موانع الکاظمی برای ایجاد توازن بین ایران و رقبا

موانع الکاظمی برای ایجاد توازن بین ایران و رقبا فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بین‌الملل در روزهای گذشته شاهد سفر وزیر خارجه جمهور اسلامی به عراق بودیم که سفر مهمی در آستانه سفر نخست‌وزیر عراق به ایران بود. اینکه قرار بود نخست‌وزیر عراق ابتدا به عربستان برود و سپس به ایران بیاید، تحلیل‌های گوناگونی یافت؛ اینکه آیا این مسئله نشان از آن دارد که عراق در روابط با همسایگان برای عربستان اولویت قائل است‌ یا برای موضوع مهم‌تر زمینه‌سازی برای میانجیگری و اصلاح روابط ایران و عربستان نخست به عربستان می‌رود. بیماری و بستری‌شدن پادشاه عربستان موجب شد نخست‌وزیر عراق عجالتا به ایران بیاید و بهانه‌ای هم شد که «برادران عربستانی» را نرنجانده باشد. اتفاقاتی که برای نمایندگی‌های سیاسی عربستان در تهران و مشهد پیش آمد و مسئله جنگ نیابتی در یمن و‌ ترکش‌های آن در داخل عربستان، بر روابط دو‌ کشور سایه افکنده است اما مسئولان رسمی بارها آمادگی خود را برای اصلاح روابط با عربستان اعلام کرده‌اند. تاکنون نشانه مثبتی از سوی عربستان دیده نشده اما بیماری پادشاه که موجب تمرکز قدرت بیشتری در دست محمد بن‌سلمان ولیعهد می‌شود نیز بر امیدهای پیشین نمی‌افزاید. این اختلاف همراه با نقش آمریکا در عراق بر مشکل نقش الکاظمی برای ایجاد توازن در میان این رقیبان نامتوازن می‌افزاید. ایران و عراق جنگ طولانی و زیان‌باری را پشت سر گذاشته‌اند که لااقل وجود دشمن مشترکی به نام صدام می‌تواند توجیهی بر فراموش‌کاری متقابل و موجبی برای عبرت و تلاش برای پرهیز از تکرار آن باشد. دلایل جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی بسیاری دو کشور عراق و ایران را بیش از هر همسایه دیگری به یکدیگر شبیه و بهره‌مندی از روابط اقتصادی و اجتماعی متقابل را قابل توجیه کرده است. اما تحولات اجتماعی در داخل عراق و تکثر قومی و ملاحظه منافع متضاد همسایگان، موانعی نیز در این راه پدید آورده است یا می‌آورد که باید در نظر داشت.‌ در ایران نوع حکومت بر مبنای اکثریت شیعه استوار است اما در عراق تکثر قومی کرد و عرب از یک سو و شیعه و اهل تسنن از سوی دیگر، شیوه حکمرانی متفاوتی را ایجاب می‌کند. همان‌طور که در دوران گذشته که حکومت عراق بی ‌آنکه مذهبی باشد، عملا سلطه اقلیت سنی عرب را بر کشور داشت، خاطره خوشی از سلطه قومی بر جای نگذاشته است. تبلیغات قبلی درباره اینکه شیعیان می‌کوشند در عراق دولت شیعی برقرار کنند، موجب دخالت بیگانگان و همسایگان رقیب ایران شد که غائله سیاه پدیدآمدن داعش را به دنبال داشت و بهانه دیگری برای تبلیغات علیه نفوذ جمهوری اسلامی در عراق شد. طبیعی است آمریکا که هنوز نیروی اشغالگر و دارای امکانات نظامی است و همچنین‌ ترکیه، اردن و عربستان نیز از آن گونه نفوذ ایران راضی نیستند. همین جدال‌ها موجب طولانی‌شدن مصالحه پارلمانی بر سر تشکیل یک دولت وحدت ملی به ریاست الکاظمی شد. 
