فیلمی درباره پول‌های کثیف

  [پولاد امین] در ادامه روند اکران آنلاین فیلم‌ها در روزهای کرونایی، بعد از خروج حاتمی‌کیا، طلای پرویز شهبازی، زیر نظر مجید صالحی، مهمانخانه ماه نو ساخته تاکفومی تسوتسوی و تیغ و ترمه کیومرث پوراحمد، از دیروز فیلم کشتارگاه نیز نمایش خود را در سامانه‌های رسمی اینترنتی آغاز کرده است. چهارمین فیلم عباس امینی با بازی مانی حقیقی، حسن پورشیرازی، امیرحسین فتحی و باران کوثری با اینکه از همان ابتدای نمایش خود در بخش فیلم اولی‌های جشنواره فیلم فجر حاشیه‌ساز و جنجالی شد، اما از نظر کیفی توانست رضایت نسبی منتقدان و مخاطبان جدی‌تر سینما را به دست آورد و یکی از فیلم‌های قابل تامل اکران امسال نام بگیرد...
و حالا کشتارگاه در سامانه‌های نماوا و فیلیمو عرضه شده است. تصمیمی پرریسک برای فیلمسازی که فیلم‌های قبلی‌اش «والدراما» و «هندی و هرمز» باوجود موفقیت‌های جشنواره‌ای از اکران عمومی بازمانده‌اند و حالا اکران کشتارگاه این فیلم را هم در معرض ریسک قرار داده است. احتمالی که در همان گام نخست قطعی شد و درست یک ساعت و پنج دقیقه بعد از نخستین اکران، نسخه قاچاق فیلم در کانال‌ها و سایت‌های دانلود غیرمجاز عرضه شد تا موقعیت شکننده این فیلم در اکران آنلاین شکننده‌تر شود...
فیلم کشتارگاه یک درام اجتماعی درباره مسائل روز جامعه ایران است که در کنار روایت داستان جوانی که بعد از دیپورت‌شدن از فرانسه درگیر یک ماجرای هولناک جنایی می‌شود، به مسائلی چون قاچاق دلار و گوشت می‌پردازد. موضوعاتی که به‌خصوص در یکی دو‌سال اخیر بحث‌های پردامنه‌ای را در رسانه‌ها به‌وجود آورده و حواشی و جنجال‌های متعددی را سامان داده است.
عباس امینی، کارگردان کشتارگاه می‌گوید که این فیلم به‌روزترین موضوعاتی را که تماشاگر در جامعه می‌بیند و می‌تواند تماشای آنها را در یک فیلم اجتماعی انتظار داشته باشد، به او ارایه می‌دهد. او می‌گوید که قصد داشته است در فیلم لایه‌های پنهان ماجراهای روز را تحلیل کند: «می‌خواستم داستانی که روایت می‌کنم هم دغدغه‌ام باشد و هم اینکه موضوع روز باشد و بسیاری دیگر دغدغه‌اش را داشته باشند.»


ظاهرا موضوع قاچاق دلار و گوشت به همین دلیل راه به قصه باز کرده است: «حس کردم مهم‌ترین موضوع چند ‌سال اخیر دلار بوده که هیچ فیلمسازی هم روی آن کار نکرده بود. پس شروع کردیم به تحقیق درباره این موضوع که سختی‌های کار یک‌به‌یک خود را نشان دادند که مهم‌ترینش هم این بود که بخش دلار و ورود و خروج آن دست دولت است و دسترسی به این اطلاعات سخت و تا حدودی غیرممکن است. بنابراین ماجرا را بردیم روی دلارهایی که توسط مردم جابه‌جا می‌شود که این خود قاچاق گوشت را هم وارد داستان کرد.»
