خداحافظ نابغه خودویرانگر

مارادونا درگذشت، دیه‌گو ،ستاره نسلی از فوتبال بود که یک تنه نتایج بازی‌ها را تغییر می‌دادند، همانند داخل زمین بیرون از مستطیل سبز ویرانگر بود، یک شخصیت شگفت‌انگیز که مقابل همه دنیا و حتی خودش می‌ایستاد. مارادونا کسی بود که در جام‌جهانی 1986 مکزیک یک تنه تیم ملی فوتبال انگلستان را از پیش‌رو برداشت، گام‌های او برای بازگشت غرور ملی کافی بود، غروری که در زندگی اجتماعی آرژانتینی‌ها، به‌خاطر جنگ جزایر فالکلند و حمله ارتش مارگارت تاچر جریحه‌دار شده بود. مارادونا انتقام یک ملت را گرفت. اهل هیچ مصلحتی نبود. چنان نفوذی بر تیم خود داشت که مسئولان فدراسیون، پیراهن‌های تیم‌ملی را با نظر او انتخاب می‌کردند. مارادونا مرد شگفتی‌ها بود. با همان نبوغ بی‌نهایت، با همان اراده‌ای که می‌توانست یک تنه تیمی را قهرمان جهان کند می‌توانست خودش را به ورطه نابودی بکشاند. فقط از دیه‌گو برمی‌آمد که یک اسطوره را پایین بکشد. فقط مارادونا می‌توانست آن حجم از نبوغ را زیر کوکائین و مصرف الکل دفن کند. از قهرمانی با آرژانتین در سال  1986 تا قهرمانی با ناپلی که بعد دیه‌گو دیگر تیم قدرتمندی نشد تا سراشیبی ویرانگری فاصله کوتاهی را طی کرد و به‌رغم تمام حواشی که زندگی‌اش داشت چند بار به‌اوج برگشت؛ اما هربار خسته‌تر از قبل. در جام‌جهانی 1990 رودرروی همان آلمان 4 سال قبل ایستاد و فینال را واگذار کرد. اعتیاد او را در سن 32 سالگی از دنیای حرفه‌ای فوتبال دور کرد اما در جام‌جهانی 1994 آمریکا با قدرت ظاهر شد که خبر دوپینگ اش رسید. دوپینگی که معتقد بود دسیسه فیفا علیه طغیان و محبوبیت اوست. هیچ‌وقت حقیقت معلوم نشد اما هرچه بود باور این‌که اسطوره فوتبال بتواند خودش را بعد از اعتیاد و حاشیه‌های خانوادگی به ورطه تازه‌ای بکشاند،آسان بود. با همه این‌ حواشی او برخلاف ستاره‌های لوکس اروپایی محبوب ماند. همه دنیا پله ستاره برزیلی را یک قدرت‌طلب می‌دانستند که تا وزارت ورزش کشورش پیش‌رفته اما دیگر مردمی نبود، اما دیه‌گو ستاره‌محبوبی بود که از کوچه‌های فقر تا بلندای شهرت و محبوبیت رسیده بود. بی‌شک او را می‌توان محبوب‌ترین بازیکن تمام ادوار دانست. شاید اگر فوتبال دیروز مثل امروز با چند دوربین و زوم فراوان ضبط می‌شد می‌توانستیم پرتره‌های شگفت‌انگیزی از نبوغ او را ببینیم. با این همه شمایل مارادونا شباهتی به یک ستاره میلیاردر نداشت. انگار همیشه خسته بود. قامت کوتاه، شکم بزرگ، حتی در روزهای اوج هم باورش سخت بود کسی‌  با آن فرم بدنی بدود. اهل مانور ریاکارانه مقابل دوربین‌ها نبود. برخلاف ستاره‌هایی که در خفا سیگار می‌کشند یا رفتار نابهنجار دارند دیه‌گو سیگارهای برگ کوبایی‌اش را حتی در ورزشگاه‌ها و مقابل چشمان متعجب همه روشن می‌کرد. مارادونا با همه  این  رفتارهای غلط کسی بود که حتی وقتی تیم‌ملی آرژانتین با هدایت او و حضور مسی در ترکیب، از جام‌جهانی حذف شد اما از محبوبیت اش کم نشد. مسی شاید رکوردهای بزرگی را جابه‌جا کرده باشد؛ شاید رفتارهای حرفه‌ای تر داخل زمین و خارج از آن داشته باشد و شاید به هنجارها و خط‌قرمزهای اجتماعی پایبند باشد اما دیه‌گو محبوب‌تر ماند و خواهد بود. محبوبیتی