عواقب سكوت در برابر تروريسم گريبان اروپا را مي‌گيرد

شهاب شهسواري
ترور معاون وزير دفاع و دانشمند ارشد هسته‌اي و دفاعي جمهوري اسلامي ايران، با واكنش‌هاي بين‌المللي گسترده‌اي مواجه شد. با وجود آگاهي جهاني نسبت به نقش طرف‌هاي خارجي در اين اقدام تروريستي و سوابق سياه آنها در اقدام‌هاي مشابه عليه دانشمندان ايراني، برخي دولت‌ها و حكومت‌ها، به ويژه شركاي اروپايي ايران در برجام، نسبت به تقبيح و محكوم كردن اين اقدام تعلل كردند. عبدالرضا فرجي‌راد، سفير پيشين ايران در نروژ و مجارستان معتقد است كه سكوت برخي كشورهاي اروپايي در قبال اقدام‌هاي تروريستي اينچنيني اقدامي خطرناك است و عواقب چنين رويه‌اي در آينده گريبان خود اين كشورها را مي‌گيرد. اين استاد جغرافياي سياسي همچنين معتقد است كه رژيم اسراييل وارد تخاصمي با ايران شده است كه در بلندمدت نتيجه‌اي جز شكست برايش ندارد. در ادامه متن كامل گفت‌وگوي «اعتماد» را با عبدالرضا فرجي‌راد، ديپلمات پيشين و استاد جغرافياي سياسي مي‌خوانيد.
 
در پي رويداد ترور شهيد فخري‌زاده، هر چند اتحاديه اروپا بيانيه‌اي در محكوميت اين اقدام جنايتكارانه منتشر كرد، چرا دولت‌هاي اروپايي به شكل منفرد جداگانه، اين اقدام را محكوم نكردند؟


البته همان‌گونه كه اشاره كرديد، دفتر اتحاديه اروپا، اين عمل جنايتكارانه را محكوم كرده ‌بود. من تصور مي‌كنم كشورهاي اروپايي كه معمولا در چنين موقعيت‌هاي بين‌المللي بيانيه مي‌دهند، از جمله سه كشور آلمان، بريتانيا و فرانسه، در كنار ايتاليا، شايد ابتدا صبر كرده‌اند كه موضع جمعي اروپا از طريق اتحاديه اعلام شود و بعد آنها بيانيه‌هاي مستقلي بدهند. اگر واكنش اتحاديه اروپا را با واكنش دبيركل سازمان ملل متحد مقايسه كنيم، واكنش اتحاديه اروپا انصافا موضع‌گيري بهتري بود. متاسفانه دبيركل سازمان ملل متحد كه اساسا موظف است چنين اقدامي را علنا محكوم كند، با انتشار بيانيه‌اي از طريق سخنگويش، از كنار اين قضيه بدون اعلام محكوميت گذشت. من تصور مي‌كنم كه در طول دهه‌هاي گذشته، دبيركلي تا اين حد ضعيف و ناتوان از اجراي وظايف در راس سازمان ملل متحد خدمت نكرده است. كشورهاي اروپايي به ويژه سه كشور اروپايي طرف برجام، در اين قضيه كوتاهي كرده‌اند، از آنها انتظار مي‌رفت كه شديداللحن چنين اقدامي را محكوم كنند. نبايد فراموش كنيم كه اين كشورها، در طول سال‌هاي اخير با رشد گروه‌هاي تروريستي افراطي همچون داعش، خودشان از قربانيان چنين اقداماتي بودند. تقريبا در همه رويدادهاي تروريستي رخ داده در اروپا، مقام‌هاي رسمي ايراني با شديدترين لحن ممكن، چنين اقداماتي را محكوم و تقبيح كرده‌اند، اما به نظر مي‌رسد، دولت‌هاي اروپايي قدرشناس اين موضع‌گيري‌ها نيستند، در نتيجه قاعدتا نبايد انتظار داشته ‌باشند كه جمهوري اسلامي ايران به همين روشي كه داشت، ادامه دهد.
