دست نگه دارید این راهش نیست!

ضجه های دختری یتیم در میان مردانی که مامورند به تخریب خانه اش، قلب هر بیننده ای را به درد می آورد. مسئولان از مادر خانواده که در بیمارستان بستری است دلجویی می کنند، عده ای جوان باغیرت هم پای کار می آیند تا خانه ای دیگر برای این بانوی بی سرپرست بسازند و بدین ترتیب این ماجرای تلخ که در یکی دو روز گذشته فضای مجازی را به شدت تحت تاثیر قرار داد، تمام می شود اما آیا باید منتظر کلیپ بعدی بود؟ *** کمی به عقب برگردیم، به فروردین 98، وقتی سیل در استان های شمالی از گلستان و خراسان گرفته تا استان های جنوبی و البته استان های مرکزی مانند فارس، غوغایی به راه انداخت و خانواده های بسیاری را داغدار کرد. به یاد داریم کلیپی را که در فضای مجازی دست به دست می شد. کودکی با حسرت زندگی بر آب رفته اش، بر بلندای تپه ای ایستاده و نظاره گر ویران شدن خانه شان است و با بغض از پدرش می پرسد: آن خانه ما بود که خراب شد؟ آن زمان تیغ بسیاری از رسانه ها بر گردن سازمان های آب منطقه ای استان ها و شهرداری کلان شهرها رفت، نهادهایی که می بایست از ساخت و ساز در حریم و بستر رودخانه ها ممانعت و با  لای‌روبی مجرای عبور آب از بروز سیلاب جلوگیری می کردند. مسیل هایی که همچنان در محاصره ساخت و سازهای غیرمجاز است که عمدتا توسط افراد کم بضاعت جامعه که از روستاها به امید زندگی بهتر به حاشیه شهرها پناه برده اند، بنا شده است و با کوچک ترین سیلاب یا حادثه ای از هم می پاشد و فاجعه ای دردناک را رقم می زند. پس بر هر عقل سلیمی پوشیده نیست که جلوی این آسیب را از هر کجا که بگیریم منفعت است و باید سامان دهی اقامتگاه های ناایمن را در دستور کار قرار داد، اما چگونه؟ با تیشه کلنگ و بیل مکانیکی؟ به قیمت اشک ها و التماس های دخترکی یتیم؟ به قیمت خودسوزی یا سکته یک مادر؟ قطعا این راهش نیست. به خصوص آن که افکار عمومی در نگاه اول مقایسه می کند با نحوه برخورد با متصرفان اراضی ملی که معمولا اشخاص حقیقی یا حقوقی صاحب نفوذ هستند. بدون شک اگر آقایان تصمیم گیرنده روش کار خود را تغییر ندهند، باز هم شاهد این درگیری ها، فریادها و برانگیخته شدن احساسات خواهیم بود، فیلم های بیشتری در فضای مجازی منتشر خواهد شد و آن ماهیگیران که مترصد این فرصت ها هستند، تورهای خود را پهن و از این آب گل آلود صید کثیف خود را شکار می کنند. واقعیت این است که حاشیه شهرها یک شبه به وجود نیامده اند که بخواهیم یک شبه هم با زور بیل و کلنگ صافش کنیم. این کار همت عالی می خواهد و البته جیبی که خالی نباشد! به عنوان مثال مجلس دهم در سال های قبل برای به سازی بافت های فرسوده و حاشیه کلان شهرهای مذهبی تنها 100 میلیارد تومان در لایحه ردیف بودجه در نظر گرفته بود که البته  همان هم به وقت تخصیص های دولتی معمولا با بی مهری مواجه می شود و به صورت کامل محقق نمی شود. از سوی دیگر صرفا هم نمی توان با تکیه بر کمک های دولت کار را پیش برد بلکه باید مجموعه ای از دستگاه ها پای کار بیایند و با شناسایی اراضی، مسکن های استیجاری ارزان قیمت در حاشیه شهرها بسازند و بعد از آن برای بازگشایی معابر حاشیه شهرها و حریم و بستر رودخانه ها اقدام کنند. به افراد مستقر در این آلونک ها که البته حق زندگی بهتری دارند، فرصت کافی داده شود، آن ها را باید به این باور برسانید که زیستن در این سرپناه ها مناسب آن ها و فرزندان شان نیست. سطح درآمد افراد شناسایی شود و متناسب با آن از تسهیلات بلاعوض یا ارزان قیمت بهره مند شوند. فراموش نکنیم که عده ای بزهکار در میان این مردمان شریف سکونت دارند، افرادی که کسب شان در گرو ساخت همین آلونک هاست، قطعا شناسایی این افراد و انهدام خانه هایی که جوانان زیادی در کنار دیوارهایش زندگی شان را دود کرده اند، از دیگر اقدامات ضروری در راستای سامان دهی حاشیه شهرهاست. اما گام نهایی نظارت های جدی تر از قبل است. این طور نباشد که با این همه هزینه اجتماعی و اقتصادی، بخشی از یک معبر یا حریم رودخانه آزاد شود اما دوباره شاهد خانه هایی باشیم که شبانه بنا می شوند یا ایجاد مسکن های استیجاری یا ارزان قیمت باعث شود بر جمعیت میلیونی حاشیه کلان شهرها افزوده شود، چرا که درمان ریشه ای، توانمند سازی روستاها و جلوگیری از مهاجرت به شهرهاست. اگر همت این کارها را دارید، بسم ا... و گرنه مانند بسیاری از طرح ها فعلا دست نگه دارید زیرا راهی که در پیش گرفته اید، راهش نیست.