تقسیم سیستان و بلوچستان؛ تضعیف یا تقویت استان؟

مطهره مرادی*
طی هفته اخیر طرح تقسیم استان سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی اعلام وصول شد که حواشی و اظهارنظرهای مختلفی در موافقت یا مخالفت با خود داشته است.
به گزارش «مردم‌سالاری آنلاین»، هرچند محتوای این طرح هنوز منتشر نشده و تمام اظهارنظرها براساس تاریخچه این بحث، اطلاعات و برداشت‌های شخصی است و باید منتظر ماند تا محتوای این طرح منتشر شود و بار فنی و کارشناسی آن مشخص شود، اما ادله و دیدگاه‌های مخالفین و موافقان طرح تقسیم استان سیستان و بلوچستان را میتوان اینگونه فهرست کرد:
 نظرات مخالفان تقسیم سیستان و بلوچستان


دولت مرکزی که توان اداره یک استان محروم و فقیر را ندارد، چگونه می‌تواند چهار استان محروم را هرچند کوچکتر اداره کند؟
زندگی مسالمت‌آمیز اقوام منطقه ( بلوچ و زابلی) با وجود تفاوت‌های قومی و مذهبی، در طی اعصار و قرون موجب درهم‌تنیدگی این اقوام به‌لحاظ فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی شده ‌است. این درهم‌تنیدگی سبب به‌وجود آمدن ارزش‌های مشترکی در بین این اقوام شده که منتهی به یکپارچگی تاریخی این منطقه در طی تاریخ غنی خود شده‌ است. تقسیم استان موجب افتراق و اختلاف بین این اقوام و تهدید وحدت در منطقه می‌شود.
با تقسیم استان، پتانسیل‌های پراکنده آن که در یک منطقه متمرکز نیستند و اصلا قابلیت تحقق در سایر مناطق استان را ندارند، دور از دسترس قرار گرفته و تلف می‌شوند. فرض بگیریم دو استان از بخش جنوبی سیستان و بلوچستان و دو استان از بخش شمالی به‌وجود آید، آیا پتانسیل‌های زیرساختی هریک از این چهار منطقه قابلیت تحقق مجدد در سایر مناطق را دارند؟ چگونه می‌توان راه توسعه را با حذف عناصر ذاتی یک منطقه از جمله عناصر قومیتی، فرهنگی و مذهبی آن گشود؟ آیا توسعه با وجود این عناصر در یکدیگر محقق نمی‌شود؟ چه بسا تمرکز بر این امر موجب اختلاف و فاصله افتادن بین بلوچ و سیستانی (زابلی)، سنی و شیعه می‌شود. از آن‌جا که شاخص‌های توسعه انسانی در سیستان و بلوچستان در پائین‌ترین سطح کشوری قرار دارد، چرا به‌جای پرداختن به این شاخص‌ها و بهبود آن‌ها، به مسائل حاشیه‌ای این‌چنینی که دردی از مردم دوا نمی‌کند، پرداخته می‌شود؟ به‌نظر یکی از عوامل موثر در مطرح کردن این طرح تاثیرپذیری از نگاه‌های منفی امنیتی به استان است که برخی برای ایجاد امنیت، با طرح چنین مباحثی مترصد پاک کردن صورت مساله هستند.
آیا این طرح بر اساس واقعیت‌های موجود مربوط به استان مطرح شده‌است؟ آیا این طرح بر مبنای آمایش سرزمینی و ملاک‌های علمی، انسانی و فرهنگی است؟
نظرات موافقین طرح تقسیم سیستان و بلوچستان
با تقسیم استان اختیار و اقتدار ادارت کل افزایش می‌یابد و کارایی بیشتر آن‌ها باعث کیفی‌سازی امور توسعه می‌شود.
زاهدان به‌عنوان مرکز استان، توسعه یافته و سایر مناطق در محاق قرار گرفته‌اند. این تقسیم باعث توسعه سایر مناطق می‌شود.تقسیم استان باعث توزیع مناسب امکانات، بودجه و عدالت برای همه می‌شود.
استانی شدن هر یک از زیربخش‌های این منطقه باعث بالا رفتن ارزش ملکی اراضی شده و بازار املاک و مستغلات رونق می‌گیرد و به توسعه و آبادانی منطقه افزوده می‌شود.
