنان از فعالیت‌های اجتماعی باشد؛ زنان توانایی که می‌توانستند انسان‌های بزرگی باشند اما جامعه مردسالار، آنها را در اندرونی دفن کردند؛ می‌تواند نمادی از زنانی باشد که خواستند کمی از دیوارهای بلند سنت‌ها بگذرند ولی نتوانستند و در بین دیوارها له شدند و... دختر دفن شده در زیر زمین خانه پدری، در این تاویل همه دختران و زنان محروم مانده از زیست اجتماعی هستند و نسل تازه نمی‌تواند بدون نبش قبر کردن آنها و بازخوانی آنچه بر آنها رفته است، خانه پدری را دوباره بسازد.
خوش ساخت بودن فیلم «خانه پدری»؛ استفاده از فیلمنامه‌ای ارزشمند و بهره‌گیری از کارگردانی کاربلد و بازی درخشان بازیگران، فیلم را در بیان موضوع پرابهت و بزرگی که دارد، توفیق می‌دهد... و به این ترتیب فیلم شایسته سال‌ها توقیف می‌شود؛ در واقع فیلم «خانه پدری»، خود به دردی دچار است که در پی بازگویی آن است: درباره حق زنان باید سکوت کرد!
خانه پدری ده سال پیش ساخته شد. من این توفیق را داشتم که در جشنواره فیلم فجر سال 92 آن را تماشا کنم؛ اما دیدن این فیلم در این روزها شاید لطفی مضاعف داشته باشد؛ روزهایی که دختران و زنان در پی مطالباتی تاریخی هستند، حتی اگر این مطالبات به شکل حضوری نمادین در ورزشگاه آزادی متجلی شده باشد.