به گفته عباس امینی «جای خالی چنین موضوعی در سینمای ایران به شدت احساس می‌شد. این درست است که مطبوعات تاکنون زیاد به این موضوع پرداخته‌اند، ولی هیچ‌گاه این موضوع در جامعه به چشم نیامده و از یک گزارش مطبوعاتی صرف بالاتر نرفته و موج ایجاد نکرده است. حالا شاید فیلم کشتارگاه بتواند این موضوع مهم را بهتر به چشم اجتماع آورد.» کارگردان کشتارگاه می‌گوید برای باورپذیر و تأثیرگذارترشدن فیلمش خود را در جایگاه یک مستندساز گذاشته است: «مثل تمام فیلم‌هایم. سابقه مستندسازی من همیشه با من است و در تمام فیلم‌هایم به‌خصوص در مرحله نوشتن فیلمنامه خود را در وهله اول مستندساز می‌دانم و سعی می‌کنم به موضوعات غیرواقعی نپردازم»... یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های فیلم که در زمان نمایش جشنواره‌ای فیلم کشتارگاه و حتی در همین دو سه روزی که از اکران آنلاین این فیلم گذشته، به ذهن منتقدان و مخاطبان جدی‌تر سینما آمده، نگاه منصفانه‌اش به رخدادها و آدم‌هاست. در فیلم با جنبه هولناک رخدادهایی مواجه می‌شویم که با هر نگاهی می‌توانند مخاطب را با تردیدهایی مواجه کنند و حتی نظام فکری او را به هم بریزند. ازجمله اتفاق اول فیلم که شاید هولناک‌ترین جنایتی باشد که در سینمای ایران به تصویر کشیده شده و با شخصی طرف می‌شویم که چند نفر را برای تصاحب دلارهایشان در سردخانه زندانی کرده و بعد هم اجسادشان را سربه‌نیست می‌کند. از سوی دیگر در ادامه ماجراها با پشت‌پرده‌های تجارت غیررسمی گوشت و دلار آشنا می‌شویم و آدم‌هایی که پا بر شانه‌های دیگران گذاشته‌اند و خود را بالا می‌کشند. در حقیقت سراسر کشتارگاه این قابلیت را داشته و دارد تا کارگردان با قضاوت اخلاقی آدم‌های قصه آنها را در جایگاه دیو و هیولا قرار دهد. سیاه سیاه. اما عباس امینی با نگاه منصفانه و منطقی به آدم‌های قصه آنها را در متن اجتماع قرار می‌دهد و درواقع به جای قضاوت و داوری آنها تحلیل‌شان می‌کند. این نگاهی است که جای خالی آن به شدت در بخش عمده‌ای از فیلم‌های جریان اصلی سینمای ایران احساس می‌شود. عباس امینی می‌گوید که دلیل چنین نگاهی، دیدگاه و نگاه شخصی خودش است: «من به دنیا این‌گونه نگاه می‌کنم، یعنی هیچ‌وقت فکر نمی‌کنم که فلان آدم سیاه یا آن دیگری سفید است. در نگاه من آدم‌ها همه طیف‌های متفاوتی از خاکستری هستند. نگاه به رخدادهای مهم رسانه‌ای سال‌های اخیر هم مبین این است که فاصله تبدیل‌شدن سفیدی به سیاهی یا برعکس چقدر کم و ناچیز است.» به باور عباس امینی مروری بر پرونده‌های جنایی مهم و پرسروصدا به خوبی نشان می‌دهند که یک نفر به آسانی و در یک چشم به‌هم‌زدن می‌تواند از یک آدم عادی تبدیل به یک قاتل شود:   «فاصله آدم‌ها تا جنایت ناچیز است و همه دیده یا شنیده‌ایم که یک نفر در دعوایی معمولی و نه‌چندان جدی یک نفر دیگر را مثلا هل داده و او هم سرش به دیواری چیزی خورده و مرده است. آدم به همین راحتی می‌تواند تبدیل به یک قاتل شود، بدون اینکه سروشکل یا افکار و رفتار عجیب و خاصی داشته باشد یا مثلا از کودکی برای قاتل‌شدن تعلیم دیده باشد.» امینی می‌گوید: «برای همین هم فکر می‌کنم هر شخصیتی را در متن کارهایش باید در جامعه محل زندگی‌اش به تحلیل نشست.» دیدگاهی که تأثیرش را در فیلم کشتارگاه به خوبی می‌توان دید. فیلمی که تمام کاراکترهایش حتی آنهایی که دست به بدترین جنایت‌ها زده‌اند، در خلوت خود و گاه حتی در جمع لحظاتی دارند که آنها را در قامت یک انسان به تصویر می‌کشد، نه به قالب یک جانی یا خلافکار یا دیگر انگ‌های اجتماعی... موضوع فیلم کشتارگاه می‌توانسته مثل پوست خربزه زیر پای عباس امینی عمل کند. فیلمی درباره قاچاق و پشت‌پرده‌های تجارت‌های غیرقانونی و پول‌های کثیف که به‌هرحال حساسیت زیادی درباره آن وجود دارد و طبیعی ا‌ست که فیلمساز در مواجهه با آن دست و دلش بلرزد.  