که قطعاً توجیه رفتارهای اشتباه او نیست. داستانی درباره مارادونا نقل می‌شود که صحت آن چندان مشخص نیست، می‌گویند زمانی که به‌خاطر افسردگی در آسایشگاه روانی بستری بود، یکی از بیماران می‌گوید من چه‌گوارا هستم، یکی دیگر می‌گوید من گاندی هستم، دیه‌گو هم می‌گوید من مارادونا هستم! یکی از بیماران می‌خندد و می‌گوید تو دیگر خیلی دیوانه هستی چون هیچ‌کس نمی‌تواند مارادونا باشد! این داستان نشان می‌دهد نبوغی که کنترل نشود می‌تواند چه بر سر شخصیت حرفه‌ای و اجتماعی یک نفر بیاورد. در این پرونده ظهور و سقوط یک افسانه را بررسی کرده‌ایم.   
 ظهور و سقوط یک اسطوره 1960:     تولد در پایتخت آرژانتین، یعنی بوئنوس آیرس  1968: دراین سن با انجام حرکات نمایشی با توپ فوتبال دراماکن عمومی سعی می‌کرد بخشی از مخارج و هزینه‌های زندگی خانواده‌اش را تامین کند. 1921-1981: این بازیکن در دوران جوانی با تیم بوکاجونیورز چنان درخششی از خود نشان داد که بعد از آن در بارسلونای اسپانیا توپ زد. البته او در این دوران حاشیه‌هایی هم از خود به جا گذاشت و به خاطر خلاف‌ها و بی‌اخلاقی‌های فراوان پایش مرتب به دادگاه باز می‌شد. 1984-1982 :   با بازی در تیم بارسلونا و ثبت 22گل در36 بازی در بین هواداران این تیم محبوب به چشم آمد، گفته می‌شود مارادونا در همین سال‌ها بود که به کوکائین معتاد شد. 1991-1984 :   جدایی اش از بارسا،  وی را راهی جنوب ایتالیا و پیوستن به تیم فقیر آن کشور یعنی ناپولی کرد، طی هفت‌‌سال بازی اش در ناپولی،  81 گل به نام خود ثبت کرد و نام و آوازه خاصی از خود به جا گذاشت. 1993-1992 :   با بازگشت به لیگ اسپانیا و این‌بار بازی در تیم سویا در طول 26 بار به میدان رفتن، فقط موفق شد 5 بار دروازه تیم حریف را باز کند. 1994-1993 :   حضور کوتاهی در نیولز اولد بویز داشت و صرفا پنج بار به میدان رفت که   در هیچ یک  از بازی‌ها موفق به گلزنی نشد. 1994: در جام جهانی به یونان گل زد اما به اتهام دوپینگ محروم شد و تیم آرژانتین بدون او با بن‌‌‌‌‌‌‌بست روحی مواجه شد و زود از جام خداحافظی کرد. 1995: مارادونای خسته و افول کرده به بوکاجونیورز بازگشت تا آخرین و واپسین روزهای بازی‌های خودش را با تیم محبوب و دوست‌داشتنی‌اش به پایان برساند. 1997: دراین سال، مارادونا با چشم‌هایی اشکبار و البته با غم و اندوه فراوان هوادارانش تصمیم به خداحافظی از مستطیل سبز گرفت  و به فوتبال بدرود گفت.   2002‌‌‌‌‌‌‌:      در این سال مارادونا با رای‌گیری اینترنتی از سوی فیفا به عنوان بهترین بازیکن قرن بیستم انتخاب شد. 2005:    جالب است بدانید در این سال به عنوان یک مجری انتخاب شد و برنامه ‌های تلویزیونی با اجرای وی به روی آنتن رفت. 2010-2008 :   با انتخابش در این دوره به عنوان مربی، در سال 2010 هم هدایت آرژانتین را در رقابت‌های جام جهانی در کشور آفریقای جنوبی بر عهده داشت و به اعتقاد بسیاری از منتقدان و کارشناسان، اتخاذ و به کارگیری  تکنیک های غلط، عاملی در ناکامی این تیم و کسب جام بود. نوامبر 2020: به‌‌‌‌‌‌‌خاطر بیماری قلبی در بیمارستان بستری شد. بعد از چند روز از بیمارستان مرخص شد اما در 25 نوامبر به خاطر سکته قلبی درگذشت.  