انگيزه آنها از سكوت در قبال اين جنايت تروريستي چيست؟
بهانه‌هاي مختلفي در رسانه‌ها مطرح مي‌شود. نخستين بهانه اين است كه هنوز مشخص نيست چه طرفي عامل اين اقدام باشد يا كسي آن را برعهده نگرفته كه البته بهانه‌اي بي‌جاست و انتظار محكوميت قاطع اصل تروريسم و اقدام‌هاي تروريستي از هر دولت مسووليت‌پذيري مي‌رود. بهانه ديگر ممكن است اين باشد كه در اين مقطع حساس تحول در سياست خارجي امريكا كه دولت دونالد ترامپ با سياست‌هاي خاص منطقه‌اي‌اش چند هفته ديگر مي‌رود و دولت بايدن با سياست‌هايي متفاوت روي كار مي‌آيد، بهتر است دولت‌هاي اروپايي از افزايش تنش و دميدن در آتش تشنج در منطقه خاورميانه خودداري كنند. اين بهانه‌ها دليل نمي‌شود كه ترور يك مقام دولتي درون خاك يك كشور را محكوم نكنند. حالا اگر هم نمي‌خواهند مستقيما به عامل ترور اشاره كنند، اما مي‌توانند اصل اين اقدام را محكوم كنند. متاسفانه اين نقطه ضعف در حاكميت كشورهاي اروپايي وجود دارد، هر چند كه به هر تقدير اتحاديه اروپا به عنوان نماينده 27كشور اروپايي اين اقدام را محكوم كرده است، اما ناتواني اروپايي‌ها در محكوميت قاطع اين اقدام، نقطه ضعف عملكرد دولت‌هاي اروپايي است.
دقيقا اين نقطه ‌ضعف اروپا چيست؟ چرا كشورهاي اروپايي با وجود اينكه خودشان ادعا مي‌كنند قرباني تروريسم هستند، نمي‌توانند ريشه‌هاي اصلي تروريسم را محكوم كنند؟
به اعتقاد من اروپايي‌ها خوب مي‌دانند چه كسي پشت اين اقدام‌هاي تروريستي است، نشريات و مطبوعات اروپايي هم به روشني اين دانش را بازتاب داده‌اند و در مورد آن تحليل منتشر كرده‌اند. براي همه روشن است كه هماهنگي ميان امريكا، عربستان سعودي و اسراييل براي آسيب رساندن به ايران وجود دارد. كسي ترديد ندارد، سفرهايي كه در هفته‌هاي گذشته انجام شد و به ديدار سه جانبه وليعهد سعودي، وزير خارجه امريكا و نخست‌وزير اسراييل منجر شد، به تحولات جاري مرتبط است. رسانه‌ها و مقام‌هاي اروپايي به روشني عامل ترورها و جنايت‌هاي قبلي عليه دانشمندان هسته‌اي ايران را مي‌دانند و بدون كوچك‌ترين ترديد آن را در صحبت‌ها و نوشته‌هاي‌شان مورد اشاره قرار مي‌دهند، امروز هم براي‌شان روشن است كه چه طرفي و كدام دولت از چنين اقداماتي منفعت مي‌برد، ولي منفعت‌طلبي اقتصادي بر اين آگاهي غلبه كرده است. از يك طرف دوست ندارند عربستان سعودي را به عنوان يك مشتري پر و پا قرص اسلحه ناراحت كنند، از طرف ديگر تحت تاثير لابي‌هاي يهودي و ملاحظات بازمانده از اقدام‌هاي خودشان در جنگ جهاني دوم، سعي مي‌كنند باعث ناخرسندي مقام‌هاي تل‌آويو نشوند. علاوه بر اينها، دولت‌هاي اروپايي، مانند چهار سال گذشته، ملاحظه دونالد ترامپ، رييس‌جمهور امريكا را كرده و تلاش مي‌كنند كه در اين روزهاي آخر باقيمانده از دولت او، بهانه‌اي در اختيار كاخ سفيد ندهند كه بيش از پيش به روابط دو سوي اقيانوس اطلس لطمه بزند. اين ملاحظات و نگراني‌ها، باعث مي‌شود كه سياست اروپا در قبال تروريسم از استانداردي دوگانه پيروي كند. اما واقعيت اين است كه منفعت‌طلبي كوتاه‌مدت دولت‌هاي اروپايي و ناديده گرفتن اقدام‌هاي جنايتكارانه طرف‌هاي خاص، در درازمدت به ضرر امنيت و ثبات همه جهان است. اگر امروز اروپايي‌ها نتوانند يك‌صدا، قاطع و بدون تحفظ ترور و تروريسم دولتي را محكوم كنند، آنگاه رويه‌اي را ترويج مي‌كنند كه هرگاه خودشان قرباني ترور شدند هم افرادي در جوامع خودشان بنا بر ملاحظات، نسبت به محكوم كردن اقدام تروريستي و جنايتكارانه ترديد به خرج دهند و قاطعانه چنين رفتارهايي را محكوم نكنند. اين ملاحظه‌كاري اروپا خطا و خطر بسيار بزرگي است. اروپايي‌ها بايد با موضعي قاطع اين اقدام را محكوم مي‌كردند. اشتباه ديگر اروپايي‌ها اين است كه تصور مي‌كنند ايران در موضع دفاعي قرار گرفته است و اسراييل و امريكا و سعودي در جست‌وجوي بهانه‌اي براي ايجاد درگيري با ايران هستند و ما با سكوت‌مان از دامن زدن به اين آتش خودداري مي‌كنيم. اما واقعيت اين است كه سكوت اروپايي‌ها و سياست چشم بستن بر ترور و جنايت، عملا در حال هيزم ريختن به آتش تنش و تشنج در منطقه هستند.
