ساخته شدن «سراسر شب» شبيه به معجزه بود

تينا جلالي
 مدتي مي‌شود واپسين ساخته فرزاد موتمن در سينما آنلاين به نمايش درآمده و گويا استقبال خوبي هم از اين اثر در اينترنت شده است. آن‌طور كه فرزاد موتمن مي‌گويد ساخت اين فيلم برايش بسيار مهم بوده است، ايده اين فيلم از سال 90 در ذهنش شكل مي‌گيرد و او سال‌ها با داستان فيلم زندگي كرده و چيزي نبود كه به سادگي از ساخت آن بگذرد: «اين اولين فيلمي است كه خودم آن را نوشتم و آن جوري كه خودم سينما را مي‌فهمم به نگارش درآوردم و به تصوير كشيدم و من اساسا اين شكل فيلمسازي را دوست دارم.» تفاوتي كه فيلم سراسر شب با ديگر ساخته‌هاي فرزاد موتمن دارد اينكه بخش‌هاي تجربي اكسپريمنتال آن كمي بيشتر است البته كه اين فيلم هم تا حدودي فراز و فرود داستاني دارد، اما بيشتر شكلي از فرم درآن مطرح است كه مورد نظر فرزاد موتمن است.
داستان «سراسر شب» به تهيه‌كنندگي جواد نوروزبيگي درباره دو خواهر به نام‌هاي مهتا و مريم است. در ابتداي فيلم مي‌بينيم كه مريم در خواب است و در صحنه‌هاي بعدي با مهتا خواهر ديگر مواجه مي‌شويم كه به كافه آلفاويل مي‌رود تا با كارگردان سينما كه با خواهرش در ارتباط بوده صحبت كند و از او بپرسد كه چه بر سر خواهرش آمده كه مدت‌هاست در خواب است و بيدار نمي‌شود..
اما آنچه اهميت دارد ارتباط مخاطبان با اين اثر فرزاد موتمن است كه بسيار جالب به نظر مي‌رسد. اساسا تماشاگران اين فيلم به دو بخش صفر و صدي تقسيم مي‌شوند و تعبيرهاي گوناگوني هم راجع به آن مطرح مي‌كنند. برخي از آن به عنوان يك فيلم كاملا بيهوده نام مي‌برند و عده‌اي هم در مقام تحسين برمي‌آيند و فضاي فيلم را سينماي منحصربه‌فرد مي‌دانند.


با فرزاد موتمن گفت‌وگويي انجام داديم و نظرش را درباره ساختار فيلم و جهان متفاوتي كه در اين فيلم لحاظ شده پرسيديم كه پيش روي شماست.
 
بعد از فراز و نشيب‌هاي زياد و مقاومت بسيار، بالاخره تن به اكران آنلاين داديد و فيلم «سراسر شب» به صورت اينترنتي براي مخاطبان نمايش داده شد. البته صادقانه بخواهيم بگوييم، كرونا راه ديگري هم براي سينماگران باقي نگذاشته است و اگر فيلم‌ها به شيوه آنلاين نمايش داده نشوند درحال حاضر راه ديگري ندارند.
معتقدم فيلم «سراسر شب» بايد روي پرده سينماها اكران مي‌شد. براي اينكه جنس تصويرسازي و قاب‌بندي‌ها مناسب پرده عريض بود و اساسا فيلمبرداري اين فيلم مناسب با پرده سينماست. يعني روي پرده سينماها صداهاي اين فيلم تفكيك شده شنيده مي‌شد اما در تلويزيون اين اتفاق نمي‌افتد و من اميدوارم مخاطبان حداقل روي موبايل اين فيلم را تماشا نكنند. واقعيتش اين است كه فيلم «سراسر شب» را براي اكران در سينماها آماده كرده بوديم، تهيه‌كننده معتقد بود كه سال اولي كه فيلم ساخته شد نبايد عرضه شود، ضمن اينكه آن سال به لحاظ اكران هم سينماها شلوغ بودند. از آنجايي كه فيلم «سراسر شب» فيلم خاصي است بهتر ديديم در فرصت بهتر و سال بعد آن را نمايش دهيم. سال بعد عملا با كارشكني بروكراسي اكران مواجه شديم هم پخش‌كننده و هم سينمادارها چوب لاي چرخ اكران اين فيلم گذاشتند و با اين بهانه كه اين فيلم خاص است فرصت نمايش را از آن دريغ كردند.
چنين روندي متوجه يكسري فيلمسازها با فيلم‌هاي خاص است.
