جهان باید مراقب اروپای وحشی باشد

اروپا وحشی‌ترین سرزمین‌های بشری در طول تاریخ بوده است. البته فهم این مطلب برای کسی که چشم و گوش و عقلش را بسته است، آسان نیست. اما آن اروپایی که در طول بیش از هزار سال از تاریخ خود معروف به قرون وسطی، دستگرمی‌اش سوزاندن دانشمندان بود و ۷۰ سال پیش در نخستین رهاورد صنعتی شدن در عصر جدید، با جنگی نه چندان طولانی ۷۰ میلیون کشته برجا گذاشت، با این اروپایی که الان ژست حقوق بشر دارد و برای ابنای بشر در کشور‌های دیگر مثل ایران نسخه‌ها در سر دارد، فرق چندانی نکرده است، آنچنان‌که کشوری مثل آلمان که پس از جنگ دوم به بردگی اشغالگران درآمد، همچنان با ساخت سلاح جنگی و فروش مواد اولیه ساخت بمب شیمیایی به دیکتاتور‌های جهان، خوی آدمکشی خود را برای روزگار مبادا که دوباره فرصتی برای بروز بیابد، زنده نگه می‌دارد.
هنوز برخی کهنه سربازان جنگ دوم در اروپا و امریکا زنده‌اند، پس می‌توان درباره برخی اتفاقات آن جنگ مثل یک اتفاق روز سخن گفت. جنگی که اکنون درباره دو حادثه کشتار جمعی آن بین صاحبنظران اتفاق نظر است که توجیهی جز آدمکشی و نسل‌کشی برای منافع مادی انسان وحشی نداشته است: بمباران اتمی ژاپن و بمباران شهر «درسدن» آلمان.
درباره هر دو این کشتار‌ها گفته می‌شود که پس از تسلیم ژاپن و آلمان واقع شد و در اولی برای آزمایش واقعی کارکرد بمب اتم و در دومی با هدف جلوگیری از انتقال صنایع آلمان به روسیه بوده است. در بمباران اتمی ژاپن ۲۰۰ هزار کشته و صد‌ها هزار مجروح و آواره و نابودی کامل دو شهر اتفاق افتاد و در بمباران «درسدن» تنها در دو روز ۱۳۰۰ بمب‌افکن انگلیسی و امریکایی ۴‌هزار تن بمب بسیار قوی آتش‌زا و فسفری روی شهر ریختند و سپس با همین شیوه سراغ شهر‌های دیگری از آلمان رفتند و ده‌ها هزار نفر-فقط ۲۵ هزار نفر را در «درسدن» - زنده زنده سوزاندند تا هم انتقام خود را از آلمان بگیرند و هم مانع انتقال صنایع پیشرفته نازی‌ها به شرق شوند.
کشتار ۷۰ میلیون انسان در جنگی که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های ما از آن خاطره دارند، قطعاً بدون احتساب میلیون‌ها آسیایی و آفریقایی-از جمله در ایران- است که از پیامد‌های این جنگ مانند قحطی جان باختند.


هر کدام ما از رنج بزرگ قحطی سال‌های جنگ اول و دوم که به عمد به سرزمین ما تحمیل شد، خاطره‌هایی شنیده‌ایم.
نگارنده از مادربزرگ خود شنیده که در آن سال‌ها در یکی از روستا‌های متمول اصفهان کار به جایی رسید که مردم روستا راضی شدند به فرزندان گرسنه خود «پنبه‌دانه» بخورانند و در اثر بازشدن پنبه‌دانه در شکم بچه‌ها، بیشتر آنان تلف شدند! در آن زمان نه اینستاگرامی بود و نه سلبریتی منگلی که تا شاید شمعی برافزوزند و تصویری در تاریخ به‌جا گذارند.
اروپایی با این تاریخ مشعشع اگر نیک بنگریم هنوز به دانشمند‌کشی هزار ساله خود در قرون وسطی و کشتار انسان‌ها و به قحطی‌کشاندن آنان به عنوان یک نیاز روانی و یک مرض روحی ادامه می‌دهد!
آیا کمک و تأیید رژیم صهیونیستی در کشتن دانشمندان هسته‌ای ایران یک «جوردانو برونو» کشی دیگر نیست؟! آیا زندانی کردن روژه‌گارودی به اتهام طرح پرسش درباره هولوکاست همان دادگاه «تفتیش عقاید گالیله» نیست؟! آیا همین امروز که ترامپ اعتراف می‌کند پنتاگون برای سود کارخانه‌های اسلحه‌سازی، در جهان جنگ به راه می‌اندازد و انگلیس و آلمان برای کشتن ۳۰ هزار یمنی در شش سال از جمله ۳۶۰۰ کودک با سعودی دیکتاتور و قاتل قرارداد تسلیحاتی می‌بندند، همان بمباران ژاپن و درسدن نیست؟! آیا تحریم ده‌ها کشور از جمله تحریم غذا و داروی ایران به بهانه واهی، همان قحطی‌سازی زمان جنگ اول و دوم نیست؟!
به‌راستی که هست و اروپای قرن بیست و یک بسیار وحشی‌تر و قاتل‌تر از اروپای قرون وسطی و اروپای جنگ دوم است. وحشی‌گری برای انسان اروپایی قرون وسطی که در لجنزار جهل و عقب‌ماندگی بود یا برای اروپای جنگ اول و دوم که در اوج قدرت صنعتی بود، امری تا حدودی طبیعی برای جهل و قدرت است، اما برای اروپای ضعیف قرن حاضر صرفاً دست و پا زدن برای ارضای بیماری روانی کشتار انسان‌هاست.
این غرب وحشی هرچقدر که ضعیف‌تر می‌شود، تلاش‌هایش برای نابود کردن و کشتن طبیعت و انسان بیشتر می‌شود و، چون اکنون به اعتراف خودشان و کشتن وحشت عقب ماندن از شرق به جان‌غرب افتاده باید انتظار وحشی‌گری بیشتری از آنان داشت و جهان باید نگران خسارت‌های این اروپای وحشی به طبیعت و انسان‌ها باشد.