فریبی که مارادونا از کوکائین و مشروبات‌الکلی خورد مارادونا روزی بر اثر مصرف زیاد الکل به خانواده اش می گوید توسط فضایی ها ربوده شده است مصطفی نجمی | پژوهشگر حوزه اعتیاد   مارادونایی که در زمین فوتبال با دریبل‌های ویرانگر خود، همه را در بهت فرو می‌برد، بعد از مدتی با مصرف کوکائین و مشروبات‌الکلی، اسیر جادوگری این مواد شد. او در یکی از پربازدیدترین گفت‌و‌گوهایش مدعی شد: «یک بار بعد از زیاده‌روی در مصرف نوشیدنی‌های الکلی، سه روز گم و گور شدم. وقتی که به خانه برگشتم، گفتم که یک سفینه فضایی مرا دزدیده بود. همچنین وقتی کوکائین مصرف می‌کردم، دیگر انسان نبودم و شبیه زامبی بودم. هرگز آن را امتحان نکنید. شما را از جامعه و خانواده فراری می دهد.»(منبع خبر: ورزش 3). در ادامه، نگاهی گذرا به ماده کوکائین، عوارض آن و آسیب‌های مصرف مشروبات‌الکلی داشته باشیم که مارادونا در گفت‌و‌گوهایش به چند مورد از آن‌ها اشاره کرده بود.   مشروبات الکلی، نابودگران سیستم مغز وقتی الکل مصرف شود، فرد کنترلی روی رفتار و گفتارش نخواهد داشت. با این‌که الکل به ظاهر علایم هیجانی ایجاد می‌کند اما به شدت سرکوب کننده سیستم مغزی است. همچنین آسیب‌های جدی به سیستم عصبی بدن از جمله نارسایی‌های اعمال هوشی، حرکتی و بی‌ثباتی هیجانی، کاهش ادراک حسی و سرانجام از دست دادن حافظه، در بیشتر افراد معتاد به الکل دیده می‌شود. درباره ماجرایی که مارادونا از دزدیده شدنش توسط آدم‌ های فضایی‌ تعریف کرده، باید به این نکته توجه داشت که دلیل رفتارهای عجیب فردی که الکل مصرف می‌کند این است که الکل سیستم مغزی را سرکوب می‌کند در نتیجه فرد کنترل و عقلانیت اش را از دست می‌دهد و ممکن است وارد یک فاز عمیق افسردگی شود و دیگر هیچ چیزی در دنیا برایش ارزش نداشته باشد. بعضی‌ها تصور می‌کنند مشروبات الکلی، اعتیادآور نیست، این برداشت، اشتباه محض است و مشروبات هم اعتیاد و هم عوارض شدید به دنبال دارد.   کوکائین، عامل توهم زدن‌های مارادونا مشکل دیگر مارادونا مصرف کوکائین بود. عوارض مصرف کوکائین هم شامل عوارض جسمانی و هم روانی می‌شود. با مصرف این ماده ،تمرکز و سرخوشی فرد افزایش می‌یابد و این از جمله عوارض بسیار کوتاه مدت و خوشایند کوکائین است که فرد مصرف کننده را به استفاده بیشتر با دوز بالاتر ترغیب می‌کند. شاید همین آثار کوتاه مدت کافی بود تا بازیکنی مانند مارادونا به جای اتکا بر توانایی و استعدادهای ذاتی‌اش در فوتبال، به کوکائین به عنوان یک راه میانبر روی آورد. اما از آن‌جایی که مصرف کوکائین حتی برای یک دفعه هم می‌تواند باعث اعتیاد و وابستگی فرد به این ماده شود؛ فرد به منظور دستیابی به حالت سرخوشی قبلی مجبور به افزایش دوز مصرفی و در صورت ترک این ماده دچار عوارض شدیدی همچون افسردگی و اضطراب و بی‌قراری می‌شود. از دیگر عوارض کوکائین می‌توان به بالابردن فشار خون و ضربان قلب، بی نظمی ضربان قلب، تنگ شدن عروق و احتمال سکته قلبی اشاره کرد. توهم شدید حسی، هذیان، اضطراب و بی‌قراری، احساس خستگی، تشنج و حتی مرگ از جمله عوارض این ماده در دوزهای بالا و مستمر است.   