روزنامه آرمان ملی
1399/03/31
قوانين شايد جرم زا هستند؛ بازنگری شود
مهمترين دليل افزايش قتلهاي ناموسي به شکل خشن پس از قتل رومينا اشرفي چه بوده است؟ چرا در طول چهار هفته گذشته سه قتل به شکل مشابه با همان انگيزه اتفاق افتاده است؟ آيا بازتاب زياد قتل رومينا و باز شدن قوانين حقوقي آن در شبکههاي اجتماعي سبب الگوسازي کاذب شده است؟بازتاب قتل رومينا اشرفي ميتواند در حوادث بعدي تاثيرگذار باشد، اما عامل تعيينکننده نيست. قتلهاي ناموسي در سالهاي گذشته نيز در ايران وجود داشته است. در سال 1383 براساس اعلام نيروي انتظامي کشور 50 قتل ناموسي در کشور رخ داده بود. اين آمار در آن مقطع زماني نگرانکننده بود و بسياري از کارشناسان نسبت به اين اتفاق ابراز نگراني کردند. نکته مهم اين بود که بسياري از اين قتلهاي ناموسي انعکاس بيروني پيدا نميکرد و به دليل ملاحظات خانوادگي و قومي تا حدود زيادي بدون سروصدا بود. در اکثر موارد، اغلب اعضاي خانواده هنگامي که يک انگ ناموسي به دختر خانواده زنده ميشود متفقالقول به اين نتيجه ميرسند که اين ننگ بايد پاک شود. در نتيجه بسياري از قتلها به صورت پنهان باقي ميماند و در سطح جامعه مطرح نميشد. به همين دليل قتلهاي ناموسي در ايران يک پديده تازه نيست که عنوان کنيم به تازگي در بين افکار عمومي مطرح شده است. در سالهاي گذشته و براساس آمارهاي ارائه شده حدود 30 تا 35 درصد قتلهايي که در کشور اتفاق افتاده به دلايل ناموسي بوده است. انگيزه اصلي اين قتلها نيز حفظ حرمت خانواده، غيرت و تعصب نسبت به آنچه به نام ناموس متداول است، بوده است. نيروي انتظامي در سال 88 در فصلنامه پژوهشي خود عنوان ميکند حداقل 30 درصد قتلهاي کشور به خصوص در مناطقي که به صورت عشيرهاي و طايفهاي زندگي ميکنند و داراي عقايد خاص هستند، ناموسي بوده است. به نظر ميرسد قتلهاي ناموسي به يک فرهنگ و باور عميق ذهني تبديل شده است. به همين دليل نيز در چنين مناطقي به عنوان يک اصل مورد تاکيد قرار ميگيرد. قتل رومينا اشرفي اتفاق جديدي در ايران نبود، بلکه اين اتفاقات در گذشته نيز رخ داده است. با اين وجود به دليل اينکه اين قتل بازتاب گستردهاي در شبکههاي اجتماعي و رسانههاي کشور داشت و اغلب صاحبنظران ديدگاههاي خود را در اين باره مطرح کردهاند موضوع قتلهاي ناموسي را به عنوان يک چالش مهم براي جامعه ايران نشان داده است. اين مسأله يک دمل چرکين و زخم کهنهاي بوده که با اين اتفاق دوباره سر باز کرده است.
چرا نوع قتلهاي ناموسي اخير به خشنترين شکل مانند استفاده از داس و... اتفاق افتاده است؟ اين نوع قتل چه پيامدهايي براي جامعه به همراه خواهد داشت؟ آيا اين قتلها خشونت را در جامعه تعميق نميکند؟
واقعيت اين است که جامعه ايران به يک جامعه خشن تبديل شده است. مشکلات جامعه در سالهاي اخير فشار زيادي به زندگي مردم وارد کرده است، به همين دليل روحيه انساني افراد جامعه به مرور شکل خشن و انتقامجويانه به خود گرفته است. بنده در گذشته بارها اين نکته را خطاب به مسئولان جامعه متذکر شدهام که اگر جلوي جرائم خرد گرفته نشود به يکباره به جرائم کلان تبديل خواهد شد. از سوي ديگر اگر برخي از جرائم خشن مانند اسيدپاشي در جامعه زياد شود و زمينههاي وقوع آن از بين نرود قبح آن در جامعه ريخته ميشود. در سالهاي گذشته انواع و اقسام قتلها با سلاحهاي مختلف در کشور اتفاق افتاده است. اين در حالي است که در حدود 40 تا 45 درصد قتلهايي که در سالهاي گذشته در کشور رخ داده به وسيله سلاح سرد بوده است. به همين دليل نيز برخي از مسئولان به دنبال قانوني بودهاند که خريد و فروش سلاح سرد در کشور ممنوع شود. البته وضع چنين قوانيني نميتواند در کاهش اينگونه جرائم تأثير چنداني داشته باشد. اگر قرار است اين نوع قتلها کاهش پيدا کند بايد فرهنگ و دلايل و زمينههاي وقوع جرم از بين برود. قتلهاي ناموسي سالهاست که مورد توجه جرمشناسان، جامعهشناسان و روانشناسان قرار گرفته است. مردم ايران در طول ساليان زياد با مشکلات اقتصادي مهمي مواجه بودهاند. فقر فرهنگي يکي از نتايج مشکلات اقتصادي در جامعه بوده است. به همين دليل نيز جامعه به سمت خشن شدن در حال حرکت است. ما هر روز شاهد اتفاقات خشني هستيم که در گذشته کمتر رخ داده است. قتلهاي فجيعي که در هفتههاي اخير رخ داده دوباره زنگ خطر جدي را به منظور يک بحران اجتماعي براي مسئولان به صدا در آورده است.