 حال با توجه به مباحث و سوالات بالا، یکی از دغدغه‌های اصلی در حال حاضر این است که آیا همه جوانب در مخالفت یا موافقت لحاظ می‌شود؟ آیا صرفا مباحث سیاسی مدنظر دو طرف است یا نظرات کارشناسی و توسعه پایدار منطقه نیز مورد توجه است؟
این‌که زاهدان به‌عنوان مرکز استان، شهری به نسبت توسعه یافته‌تر از سایر شهرهای استان است و سایر شهرها در ضعف (امکانات و...) قرار دارند و طرح تقسیم استان موجب توسعه‌یافتگی سایر مناطق می‌شود، به نوعی سطحی‌نگری است و شاید منظور دیگری در ‌پشت این نظر است. آیا نباید اولا تلاش می‌شد با مدیریت درست و استفاده از پتانسیل‌های داخلی و خارجی استان شهرهای دیگر را به مسیر توسعه رهنمون کرد و بعد اگر سایر اولویت‌ها محقق شد، آنگاه اگر به‌صلاح بود، سراغ تقسیم استان می‌رفتند؟
دقت شود که گویا نفس طرح این مباحث از سوی عده‌ای بیشتر بر سر تصاحب زاهدان است و سایر مسائل در اولویت نیستند یا در اولویت‌های پائین‌تر قرار دارند.
برخی با بیان این توجیه که بودجه مناطق مرزی و دورافتاده در دستان مرکزنشینان استان است، ابراز می‌دارند که با تحقق این طرح بودجه این مناطق به‌دست خودشان رسیده و باعث توسعه این مناطق می‌شود. جالب است که گویا این عزیزان تمرکزگرایی را مختص زاهدان می‌دانند و همه مشکلات را از مرکز استان بودن زاهدان می‌بینند.
در پاسخ این دوستان باید گفت که مشکل از نگاه و روش‌های مدیریتی است و تا وقتی که این روش مدیریتی در منطقه حاکم است، فرقی نمی‌کند که یک مرکز استان به‌نام زاهدان داشته‌باشیم یا چهار مرکز استان در مقیاس‌های کوچکتر.نکته تاسف‌بار دیگر این است که عده‌ای هم در پائین‌ترین سطح می‌اندیشند و در بند نام‌ها مانده‌اند و حالا بر سر این‌که نام این چهار استان چه باشد، چانه زنی می‌کنند.
از سوی دیگر تجربه ناموفق تقسیم برخی مناطق دیگر کشور از هم، از جمله جدایی ایلام از ‌کرمانشاه، تقسیم خراسان بزرگ به جنوبی، شمالی و رضوی و این دست تقسیم‌های غیر کارشناسی، که موجب تضعیف هرچه بیشتر این مناطق و حتی ایجاد اختلاف بین اقوام ساکن در این مناطق شده، پیش روی ما است. چرا باید به دام این قبیل اشتباهات افتاد و باعث پراکنده شدن عقب‌ماندگی، فقر و تشتت شد؟
این امر ثابت شده است که توسعه به حرف محقق نمی‌شود و این مدیریت و برنامه‌ریزی عملگرایانه و موثر است که منطقه را به سمت توسعه سوق می‌دهد. برخی با شاه‌بیت کردن توسعه در خلال موافقت‌های خود، بدون ادله متقن و علمی صرفا با بیان برخی آمال خود و ایضا ایده‌آل‌گرایی، تاکید می‌کنند که تقسیم استان منجر به توسعه می‌شود، در حالی‌که نمی‌گویند چگونه این امر محقق می‌شود؟ آیا توسعه به‌صورت دستوری مدنظرشان است؟ آیا این مدل توسعه پایدار است؟
تقسیم استان، تقسیم و تزاید سازمان‌ها و ادارات دولتی را درپی دارد که متعاقب آن بزرگ شدن بدنه دولت و دامن زدن به بروکراسی است. این یک امر محتوم است که بروکراسی در برابر توسعه قرار دارد و سد راه آن است.