مارادونا  بر خلاف پله  کنار مردم بود امیرحاج رضایی کارشناس فوتبال از شخصیت فوتبالی و رفتارهای غیرفوتبالی مارادونا می‌‌‌‌‌‌گوید مصطفی میرجانیان | روزنامه نگار امیرحاج رضایی یک شخصیت آرام و تحصیل‌‌‌‌‌‌کرده در بین فوتبالی‌‌‌‌‌‌هاست. مردی دوست‌‌‌‌‌‌داشتنی که فوتبال را در زمینه اجتماعی و متفاوتی تفسیر می‌‌‌‌‌‌کند. بعد از انتشار خبر درگذشت اسطوره فوتبال با او تماس گرفتیم تا از شخصیت دیه‌‌‌‌‌‌گو برای ما بگوید: «از شنیدن خبر درگذشت مارادونا خیلی متاسف شدم؛ او برای من، یک قهرمان بود. به شدت دوستش داشتم. این علاقه‌ام فقط به خاطر توانمندی‌اش در زمین مسابقه نبود، بلکه به‌‌‌‌‌‌خاطر موضع‌گیری‌‌‌‌‌‌هایی بود که او در قبال فیفا داشت. شما هیچ‌‌گاه مارادونا را در جایگاه مخصوص سران فیفا ندیدید. او هرگز با فیفا نشین‌ها از سر دوستی درنیامد. همین موضوع به آینده‌ و سلامتی اش صدمه زد و مرگ زودرسی را هم برایش به ارمغان آورد. وقتی که در جریان جام‌جهانی 1994 آمریکا وصله‌ای به او چسباندند، او از تلویزیون در حالی که می گریست گفت که من پاکم و این فیفاست که می‌خواهد من را از گردونه خارج کند. البته بعدش خودش به خودویرانگری روی آورد و مسائلی که همه ما از آن خبر داریم و سلامتی اش به شدت به خطر افتاد.» حاج‌‌‌‌‌‌رضایی درباره جایگاه مارادونا در کشور آرژانتین می‌‌‌‌‌‌گوید: «کاری که سیاستمدارهای آرژانتینی نتوانستند انجام دهند، مارادونا انجام داد. می دانیم که در جنگ مارنیناس (همان جزایر فالکلند)، دولت انگلیس جزایر مارنیناس را  تصاحب کرد؛ ارتش آرژانتین را شکست داد و یک تحقیر عمومی به آرژانتینی ها تزریق کرد این مارادونا در سال  1986 بدون هیچ ارتشی، آن گل را به ثمر رساند و به نوعی وارد قلعه انگلیسی ها شد و آن تحقیر را جبران کرد. او یک شخصیت متناقض داشت و در کنار فوتبال بسیار پرجاذبه‌ای که داشت از نظر شخصیت اجتماعی، جایگاه قابل قبولی نداشت». حاج رضایی معتقد است مارادونا را می‌‌‌‌‌‌شود از ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و ورزشی تحلیل کرد و می‌‌‌‌‌‌افزاید: «من سن و سالی دارم که او را دیدم و فقط درباره‌اش کتاب نخواندم یا مستند ندیدم. شناخت خوبی از او دارم. در دنیا تنها یک بار این اتفاق افتاده است که یک بازیکن، یک نفره یک تیم را قهرمان جهان کند در سال 1986. الیورکان در جام جهانی 2002 به این مقام نزدیک بود اما دو گلی که در فینال از آلمان خورد، نگذاشت یک تنه آلمان را قهرمان جهان کند. وقتی مارادونا در ایتالیا به ناپل رفت و قهرمان سری آ ایتالیا شد، به گورستان رفت و آن‌‌‌‌‌‌جا سخنرانی کرد که شما که از دنیا رفتید من به شما خبر می‌‌‌‌‌‌دهم که بالاخره تیم شهرتان قهرمان شد. او چنین رفتارهایی را داشت که