مشکلات اقتصادي چگونه زمينه جرم و جنايت در جامعه را افزايش داده است؟
سوال اين است که از منظر جرمشناسي چه عواملي باعث شده قاتل مرتکب چنين جنايتي شود؟ عواملي مانند نابسامانيهاي اجتماعي، مشکلات اقتصادي، مشکلات خانوادگي، بيکاري، عدمامنيت شغلي و فقر از جمله عواملي هستند که مداراي اجتماعي را در فرد از بين ميبرند و زمينه را براي خشونت و حتي جنايت مهيا ميکنند. اين عوامل هم ميتواند در خانواده وجود داشته باشد و هم در جامعه. در شرايط کنوني مشکلات اقتصادي و اجتماعي در جامعه بيش از گذشته شده و مسائلي مانند فقر، بيکاري، اعتياد و مشکلات خانوادگي نسبت به گذشته افزايش چشمگيري داشته است. به همين دليل نيز بايد چارهاي براي اين مشکلات اجتماعي و اقتصادي انديشيده شود تا رفتارهاي اجتماعي شکل خشونتبار به خود نگيرد. بدونشک هرچه وضعيت اقتصادي و اجتماعي مردم بهتر شود و در رفاه بيشتري زندگي کنند، زمينه رفتارهاي خشن از بين ميرود و جامعه با رفتار و رويکرد ملايمتري به مسير خود ادامه ميدهد. در مقابل هرچه وضعيت اقتصادي و معيشتي مردم نامناسبتر باشد و مردم در فشار بيشتري قرار داشته باشند احتمال بزهکاري و رفتارهاي خشونتبار در جامعه افزايش پيدا ميکند. نکته مهم ديگر اينکه نميتوان با روشهاي خشن با خشونت برخورد کرد؛ بلکه بايد با رويکردهاي فرهنگي زمينهسازي خشونت را در جامعه کاهش داد يا از بين برد.
پدر رومينا اشرفي با اطلاع از قانون که به پدر نسبت به فرزند ولايت قهري ميدهد، مرتکب قتل دخترش شده است. آيا اطلاع از چنين قوانيني و در امان ماندن از قصاص زمينه چنين جنايتهايي را فراهم نميکند؟
برخي از حقوقدانان و جرمشناسان معتقدند برخي از قوانين ممکن است جرمزا باشد. اين قوانين ميتوانند به وقوع جرم کمک کرده يا آن را تسريع کنند. مانند ماده 301 قانون مجازات اسلامي که معتقد است قصاص شاملحال پدر يا اجداد پدري مقتول نخواهد شد. ماده 630 در مبحث تعزيرات نيز بيان ميکند اگر مردي همسر خود را با مرد ديگري در خانه ببيند اگر همسر يا مرد ديگر را به قتل برساند، قصاص ندارد. برخي از قوانين ميتواند جرمزا باشد. با اين وجود واقعيت اين است که نبايد دلايل اصلي وقوع اين قتلها را چنين قوانيني قلمداد کرد. چهبسا بسياري از افرادي که مرتکب قتل ميشوند از اين مواد قانوني اطلاع نداشته باشند و ندانند قانون چه مجازاتي براي آنها در نظر گرفته است. براي اولين بار در ماجراي قتل رومينا اشرفي مطرح شد که يکي از اقوام پدر رومينا وکيل بوده و به وي گفته اگر چنين کاري کند قصاص نخواهد شد. اين موضوع همچنان جاي ترديد دارد که آيا چنين اتفاقي رخ داده يا خير. با اين وجود اين مساله در اين پرونده مطرح بوده است. واقعيت ماجرا اين است که آنچه باعث چنين قتلهايي ميشود نگاه سنتي و باورهاي غلط و حس مالکانهاي که پدر يا همسر نسبت به دختر يا زوجه خود دارند. اين موضوع نيز ريشه تاريخي دارد و بارها عنوان شده اين جنايتها براي حفظ آبرو يا ناشي از حس شرمساري اعضاي خانواده رخ داده است. برخي نيز عدم چنين واکنشهايي را ناشي از برچسب بيغيرتي معنا ميکنند که براي خانوادهها سنگين است و به همين دليل به سمت چنين اقداماتي حرکت ميکنند. در