صادقانه بخواهم بگويم براي اينكه سينماي ايران گداست و بعضي فيلم‌ها دست گدايي جلوي تماشاگر مي‌گيرند و به اين واسطه هر غلطي كه مي‌خواهند مي‌كنند. اين فيلم‌ها بيشتر يادآور معركه‌گيري هستند تا سينما. بگذريم؛ تا اينكه بالاخره قرار شد در گروه آزاد اين فيلم نمايش داده شود.
زمستان پارسال؟
بهمن و اسفند قرار بود اين فيلم در گروه آزاد نمايش داده شود كه ويروس كرونا شيوع پيدا كرد و همين موقعيت نمايش فيلم «سراسر شب» را متزلزل كرد ولي درنهايت نمايش فيلم به ارديبهشت موكول شد كه اساسا در اين تاريخ سينماها تعطيل و قرار شد هر وقت سينماها باز شد فيلم نمايش داده شود. نظر خود ما همان ابتدا اين بود كه به شيوه آنلاين فيلم را پخش كنيم اما سازمان سينمايي به ما اجازه نداد با اين دليل كه اول فيلم را در سينماها اكران كنيد و بعد در آنلاين انتشار دهيد. وقتي هم سينماها باز شدند دوباره پرونده فيلم ما در شوراي صنفي نمايش بررسي شد و قرار بود كه 23 مهر اين فيلم اكران شود. اما رسما در اين تاريخ دوباره سينماها تعطيل شد. صحبت من اين است وقتي فيلم 6 سرمايه‌گذار دارد و به لحاظ حرفه‌اي و اصولي ما بايد به فكر برگشت سرمايه آنها باشيم چه زماني بايد فيلم را اكران مي‌كرديم؟ نظرم اين است كه سينماها تا پايان سال وضع ثابتي پيدا نمي‌كنند به همين جهت ترجيح داديم در آنلاين اكران كنيم.
و حتما بلافاصله نسخه قاچاق آن منتشر شد؟
بعد از سه ساعت قاچاق و در شبكه‌هاي مجازي به سرعت پخش شد و حتي يك شبكه ماهواره‌اي هم آن را پخش كرد. هر فيلم ديگري بود از هر جايي قاچاق مي‌شد سايت‌هاي خبري و رسانه‌ها بلافاصله به اين مساله مي‌پرداختند، اما نمي‌دانم چرا مشخصا در مورد فيلم من سكوت كردند. البته بايد بگويم كه ديگر به چنين برخوردهايي عادت كرده‌ام، 20 سال است كه با اين موضوع روبه‌رو هستم.
از فيلم «سراسر شب» صحبت كنيم. اولين فيلمي كه شما نگارش فيلمنامه آن را برعهده داشتيد كه گوياي بينش و جهان‌بيني شما به مسائل سينماست.
بله، فيلم‌هاي قبلي من توسط فيلمنامه‌نويس‌هاي ديگر نوشته مي‌شد، يعني دنيايي بود كه ديگران مي‌نوشتند و من آن را مهندسي و كارگرداني مي‌كردم. اين اولين فيلمي است كه خودم آن را نوشتم و آن جوري كه خودم سينما را مي‌فهمم به نگارش درآوردم و به تصوير كشيدم اساسا اين شكل فيلمسازي را دوست دارم.
البته رگه‌هايي از فيلم‌هاي قبلي شما در «سراسر شب» كاملا مشهود است.
همين‌طور است. لحظه‌هايي از فيلم‌هاي «سايه روشن»، «هفت پرده» و «صداها» در «سراسر شب» هم ديده مي‌شود با اين تفاوت كه بخش‌هاي تجربي اكسپريمنتال «سراسر شب» كمي بيشتر است و آن هم به اين دليل كه سينماي اكسپريمنتال براي من بسيار جذاب است، به نظر من اساسا بعد از جنگ جهاني دوم دوران قصه و قصه‌گويي به سر رسيد. اين فيلم من هم براساس قصه و فراز و فرود داستاني شكل نگرفته بيشتر شكلي از فرم در آن مطرح است و معتقدم آنچه در حال حاضر بيشتر هيجان‌برانگيز است فرم است كه به ندرت در سينماي ايران تجربه مي‌شود. از اين منظر مي‌توانم بگويم ساخته شدن فيلم «سراسر شب» براي من شبيه به معجزه بود.
