روزنامه آرمان ملی
1399/03/26
محمدعلی کشاورز؛ بازیگر مولف!
با درگذشت هر يکي از کساني که در تئاتر و سينما و تلويزيون اين کشور حضور موثري داشتند آدم احساس ميکند يکي از ستونهاي زندگي و بخشي از خاطراتش تخريب شده و خودش هم در حال نابودي است و با مرگ هر کدام از اين بزرگان، من بهشخصه در شصت هفتاد سالگي، احساس ميکنم نوبت بعدي نوبت ماست. نميدانم چرا. اين بهطورکلي شامل همه بزرگان ميشود. محمدعلي کشاورز در تئاتر و سينما و تلويزيون وزنهاي بود؛ ممکن است هيچوقت ستارهاي نبوده، گرچه در سريال «پدرسالار» نقش محوري را داشت، ولي ستاره به مفهوم اينکه داستان حول محور شخصيت او بچرخد نبوده است. شاهکارهايي مثل شعبان استخواني در سريال «هزاردستان» يا نقش زهتاب (پسر بزرگ خانواده) در فيلم «مادر»، از او چهرهاي ماندگار در اين حوزه ساخته، گرچه هر دو نقش شبيه هم بودند، که البته طبيعي است، چون کارگردان هر دو کار زندهياد علي حاتمي بود. حتي يک نقش کوتاه در فيلم «هالو» در نقش دلال مسکن که در يک سکانس هم بيشتر حضور نداشت يا در «خشت و آينه»ي ابراهيم گلستان که باز در يک سکانس بيشتر حضور نداشت، ولي اين بازيهايي است که در خاطر آدم ميماند. کشاورز آدم خوب و البته بداخلاقي هم بود و خيلي زود جوش ميآورد. آخرينباري که ديدمش سفري بود که هنرمندان اصفهانيالاصل را به اصفهان دعوت کرده بودند و راهنما داشت توضيحي ميداد که به او پرخاش کرد. گاهي وقتها، يادش بهخير، نق ميزد درباره چشمآبيها و چشمسبزها، که اينها آمدهاند و سينما را اشغال کردهاند و ديگر جايي براي ما نيست. آن موقع 75سالش بود. بهاش گفتم خب، حالا فرض شما چشمتان سبز باشد، نقشي که بايد بازي کنيد نقش يک پيرمرد است. با وجود هم اينها، در کل، خاطرات خوشي از نقشهاي او در ذهن همه ما حک شده است. چند سال پيش، زندهياد زاون قوکاسيان به مناسبت جشنوارهاي در اصفهان، بزرگداشتي براي او گرفته بود که من در آن کتابي که منتشر شد، مقاله مفصلي درباره کشاورز نوشتم. يکبار هم در جشنواره فيلم فجر براي بزرگداشت او در بولتن جشنواره، از من مطلبي خواستند که در آنجا درباره او حرف زدم. يکي از خوششانسيهاي آقاي کشاورز، جز تعدادي فيلم متوسط و زيرمتوسط مثل «مردي که موش شد» يا يک فيلمفارسي در دهه چهل به نام «زمزمه محبت»، بازي در فيلمهاي کارگردانهاي بزرگ بود. اما شانس بزرگ او بازي در فيلم «زير درختان زيتون» کيارستمي بود، چون اصولا کيارستمي با بازيگران حرفهاي کار نميکرد، و تقدير با کشاورز همراه بود که در «زير درختان زيتون» بازي کرد و اين فيلم براي او پرستيژ و موقعيت خوبي ايجاد کرد. يادم هست در سالي که از سوي منتقدان سينما که با محوريت مجله «فيلم» بود، و قرار بود به او جايزه داده شود، من مجري برنامه بودم و از او پرسيدم و خواستم نظرش را بگويد، او گفت: «من افتخار بزرگم اين است که در فيلم يک کارگردان بينالمللي سينماي ايران بازي کردم و اگر همين يک فيلم در کارنامهام باشد کافي است». اساسا يک خوششانسي اينطوري داشت که با آدمهايي کار کند که آدمهاي مولف بودند و پرِ مولفبودن به کشاورز هم خورده بود و شايد از اين زوايه بتوان او را جزو دسته بازيگران مولف -البته اگر به چنين چيزي قائل باشيم- قلمداد کرد.
سایر اخبار این روزنامه
آتش افروزي جنگلها تاييد شد
پدرسالار سينمای ايران رفت
ادامه کينهورزيها عليه ژنرال نفتي
حصر کرونایی آبادان
رویکرد دوگانه یا تسویهحساب سیاسی؟
طبري: اتهامات را قبول ندارم
مجلس يازدهم ريشه بي اعتمادي ها را حل كند
جامعه محوری به معنای جدایی از حاکمیت نیست
اعتبارنامهها محلي براي تسويهحساب جناحي نباشد
یادگاران واقعیتگرا
شروع جریان سوم
محمدعلی کشاورز؛ بازیگر مولف!
حیف از آن نسل طلایی!