چنين شرايطي پدر يا همسر فارغ از فکر کردن درباره عواقب و مجازاتي که قانون براي آنها در نظر گرفته، مرتکب چنين جنايتهايي ميشوند. به همين دليل نيز در قتل ناموسي اخيري که در آبادان رخ داده، يک مرد 23 ساله سر همسر 19 ساله خود را با چاقو ميبرد و پس از مدتي خود را به کلانتري معرفي و به جرم اقرار ميکند. اين رفتار نشان ميدهد براي قاتل پيامدهاي اين ماجرا داراي اهميت نبوده؛ بلکه وي با تعصب شديد و باورهاي اشتباهي که داشته است خود را براي هر شرايطي مهيا ميکند. البته برخي از اين قاتلان از قبل مطلع هستند که ممکن است مورد حمايت قانون يا اطرافيان قرار بگيرند. تا زماني که قوانين و انگيزههاي اين قتلها از بين نرود نميتوانيم نسبت به از بين رفتن اين قتلها خوشبين باشيم. معتقدم اين قتلها اولين نبوده و آخرين آنها هم نخواهد بود. بايد زمينه وقوع جرم از بين برود و تا اين اتفاق رخ ندهد اين وضعيت ادامه خواهد داشت.
آيا اقدامات موثري از سوي مسئولان جامعه براي از بين بردن زمينه وقوع چنين جرائمي انجام شده است؟
موضوع مورد بحث ما زوال فرهنگي و افکار عقب مانده و پوسيده است. اغلب دلايل چنين قتلهايي را بايد در چنين باورهايي جستوجو کرد. آيا مسئولان جامعه براي از بين بردن چنين زمينههايي تلاش کردهاند؟ بدونشک اگر تلاش موثري صورت گرفته بود به جاي اينکه قتلهاي ناموسي در کشور کاهش پيدا کند افزايش پيدا نميکرد. بنده معتقدم در مرحله نخست قانونگذار بايد قوانين جرمزا را از قانون حذف کند. شايد با حذف چنين قوانيني ريشه اين جرائم در کشور در بين نرود و دوباره اتفاق بيفتد اما ديگر قاتل احساس امنيت نميکند و ميداند در صورتي که مرتکب چنين جنايتي شود پيامدهاي ناگواري برايش رقم خواهد خورد. اصلاح قوانين در اين زمينه راهگشا خواهد بود. با اين وجود نياز اصلي جامعه اصلاح فکر و نوع نگاه به چنين مسائلي است. برخي گمان ميکنند اين اتفاقات فقط در شهرها و روستاهاي کوچک رخ ميدهد. اين در حالي است که بسياري از افرادي که کلانشهرهايي مانند تهران زندگي ميکنند داراي چنين تفکراتي هستند. گويا در پستوي ذهن و ناخودآگاه اغلب مردان جامعه فردي مانند پدر رومينا وجود دارد. بسياري از پدران جامعه گمان ميکنند هر طور که آنها فکر ميکنند دختران نيز بايد به همان شکل فکر کنند. فرزند متعلق به پدر نيست؛ بلکه امانتي در اختيار پدر است که پدر بايد همه وجود خود را براي تربيت و سلامتي او به کار گيرد. اين در حالي است که در جامعه ما برخي مردان جامعه به شکل ديگري به موضوع نگاه ميکنند؛ نگاهي که بايد اصلاح شود.
سایر اخبار این روزنامه
نجوایی با حجاریان
مجلس یازدهم و مشکلات مبتلابه مردم
موج دوم كرونا؛ هرساعت١٠٠نفر
دو روایت متفاوت ازمرگ قاضی منصوری
واكنش ايران و روسيه به قطعنامه شوراي حكام
از شعار مخالفان فائزه تا نظر دستگاه قضایی
قوانين شايد جرم زا هستند؛ بازنگری شود
مردم فاصله گذاري اجتماعي را در موج دوم بيشتر رعايت كنند
قتلهای زنجیرهای دختران در خانه پدری
ممنوعیت واردات پوشاک؛ حمایت از تولید یا ایجاد انحصار برای قاچاقچیان
دو روي يک سناريوي آمريکايي
حنای احمدینژاد دیگر رنگی ندارد
ضرر و زیان مرگ قاضی منصوری متوجه کیست؟