يعني تصور مي‌كنند كه سكوت آنها باعث مي‌شود ايران واكنشي به اين جنايت نشان ندهد؟
اين‌طور نيست كه قضايا به همين شكل بماند. درست است ايران صبر استراتژيك و شكيبايي راهبردي پيشه كرده است، اما هيچ يك از اين جنايات فراموش نمي‌شود، چه ترور سردار شهيد سليماني و چه ترور شهيد فخري‌زاده، انتقامش گرفته‌ خواهد شد. اين فقط مطالبه حكومت و دولت ايران نيست، مردم هم انتظار دارند كه حكومت پاسخ اين اقدام‌ها را بدهد. چه اروپايي‌ها و چه طرف‌هاي منطقه‌اي بايد اين نكته را توجه كنند كه ممكن است اسراييل در كوتاه‌مدت بتواند دست به اقداماتي بزند، اما در درازمدت اين تعرض‌ها، جنايت‌ها و ترورها، پاسخ درخور خواهند گرفت و اسراييل قطعا بيش از هر طرف ديگري از نتيجه اين اقداماتش متضرر خواهد شد، چراكه برنده اين رقابت را جغرافيا تعيين مي‌كند. اسراييلي‌ها بايد بدانند موقعيت جغرافيايي‌شان در چه ابعادي است، بخش عمده‌اي از سرزمين‌هايي كه اسراييلي‌ها به اشغال درآورده‌اند، محل سكونت فلسطينيان كرانه باختري است. جنوب سرزمين‌هاي اشغالي هم مثلث نقب قرار گرفته كه يك منطقه صحرايي و عمدتا فاقد جمعيت است. اينها اكنون در يك جغرافياي محدود زندگي مي‌كنند و هر زمان كه ايران بخواهد پاسخ دهد، ابعاد خسارات و ضررها به اين رژيم بسيار وسيع‌تر خواهد بود. فراموش نكنيم كه وقتي دو تا از موشك‌هاي عراق به سرزمين‌هاي اشغالي افتاد، سيلي از يهوديان اسراييلي به سمت بنادر و فرودگاه‌ها جاري شد كه از اين سرزمين خارج شوند. نكته اينجاست كه نهايتا در چنين رقابتي، آن طرف كه جغرافياي وسيع‌تري دارد، جمعيت بيشتري دارد، تمدن كهن‌تر و قدرتمندتري دارد، برنده نهايي است. ممكن است كه در كوتاه‌مدت رسانه‌ها و تبليغات از دست بالاي يك طرف سخن بگويند، اما واقعيت اين است كه جغرافيا برنده نهايي خواهد بود.
فكر مي‌كنيد واكنشي كه ايران وعده داده است به چه صورتي باشد؟
اين اقدام مشابه تعرض نظامي و اقدام جنگي است. چنين ترورهايي فقط به اين يك مورد محدود نمي‌شود، چندين مورد از اين اقدام‌ها انجام شده است و 8يا 9دانشمند و فرمانده ارزشمند كشور ما با استفاده از ابزار غيرقانوني خشونت‌آميز شهيد شده‌اند. اين اقدام‌ها مستمر در ابعاد اقدام جنگي است، طرف مقابل وارد يك هجمه خشونت‌آميز با استفاده از ابزار نظامي شده و طبيعي است كه واكنش نظامي به اين اقدام حق پذيرفته‌ شده ايران است. در نمونه قبلي، در واكنش نظامي ايران به ترور شهيد سردار قاسم سليماني، تقريبا هيچ حقوقدان و تحليلگر سياسي تاكيد كردند كه اين اقدام از لحاظ حقوقي و قانوني ايرادي نداشت. ايران در اين مورد به‌ خصوص جزيي‌ترين موارد حقوقي را هم رعايت كرد، هم به دولت عراق اين عمليات را اطلاع داد و هم به نقطه‌اي حمله كرد كه هيچ شهروند عراقي در آن نبود و فقط نيروهاي امريكايي آنجا بودند. طبيعتا تا جايي كه من از اساتيد حقوق بين‌الملل شنيده‌ام، پاسخ نظامي ايران از لحاظ حقوق بين‌المللي حق ايران است، به اضافه اينكه ايران در صورت شناسايي آمران و معاونان خارجي مي‌تواند به دادگاه‌هاي بين‌المللي هم شكايت ببرد و عليه آنها احكام محكوميت بگيرد.