الکاظمی که مقصد نخستین سفر خود را عربستان قرار داده بود، در واقع ضمن اینکه منافعش اقتضا می‌کند، می‌خواهد میان همسایگان سازشی برقرار باشد که عراق از آن برای ثبات خودش بهره‌مند شود و مایل بود جمهوری اسلامی نیز تمایل او را به ایجاد تعادل میان همسایگان بپذیرد؛ اما مسئله این است که آیا روابط میان ایران و عربستان با وجود ابراز تمایل از سوی ایران، در کوتاه‌مدت قابل ‌ترمیم است. مسئله کشتار زوار ایرانی در عربستان و اتفاقاتی که در نمایندگی‌های عربستان در ایران رخ داد، سوابق تلخی است که با غرامت و پوزش متقابل قابل حل نیست. مسئله اصلی اختلاف عمیق دیدگاه عربی- ایرانی در مسئله اسرائیل است. عرب‌ها به حقانیت ملت فلسطین معترف هستند. آنها از سال 1947 تا 1973 در جنگ‌های مکرر با اسرائیل که از حمایت غرب برخوردار بود، درگیر بوده و همه منابع خودشان را صرف مقابله با آن کرده و صدها هزار قربانی داده بودند. پیروزی نیم‌بند سادات در جنگ 1973 و خستگی و ناتوانی از ادامه هزینه‌های گزاف به او این اعتماد را بخشید که با صلحی ناگوار شبه‌جزیره سینا را مسترد کند و اردن نیز سرزمین‌های فلسطینی خود را در اختیار فلسطینیان قرار داد. قطع‌نامه 242 شورای امنیت بر همین مبنا صادر شد که به عقب‌نشینی اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی بعد از جنگ 1967 و تشکیل دولت موازی فلسطین به مرکزیت قدس و پرداخت غرامت به فلسطینیان آسیب‌دیده قائل است. از صلح مصر و اردن در میان عرب‌ها استقبال نشد. با وقوع انقلاب اسلامی، دشمن سرسخت دیگری بر آن گونه صلح افزوده شد؛ اما پس از جنگ صدام با ایران که او نیز با آن صلح دشمنی می‌ورزید، فرصتی در کشورهای عرب خلیج فارس به‌ویژه در امارات متحده پیش آمده تا با توسعه تجارت و واسطه‌گری برای ایران به توسعه رفاهی و مالی بزرگی دست یابند و آن را به صورت معجزه عربی ادامه دهند. این توسعه که در سایه جنگ میان دو دشمن اسرائیل شکل گرفت، الگوی دیگری میان کشورهای منطقه برای توسعه ایجاد کرد که از تعصبات آنان نسبت به مسئله فلسطین کاست. قطر، بحرین، کویت، عمان و خود عربستان از این الگوی توسعه و رفاه تبعیت کردند و فقط سر یمن فقیر بی‌کلاه ماند و سرانجام نیز وجه‌المصالحه دعاوی منطقه‌ای شد. این الگو در زمان ملک عبدالله فقید رنگ رسمی‌تری یافت. او با پناه‌گرفتن در پس قوانین بین‌المللی، تعهد خود را نسبت به قطع‌نامه 242 شورای امنیت برای حل‌وفصل مسائل بر مبنای تشکیل دولت موازی فلسطین به مرکزیت قدس اعلام کرد که حتی مورد تأیید دولت فلسطین هم قرار گرفت و فقط گروه حماس در باریکه غزه زیر بار آن نرفت. اکنون عراق نیز از سویی رعایت ایران و نگرش منفی به اسرائیل در عراق را می‌کند، از سویی خودش رقیب بزرگ ایران در تولید و صادرات نفت است و با دستیابی به این منبع ثروت به نوبه خود خواهان تبعیت از الگوی عربی توسعه و رفاه است و در همین راستا اخیرا از چشم‌پوشی کویت از سه میلیارد دلار تتمه مطالبات بابت غرامات جنگ صدام هم برخوردار شده است. در مقابل جمهوری اسلامی به‌هیچ‌وجه اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد. تقابل این دو دیدگاه است که امکان سازگاری را کم می‌کند. حتی خود عراق برخلاف توصیه‌هایی که در همین مورد و درباره اخراج نیروهای آمریکایی در سفر الکاظمی دریافت کرد، در نوعی بن‌بست قرار دارد. عراق حتی نمی‌تواند بهای گاز و برق مورد نیاز شدید آن کشور را به دلیل تحریم بانکی آمریکا بپردازد. به نظر می‌رسد در این شرایط بتوان به تفاهمی برای ادامه روابط بازرگانی و رفت‌وآمد زوار بدون دخالت ارز خارجی بر مبنای محاسباتی معادل دلار یا یورو در روز قطعیت معامله دست یافت و به جای تقویت رنگ نظامی در روابط به تقویت رنگ سیاسی و اقتصادی آن کوشید؛ شاید هم انتخابات آمریکا اثری بگذارد.