فيلمنامه «سراسر شب» اول بار توسط شما به نگارش درآمد چه شد كه زامياد سعدونديان هم در كنار شما به عنوان نويسنده قرار گرفت؟ آيا فيلمنامه از آنچه شما نوشته بوديد، تغيير كرد؟
وقتي قرار شد اين فيلم در دفتر آقاي نوروزبيگي توليد شود، زامياد سعدونديان به همراهي با من ابراز علاقه كرد و من هم او را طرف مشورت خودم قرار دادم و با هم فيلمنامه را بازنويسي كرديم. مهم‌ترين دليل تمايل من هم اين بود كه زامياد از نويسندگان جوان است و كاراكترهاي فيلم من هم بيشتر جوان هستند. با خودم گفتم من شصت و دو سالم است و بهتر است او كه با روحيات اين روزهاي جوانان بيشتر آشناست كنار من باشد. با هم كار كرديم و بسيار هم از ماحصل اين همكاري راضي هستم.
فيلمنامه چندبار بازنويسي شد؟
چندان بازنويسي نشد. فيلمنامه اوليه 130 صفحه بود. البته زامياد براساس آن نسخه‌اي 90 صفحه‌اي نوشت كه با آن براي پروانه ساخت اقدام كرديم ولي مجوز نگرفت.
دليل‌شان چه بود؟
به ما گفتند يكي از شخصيت‌هاي داستان (شهره با بازي آزاده صمدي) يا حذف شود يا تغيير كند. شهره در فيلمنامه اوليه نقش يك دختر روسپي را داشت كه توسط مردي كتك مي‌خورد و با مردي پاانداز به دنبال شخصي كه شهره را كتك زده مي‌گردند. به ما گفتند شخصيت اين زن يا بايد حذف شود يا تغيير كند درحالي كه حضور اين زن نصف فيلمنامه را تشكيل مي‌داد. جالب است كه مسوولان فكر كردند با اين شدت سانسور من ديگر اين فيلم را نمي‌سازم. ولي من با زامياد سعدونديان دوباره فيلمنامه را نوشتيم. اما چند شب قبل از فيلمبرداري رسيديم به دختري كه دنبال برادرش مي‌گردد.
چطور شد با اين حجم زياد اصلاحات و مميزي تن به ساخت آن داديد؟
ساخت فيلم «سراسر شب» براي من خيلي مهم بود. ايده اين فيلم سال 90 در ذهنم شكل گرفت. من سال‌ها با اين ايده و داستان فيلم زندگي كردم و چيزي نبود كه به اين سادگي از خيرش بگذرم.
با اينكه درباره فرزاد موتمن گفته مي‌شود كه او كارگرداني است با سبك خاص كاري خود؛ ولي چه اتفاقي مي‌افتد كه تنوع هم در كارنامه او زياد است؟
«سراسر شب» به فيلم‌هاي ديگر من هيچ شباهتي ندارد و اساسا فيلم ديگري در كارنامه من است. همه فيلم‌هاي من با هم فرق دارند به اين معني كه فرزاد موتمن همه‌ چيز مي‌سازد، من همين پارسال فيلم كمدي اسكروبال روي پرده داشتم.
با اين صحبت‌هاي شما آيا نبايد تكليف مخاطب با شما مشخص باشد؟
خير، مخاطب با فيلم سازنده اثر بايد مواجه شود. به نظر من نابخردانه است كه تماشاچي به خاطر اسم كارگردان به سينما برود.
حرف شما كاملا متين ولي داريم فيلمسازاني كه نام‌شان مخاطب را به سينما مي‌كشاند.
به نظر من سينما ژانرهاي مختلف دارد و در تمام دنيا هم فيلمسازان در ژانرهاي مختلف فيلم مي‌سازند. چقدر كسالت‌بار و ملال‌انگيز است كه هميشه به يك نحو و يك مدل بخواهيم فيلم بسازيم. شما به كارنامه سودربرگ نگاه كنيد هر فيلم او يك‌جور است و اين يعني سينما. من نظرم اين است كه در ايران آن سينما به معناي واقعي را نداريم.
اجازه بدهيد اينجا با شما مخالفت كنم، چراكه فيلم‌هاي فيلمسازاني نظير عباس كيارستمي، شهرام مكري، محمد شيرواني و بسياري از فيلمسازان ديگر كه شيوه كاري آنها اكسپريمنتال است و كارشان هم ابعاد جهاني پيدا كرده است. اين يعني سينما به معناي خاص و واقعي در ايران قدمت طولاني دارد.
البته در همه جاي دنيا رسم است كه فيلم‌هاي تجربي‌تر مخاطبان خاص‌تري دارند و اساسا اين نوع سينما متعلق به مخاطبان عام نيست.
