روزنامه اعتماد
1399/06/18
تحرك اصلاحي يا مبارزه منفي
ايران غمزده نياز به التيام دارد؛ التيام اما فقط همدردي نيست. همدردي تم و اتمسفر احساس كنشگران است ولي كاهش آلام و رنجهاي يك ملت با اجراي كلان برنامهاي تازه ميسر است. وگرنه مثلث كلنگي كردن كشور هر روز بر ضلعي خواهد چرخيد؛ مثلثي كه رمانتيسم از يكطرف، پرخاش و شورش كور از يكطرف و امنيتي كردن فضا و پر كردن زندانها اضلاع آن هستند و به توقف رشد و ويراني تدريجي كشور و افزايش خطرات براي مردم و تماميت ارضي منجر خواهد شد. سوال بخش عظيمي از جامعه اين است كه يك جناح كه به رويه حوادث آبان ماه و بعد از آن در رابطه با سقوط هواپيما و نهايتا رد صلاحيت گسترده معترض بود و حالا افرادش احضار يا بازداشت ميشوند در چه موضعي بايستند. آيا هنوز در پي اصلاح باشند و در مناسبات كشور تعامل كنند و نهايتا در انتخابات سال آينده شركت كنند؟ يا در سكوت، اجازه رشد افراطگري را به بينامها و اجازه حيف و ميل را به بدنامها بدهند تا مثلث بالا براي ويراني ايران برپا ايستد؟ در هر جناحي ميتوان تصميم به مشاركت و حذف گرفت. چه اصولگرايان كه رقيب را فرصت رقابت ندهند و از حاكميت اخراج كنند و چه اصلاحطلبان كه به زوال اصولگرايي در اثر تنفر اجتماعي يا اشتباهات اصوليان، پاسخ مثبت دهند. چه بايد كرد؟ آيا راهي براي نه راي خاتمي و روحاني مانده است؟ به نظر ميرسد آنها دو تصميم ميتوانند اتخاذ كنند؛ تصميم اول: مبارزه منفي با نشستن در خانه، قهر سياسي، تنزل حريف و نهايتا حذف جناح مقابل.تصميم سخت و شجاعانه دوم: مبارزه مثبت عليه شرايط فعلي با خروج از حالت انفعال، حضور در مناسبات مدني و اجتماعي و گفتوگو با رقيب بر سر آرمانهاي مردم نه تضمين خود، با حفظ هويت نگران و منتقدانه و حضور برنامهاي و گفتماني و نهايتا حضور با برنامه به همراه كانديداهاي فاقد شهرت كه مجري آن برنامه و به آن وفادار بماند. مساله اميد و يأس نيست، مساله وضعيت فوقالعاده مردم كشور و خطرات سرزميني است. اين مثلث ويراني كه اشاره كردم، يك كانون بحران گفتماني نيست. يك زورآزمايي پراگماتيسمي بر محور حذف داخلي است.
گروه اول: در جناح حذفكننده حاكميتي در فكر پر كردن توامان مجلس و رياستجمهوري و منفعل در برابر شورشها و زندان درماني هستند. بُعد خطرناك كارشان، تعطيل فصل سوم قانون اساسي، تداوم تحريمها، يكهسالاري و ارادت سالاري از يكسو و ناكارآمدي توامان حكمراني با كاهش پشتوانه مردمي و تكحزبي كردن كشورشان است. كشوري كه حتي شرايط نفت در برابر غذا را به گفته نوبخت ندارد و در معرض جنگ با دشمن خارجي است. آنها به تحرك عمودي براي بركشيدن خود و تعطيل همه نهادهاي بعد از مشروطه علاقهمندند. اپوزيسيون خارجي نيز دقيقا اين تعطيلي و حتي انهدام انتقامگيرانه را ميخواهد. بخشي از مردم نيز متاسفانه تحت شرايط اين انتقام قرار دارند. در چنين شرايطي هرگونه تدبير براي بهبود وضعيت كشور با موانع عجيب و غريب ايدِئولوژيهاي ضدگفتوگو و سانتراليسم ارادتسالار مواجه خواهيم بود.
گروه دوم: بخشي از جامعه داخلي و خارجي ايرانيان است. در اين وضعيت افزايش پرخاش تهيدستان جديد و همراهي آنان با تهيدستان قديمي را ميتوان مشاهده كرد. تهيدستان جديد با احساس فشار زندگي، تحرك نزولي به طبقات پايين و شعار ممنوعيت تبعيت از هرگونه راهحل درون ساختاري، همه نهادهاي سياسي و مدني را كه از مشروطه تاكنون ايجاد شدهاند منهدم و احتمال تبعيت از كشور خارجي براي خلع يد و پايين كشيدن كساني كه با ارادت سالاري، يك شبه دچار صعود در مقام و مكنت و ثروت شدهاند، خواهند كرد.
گروه سوم هميشه مظنون: آنها وسط اين ماجرا قرار گرفته و از هر دو گروه بالا لگدي ميخورند. عقلاي اصولگرا و اصلاحطلبان نگران كشور در گروه سوم قرار گرفتهاند كه فعلا منفعلانه تماشاگر اين روند هستند و گاهي با همدردي احساسي خود در صورت حضور در صحنه خائن و همدست گروه اول قلمداد ميشوند و البته در اصلاح كشور هم ديگري نقش پررنگي ندارند. علاقه گروه اول اين است كه از اصلاحطلبان و ساير ميانهروها، يك گروه كوچكي چون مجاهدين خلق بسازد تا آنها را به صورت نمادين از يك جناح به گروهي خشن تبديل كند. تجربه اصلاحات يكصد و چندساله چه ميگويد؟ آيا ميتوان اصلاحطلبي اصيل و فعال در سيطره گفتمان اصلاحي ماند يا بايد به اپوزيسيوني در خيابان تبديل شد؟
عوارض و هزينههاي تحركات اجتماعي هميشه هست. اما پاسخ اين است كه كداميك به التيام واقعي جامعه و تغييرات از وضع موجود به وضع مطلوب ميانجامد.
شرايط فعلي كشور در امر سياست يك متناقض نماست و سختترين نقيضه؛ اصلاحطلبي است كه نه ميخواهد در گروه اول هضم شود و نه در گروه دوم كه برانداز است تعريف شود. اصلاحطلبي يك برنامه انتخابي سخت است نه يك حالت روحي آرام در برابر ويراني تدريجي ايران. به نظر ميرسد اصلاحطلبي و ميانهروي نياز مبرمي است كه كسي تعريفي از آن در شرايط فعلي ندارد.
اين تعريف اگر راههاي افراطي گروه اول و دوم را ببندد، نجات ايران تالي آن خواهد بود.
سایر اخبار این روزنامه
بازگشت بزرگان؟
تاكيد ظريف برضرورت بازگشت جهان به تجارت عادي با تهران
براي حفظ بيتالمال و دادگاههاي عادلانه
روزنوشتي منتشر نشده از جلال آلاحمد
سرهايي براي حمل آب
تصميم اشتباه و جبرانناپذير
قصاب بلگراد را از نيويورك بيرون كردند
علت ساختاري تداوم تورم
تحرك اصلاحي يا مبارزه منفي
فهم جلال آلاحمد
تاريخ ساكت ايران
از دست رفتن مرجعيت روزنامه
گامي به سوي دادرسي عادلانه
عكس روز
طالبانيزه كردن قدرت