مخصوص خودش بود.» حاج رضایی یکی از دلایل سقوط مارادونا را فیفا می‌‌‌‌‌‌داند: «اگر فیلم فینال 1990 را ببینید و آن پنالتی مشکوک که باعث شد آرژانتین از قهرمانی دور شود، زمانی که مارادونا برای جایزه تیم نایب قهرمان رفت با ژائو هاولانژ رئیس فیفا دست نداد. خیلی جذاب است که دست در زندگی مارادونا چقدر نقش‌ جالبی داشته است. از آن گلی که با دست زد و بعدش که با بزرگ‌ترین نهاد بین‌‌‌‌‌‌المللی فوتبال دست نداد و طبیعتا هاولانژ کمک کرد به سقوط مارادونا. اگر به بازخوانی زندگی مارادونا بپردازید، می‌بینید که او از فقر رسیده به ثروت، بنابراین یک نابغه بود در جهان فوتبال با این تفاوت که بر خلاف پله در کنار مردمش بود.»  
3 درس از اشتباهات مارادونا عکسی از جوانی‌های مارادونا وجود دارد که روی لباسش نوشته «نه به مواد مخدر» اما چرا کاری را که می‌دانیم غلط است انجام می‌دهیم؟ نرگس عزیزی | مشاور  داستان این عکس به مسابقه‌ای در سال 1988 بر می‌گردد؛ مسابقه‌ای که از اساس با هدف مبارزه با موادمخدر برگزار شد و بر همین مبنا هم روی لباس مارادونا به انگلیسی و روی لباس پلاتینی به فرانسوی نوشته: «نه به مواد مخدر». اما مارادونا چند سال بعد تشت رسوایی‌اش در زمینه مصرف همین مواد مخدری که این‌جا دارد تلاش می‌کند بد بودنش را اثبات کند، بر زمین افتاد! واضح است درک خوب و بد بودن غالب رفتارها، کار دشواری نیست. در واقع نه فقط مارادونا که بسیاری از ما هم در زندگی روزمره خود کارهایی را انجام می‌دهیم که می‌دانیم غلط است اما چرا؟   قدرت وسوسه‌ها را جدی نمی‌گیریم گاهی وسوسه انجام دادن برخی کارهای اشتباه، قوی‌تر از چیزی است که از دور به نظر می‌رسد. به عنوان مثال، افراد تصور می‌کنند که توان نه گفتن به سیگار یا مواد مخدر را دارند اما به وقت عمل اول آن را امتحان می‌کنند و بعد از یکی دو بار امتحان، توان کنار گذاشتن آن را از دست می‌دهند. این وضعیت به ویژه درباره موادی که وابستگی جسمی و روانی در افراد ایجاد می‌کنند، بسیار شایع است.   نقاط ضعف و قوت خود را به درستی نمی‌شناسیم گاهی اوقات این نشناختن نقاط ضعف است که کار دست افراد می‌دهد. به عنوان مثال فردی متوجه نیاز شدید خود برای پیدا کردن دوست نیست و در این شرایط برای پاسخ به این نیاز به هر رابطه‌ای دست می‌زند یا هر رفتاری را برای این‌که دیگران او را بپذیرند انجام می‌دهد.  خودمان را فردی بد و مستحق بدی می‌دانیم بررسی‌ها نشان می‌دهد احساس بد بودن و داشتن شرم شدید راجع به وجود خود، می‌تواند افراد را به سمت انجام رفتارهای غلط و اشتباه سوق دهد. افرادی که تصور می‌کنند «آدم بدی» هستند، احتمال بیشتری وجود دارد که برای اثبات این موضوع به خود و اطرافیان دست به کارهای بد و غلط هم بزنند. البته توجه داشته باشید که چنین تصوری درباره خود و تلاش برای اثبات آن همیشه برای فرد واضح نیست و گاهی او تنها در سطح ناخودآگاه چنین برداشتی از خود دارد.