بیان این نکته لازم است که هرچه دخالت دولت‌ها در امور استان‌ها بیشتر شود، باعث ایجاد رخوت و کاهش پویایی نیروی انسانی در استان‌ها شده و متعاقبا خلاقیت، زایش و تولید در آن‌ها کاهش می‌یابد. حال با تقسیم استان، دست دولت‌ها برای دخالت و ایجاد رخوت در نیروی کار و مدیریتی بومی باز می‌شود. توسعه اصیل و پایدار همیشه درونزا بوده و مداخلات بیرونی در میان‌مدت و بلند‌مدت مانع تحقق آن می‌شود.تقسیم استان باعث می‌شود، ویژگی‌های ژئوپلتیک، موقعیت‌های جغرافیایی، ترانزیتی، منابع معدنی و خاک حاصل‌خیز در برخی مناطق منحصر بماند و سایر مناطق از آن‌ها بی‌بهره بمانند. 
نسبت پراکندگی جمعیت به وسعت استان نیز توجیه‌گر این تقسیم نیست و چه بسا بخشی از این مناطق که در قالب استان جدید بروز خواهند یافت، اگرچه نام استان را یدک خواهند کشید اما در حد یک شهر کوچک جمعیت خواهند داشت. این کمبود جمعیت خواه‌ناخواه باعث کاهش تولید و اشتغال در آن مناطق و در نتیجه باعث افزایش بیشتر فقر و محرومیت می‌شود. مورد دیگر این است که با تقسیم استان، در حدفاصل مرزهای استان‌های جدید، بخشی از اراضی به‌صورت مازاد و موات درمی‌آیند و این اراضی مازاد خود آغازگر اختلافات جدید و ایجاد رانت و فساد می‌شود. ضمن این‌که با توجه به دولتی بودن نظام اداری و اقتصادی کشور، عده‌ای قلیل که به نقشه توسعه اراضی شهری در استان‌های جدید دسترسی دارند، با استفاده از این رانت اطلاعاتی به اندوختن ثروت‌های بادآورده می‌پردازند و بیش از پیش برگرده مردم محروم منطقه سوار می‌شوند.
 پیشنهاداتی برای رسیدن به نتیجه مطلوب
۱- چه موافقین و چه مخالفین به صورت فنی و کارشناسی به اقناع افکار عمومی، بزرگان و علمای منطقه، اقوام و مذاهب و اهل فن بپردازند و راه‌کار عملیاتی و توسعه‌محور ارائه دهند. نه اینکه با نادیده گرفتن این افراد و عوامل موثر، برای به کرسی نشاندن حرف خود به هر مستمسکی چنگ بزنند به جز اقناع، و باعث تنش و دلخوری شوند.
۲- به‌جای تضعیف مرکز استان فعلی یعنی زاهدان، با راهکار عملیاتی برای تقویت شهرهای بزرگ دیگر استان از جمله ایرانشهر، چابهار و زابل و... و با استفاده از توان داخلی و بومی این شهرها، استان را از حالت متمرکز و تک‌قطبی خارج کرده و این‌گونه باعث تکثیر عوامل توسعه و تقویت توسعه در استان شوند.
۳- در صورت تحقق این طرح و تقسیم استان، دیگر زاهدان به‌عنوان مرکز یکی از استان‌های جدید انتخاب نشود و در اقلیم قومیتی فعلی خود باقی بماند‌. این امر باعث توسعه یک شهر دیگر به‌عنوان مرکز استان شده و از تک‌قطبی شدن مجدد استان جدید جلوگیری می‌شود. ضمن آن‌که با حفظ شاکله قومیتی فعلی خود از هرگونه تشتت و اختلافات قومی جلوگیری می‌شود.
۴- اصلی‌ترین پیشنهاد این است که تصویب این طرح صرفا به مجلس واگذار نشود و به یک مدل رفراندوم منطقه‌ای استانی مراجعه شود، چراکه استان دارای دو قوم بلوچ و سیستانی (زابلی) و مذاهب سنی و شیعه است که علی‌رغم اختلافات جزئی و طبیعی، پیوندی عمیق و ناگسستنی باهم دارند و نباید این پیوند و اتحاد مورد تهدید قرار گیرد.
*فعال مدنی بلوچ