عوامل خودکشی

خود کشی نوجوان یازده ساله بوشهری درچند روزگذشته از دیدگاه: "امیل دورکیم" از نوع خودکشی: خودخواهانه، آنومیک( فروریزی ارزش‌ها وهنجار‌های اجتماعی ) وفاتالیستیک ( Fatalistc Suicide) یا جبرگرایی، بازبینیوکنترل‌های ناخواسته اجتماعی مفرط وشدید اجتما عی وازدیدگاه "رابرت مرتن " جامعه شناس بزرگ آمریکایی:" فاصله وشکاف عمیق بین هدف و وسیله رسیدن به هدف است" زنگ خطری است که جامعه را تهدید می‌کند ومایه نگرانی شدید خانواده‌ها ودلسوزان جامعه شده است.
علاوه بر آن تحقیقات " تالکوت پارسونز" تحت عنوان "ساختار عمل اجتماعی و خود کشی" و "هنری شورت" تحت عنوان
"خودکشی ودیگر کشی " وتحقیقات عالمانه
" گیس ومارتین " تحت عنوان "یکپارچگی موقعیت اجتماعی وخودکشی" ودیگر جامعه شناسان وتحقیقاتی که نگارنده در سی وسه شهر کشور در سالهای قبل صورت گرفته وبارها به چاپ رسیده مورد بررسی قرارگیرد به‌خوبی حاکی از آن است که فقرودرماندگی وفاصله بین هدف ووسیله رسیدن به هدف و ندانم کاری مسئولان از عوامل مهم در افزایش تعداد خودکشی است.


زیرا شکاف عمیق طبقاتی که هرروز بیشتر وبیشتر می‌شود وموج فروریزی طبقه متوسط به قول" لوئید وارنر" جامعه شناس بزرگ به طبقه پایین وطبقه پایین پایین مداوما ادامه دارد، موجب شده تا اکثریت عظیمی از جوانان اقشار محروم در رسیدن به اهداف وخواسته‌های معقول خود احساس ناتوانی و درماندگی نمایند وهمانطور که" رابرت مرتن" گفته بین هدف و وسیله رسیدن به هدف شکاف عمیقی و دست نیافتنی ایجاد و در نتیجه مایوس، ناامید و سرخورده شوند و چشم انداز پیش رورا تیره و تار ببینند؛ چرا که خودکشی بطورکلی وبویژه درمورد جوانان بر اساس نظر صاحبنظران نامبرده ودیگران حاصل جمع شدگی عوامل گوناگونی چون: خانوادگی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و درهم ریختگی قالب‌ها و ازهم پاشیدگی وگسستگی روابط،درجامعه یا بقول "پتریم سوروکین "استادجامعه شناسی" دانشگاه هاروارد" درنتیجه "حاکمیت ذهنیت حسی ومادی " و شئی سروری (Reification) یعنی اشیاء ارزش گذارند و انسانها ارزش خود را از شئی یا وسیله شان می‌گیرند وبوسیله اشیاء چون: النگو، ماشین، تلفن همراه، انگشتر و... خود را معرفی می‌کند ومی خواهد شخصیت کسب کند خودخواهی (Egoism)،خودگرایی(Egotism)،خود محوری ( Egocentrism)و" رباتیک شدن انسان ها" برجوامع وسرانجام احساس تنهایی وبی کسی ومطرود شدن فرد وسست شدن ارزشها وهنجارهای اجتماعی یا آنومی اجتماعی است.
بویژه در زندگی شهری که ارزش‌ها وهنجارها فروریخته و انسانها در تنهایی به سرمی‌برند. بی‌هویت شده ودرانبوه انسانها گم شده‌اند و به علت تراکم جمعیت وعدم تجانس فرهنگی ترس از شناخته شدن ندارند و در تنهایی وغربت به سرمی برند. آرزو ها و اهداف معقول دور ودراز که در نتیجه تغییرات تحولات اجتماعی وفناوری حاصل شده سبک زندگی را تغییرداده وبر پیچیدگی روابط ومناسبات اجتماعی افزوده است؛ درنتیجه قدرت تصمصیم‌گیری از دست می‌رود وپریشان فکری بویژه نزد نوجوانان وجوانان فزونی می‌جوید و زندگی را بی‌مفهوم می‌بیند وپیوند هایش باجامعه ودیگران قطع می‌شود؛ در این حالت مانند بادکنکی که نخ‌های وابسته به آن مانند: پدر مادر، شوهر، همسر، برادر، خواهر واطرفیان، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و پیوندهای سنتی و ارزشی و هنجاری و... یکی یکی بریده می‌شود و فرد احساس بی‌کسی و بی‌وزنی و پوچی می‌کند وچون احساس می‌کند چیزی برای از دست دادن ندارد خودر ا پوچ می‌بیند ودرخلاء رهامی شود آن وقت راهی جز خودکشی نمی‌یابد که به آن متصل شود و در نتیجه به خودکشی
دست میزند.
به همین جهت تحقیقات جامعه شناسانی چون: دورکیم،"موریس هالبواکس "و"رابرت مرتن" و دیگر
جامعه شناسان نشان می‌دهد که : خانواده، اختلافات خانوادگی، وضع تاهل، مجرد بودن، ناکامی درعشق و ازدواج، ازدواج‌های تحمیلی نا امیدی به آینده، اعتیاد و عوامل سیاسی چون: درگیری‌های سیاسی، شغل، شهری و روستایی بودن،سلامت جسمانی، عوامل اقتصادی وبحرانهای اقتصادی چنانکه در ایران اکنون وجود دارد و...در افزایش میزان خودکشی موثر است؛ زیرا اینها باعث افزایش یا کاهش همبستگی اجتماعی می‌گردد.