درباره انتخاب بازيگران اين فيلم كمي صحبت كنيد كه آيا گزينه‌هاي ابتدايي مدنظرتان بودند؟ چقدر با آنچه هنگام نگارش در ذهن داشتيد نزديك هستند؟
وقتي فيلمنامه را مي‌نوشتيم به بازيگراني از جنس ديگري فكر مي‌كرديم اما به خاطر مسائل توليدي تصميم گرفتيم از بازيگران محبوبي بهره ببريم.
نكته‌اي كه درباره فيلم «سراسر شب» مطرح است ارجاعات متعددي است كه فيلم دارد. چرا؟
در اين فيلم مقداري ارجاع به سينما و ادبيات وجود دارد كه مخفي هستند و مخاطب اين ارجاعات را حس نمي‌كند. به اين معني كه چه اين ارجاعات را بفهمد و چه نفهمد داستان فيلم را دنبال مي‌كند، ولي اگر كسي ارجاعات را بفهمد از تماشاي فيلم لذت بيشتري مي‌برد و كسي هم كه ارجاعات را متوجه نشود فرقي برايش نمي‌كند و ادامه فيلم را پي مي‌گيرد. اصلا هم اين‌گونه نيست كه به فيلم‌هاي زيادي ارجاع داده باشيم فقط از چهار فيلم چهار خط ديالوگ آمده است. ضمنا برخلاف اينكه گفته مي‌شود از ديالوگ‌هاي فيلم‌هاي برگمن استفاده كرديم بايد بگويم كه اين‌گونه نيست، ولي بعضي از لحظه‌هاي فيلم بازسازي فيلم‌هاي محبوب تاريخ سينماست كه اگر تماشاچي متوجه نشود هم هيچ اتفاقي نمي‌افتد. در يك لحظه از فيلم است كه مهتا (الناز شاكردوست) در دستشويي مقابل آينه قرار مي‌گيرد و زمان متوقف و خواهرش در آينه ظاهر مي‌شود، اين لحظه از يكي از فيلم‌هاي چاپلين گرفته شده است.
اين رجوع‌هاي پي در پي كمي زياد نيست؟
تماشاچي اصلا متوجه نيست. فقط عده‌اي سينه‌فيل چنين صحنه‌هايي را تشخيص مي‌دهند و اتفاقا بيشتر لذت مي‌برند ضمن اينكه به نظر من اين جنس سينما خاصيتش به اين است كه مملو از ارجاع باشد.
داستان فيلم «سراسر شب» بين واقعيت و خيال اتفاق مي‌افتد. لحظه‌هايي از فيلم كه واقعي است كاملا از جنس اتفاقات روز و ملموس به نظر مي‌رسد. جوان‌هايي كه مدام وقت خود را در كافه‌هاي شهر سپري مي‌كنند و گپ‌ها و جلسات طولاني با رفقاي خود دارند. ممكن است اين بخش از شخصيت‌ها ما به‌ازاي خارجي داشته باشند؟
اتفاق‌هاي داستان واقعي است، در زندگي من خودم چنين اتفاقي افتاده و داوود مرادي خودم هستم ولي آن چيزي كه در فيلم ديده مي‌شود واقعيات نيست و من اساسا براساس واقعيات فيلم نمي‌سازم، چون معتقدم واقعيات ارزش و اهميت بازگويي را ندارند واقعيت به ما الهام مي‌دهند و ما بايد ضمن گذشتن از واقعيات، براساس واقعيات داستان‌مان را بنا كنيم. نمي‌خواستيم قصه ما تبديل به بيانيه شود. داستان اين فيلم درباره دختري است كه با كارگرداني رابطه داشته و بعد دست به خودكشي مي‌زند و خواهرش براي درك موضوع به دنبال كارگردان مي‌گردد. مهتا كاملا واقعي است، اساسا فيلم واقعي است.
ولي فيلم مثل كابوس روايت مي‌شود.
دقيقا، در ابتداي فيلم مي‌بينيم كه مريم در خواب است يعني دارد خواب مي‌بيند و انتهاي فيلم هم از خواب بيدار مي‌شود. در خواب مي‌بينيم كه مهتا يك شب از خانه بيرون مي‌آيد و به كافه آلفاويل مي‌رود كه يك كارگردان سينما كه با خواهرش در ارتباط بوده را ببيند و از او بپرسد كه چه بر سر خواهرش آمده بيدار نمي‌شود. ولي آنچه مسلم است با دو خواهر با دو شخصيت متفاوت از هم مواجه هستيم؛ يكي واقعي و ديگري خيالي و خيالباف.