عباس امینی می‌گوید که در اصل فیلم کشتارگاه داستان طمع را تعریف می‌کند: «ما در این فیلم داستان کسانی را روایت می‌کنیم که مسأله اصلی‌شان پول نیست و بیشتر به دنبال یک زندگی بی‌دغدغه هستند و به طمع این آرامش و بی‌دغدغگی وارد ماجرا می‌شوند.» به عقیده کارگردان کشتارگاه اگر سیستم کلی یک جامعه ناکارآمدی یا عملکرد بد نداشته باشد، کمبود و کاستی و در نتیجه بحران به وجود نخواهد آمد. از این منظر انسان‌ها در بحران‌های موجود تقصیر زیادی ندارند و همین موجب می‌شود روایت چنین داستانی در سینمای ایران با دشواری‌ها، موانع و چالش‌های زیادی روبه‌رو شده باشد. عباس امینی می‌گوید که چنین چالش‌هایی یک امر طبیعی است و فیلمساز باید برای روایت داستانش از پس بسیاری از آنها برآید. او می‌گوید که علاوه بر چالش‌های موجود با خودسانسوری نیز درگیر بوده، چراکه بسیاری از موضوعاتی که به‌عنوان خط قرمز شناخته می‌شوند، خطوط قرمز رسمی نیستند و با سلیقه مدیران تغییر می‌کنند: «درواقع ذهن ما ناخودآگاه یک‌سری خطوط قرمز را در مرحله نوشتن رعایت می‌کند و می‌توانم بگویم که خطوط قرمز ذهن ما بسیار بیشتر از خطوط قرمز رسمی و اعلام‌شده هستند و این کار هنرمند و سینماگر را بسیار دشوارتر می‌کند.» به باور این فیلمساز این خطوط قرمز ذهنی و خودسانسوری یک دلیل عمده دارند: «در سینما و در کل در هنر ما خطوط قرمز مشخص‌نیستند و با تغییر مدیران این خطوط نیز تغییر می‌کنند، بنابراین برای گذر از این فضای پرتردید چاره‌ای نمی‌ماند جز رعایت مواردی که شاید یک زمانی نمایش فیلم را به مخاطره اندازند.» پاشنه آشیل اکران آنلاین در هفته‌های اخیر درباره ریسک‌ و خطرات موجود در اکران آنلاین صحبت‌های بسیاری در رسانه‌ها شده است و خیلی‌ها به‌خصوص انتشار حتمی و قطعی نسخه قاچاق فیلم‌ها را پاشنه آشیل این طرح نامیده‌اند که می‌تواند کلیت آن را با شکست مواجه کند. موافقان اکران آنلاین و کسانی که آن را یکی از بهترین امکان‌های موجود برای حمایت از سینمای مستقل و کاستن از فشار و نفوذ سیستم پخش و توزیع بر سینمای غیرتجاری می‌دانند، اما این بزرگ‌نمایی‌ها را در راستای تمایلات نهادهای قدرتمند سینماداری برای مختومه‌کردن این بحث و به عقب راندن امکان اکران آنلاین برای سینماگران خسته و دلزده از روابط و مناسبات توزیع و اکران عنوان می‌کنند. ازجمله محمدرضا لطفی، کارگردان سینما که عقیده دارد: «این اغراق‌ها خواسته یا ناخواسته در راستای تمایلات یک تعداد از دوستانی است که کمر به قتل اکران آنلاین بسته‌اند و درصدد نابودی آن هستند. در صورتی‌که صیانت از حقوق مادی و معنوی اثر، کار چندان دشواری نیست و حتی در نبود قانون کپی‌رایت نیز می‌شود با بالا بردن هزینه دانلود غیرقانونی جلوی انتشار نسخه قاچاق آثار را گرفت. اما بی‌توجهی به این امر چنان است که گاهی به نظر می‌رسد عده‌ای قصد دارند با استفاده از اهرم نسخه قاچاق فیلم‌های دردسرساز را سر جای خود بنشانند که در این زمینه نمونه بسیار است، ازجمله نمونه‌های قدیمی این راهکار هم می‌شود فیلم سنتوری را مثال زد که با انتشار نسخه قاچاق فیلم كلا دعواها تمام و پرونده‌اش بسته شد.»