داستان فيلم «سراسر شب» در يك شب مي‌گذرد و به تعبيري مخاطب را به گردش شبانه در شهر تهران دعوت مي‌كند. چطور شد كه تصميم گرفتيد شب را براي روايت قصه انتخاب كنيد؟
سال 91 بود كه تصميم گرفتم فيلمي بسازم راجع به دختري كه به كارگرداني زنگ مي‌زند كه 60 قرص خورده و مي‌ميرد. با خودم فكر كردم كه اگر همان ابتداي داستان بفهميم كه اين دختر مي‌ميرد كه داستان تمام مي‌شود اما اگر بخواهيم كه نميرد چه بايد كنم ياد رمان «پس از تاريكي» هاروكي موراكامي افتادم و آن را مرور كردم داستان اين كتاب هم در شب مي‌گذرد. ولي بعد كه در نگارش جلوتر رفتم به آلفاويل گدار نزديك‌تر شدم و اصلا به نظرم رسيد كه موراكامي از روي فيلم آلفاويل گدار كتابش را نوشته و بسيار تحت تاثير آن فيلم است. وقتي فيلمنامه را نوشتم، متوجه شدم بدون اينكه بخواهم قصه فيلمم تحت تاثير آلفاويل شده است. در آلفاويل لمي كوشن از فضاي بين كهكشاني عبور مي‌كند و به سياره آلفاويل مي‌رود تا ببيند بر سر جاسوس قبلي چه آمده است اما عاشق دختري به نام ناتاشا مي‌شود و با او از آلفاويل دور مي‌شود. در «سراسر شب» هم مهتا به كافه آلفاويل مي‌رود تا داوود مرادي را ملاقات كند و از او بپرسد بر سر مريم چه آمده است كه دو ماه است خوابيده و بيدار نمي‌شود. اما خودش با مردي همراه مي‌شود.
با اين حال فيلم «سراسر شب» فيلم مخاطب عام نيست، قبول داريد؟
معتقدم «سراسر شب» شايد فيلم مخاطب عام نباشد اما تجربه اين چند روزه اكران نشان مي‌دهد كه پاره‌اي از اين مخاطبان با اين فيلم همراه مي‌شوند. همه طرفداران اين فيلم سينه‌فيل‌ها كتابخوان‌ها، مخاطبان خاص هستند. اين فيلم يكسري طرفداران ميكس خاص دارد و يكسري هم مخالف ميكس اين فيلم هستند.
به اين نكته هم اشاره كنيم كه جنس ديالوگ‌هاي اين فيلم هم كاملا متفاوت از ديگر فيلم‌هاي شماست.
به نكته درستي اشاره كرديد. براي اينكه اين جنس ديالوگ‌ها مناسب سينماست ديالوگ‌هاي سينمايي كه ساختار ادبي داشته باشند، آن چيزي كه در فيلم‌هاي ديگر مي‌شنويم ديالوگ نيست عربده‌كشي است، يك‌جور فحش و بدو بيراه است. معادل همين ديالوگ‌ها را ما هر روز در خيابان و كوچه مي‌شنويم ديگر چرا در سينما هم همين ديالوگ‌ها را بشنويم. من معتقدم در سينما بايد از جنس سينما حرف زد. اين را هم بگويم كه ديالوگ كاراكتر به كاراكتر هم فرق مي‌كند. امير جعفري و الناز شاكردوست نوع به‌خصوصي صحبت مي‌كنند. مدل كساني كه ادبيات و شعر مي‌دانند دختر كتك خورده شكل ديگري مثل همان پسري كه همراهش است حرف مي‌زند، به همين ترتيب آن تهيه‌‌كننده سينما.
يعني به لحاظ طبقاتي از هم تفكيك شدند.
بله همين‌طور است. نخواستم همه مثل هم حرف بزنند هر كس با زبان خودش. استفاده از اين جنس ديالوگ تعمدي بود.
كمي شبيه ديالوگ‌هاي فيلم كيميايي به نظر مي‌رسيد،موافقيد؟
معتقدم كيميايي از معدود فيلمسازاني است كه فيلم‌هايش ديالوگ دارد و حرف‌ها و صحبت‌هاي فيلمش روزمره نيست. شما ببينيد در فيلم قيصر گفته مي‌شود: «فرمان كجايي كه داداشت را كشتند» به جاي اين ديالوگ شخصيت مي‌توانست فحش دهد اما به جاي آن نويسنده از جمله ادبي استفاده مي‌كند.
البته شايد رواج ديالوگ‌هاي روزمره در فيلم‌ها به اين دليل باشد كه تعداد فيلم‌ درام‌هاي اجتماعي مبتني بر واقعيات روز جامعه در سينما افزايش پيدا كرده است.
به نظرم سليقه مخاطب را از بين بردند و فيلمسازي را تبديل به مستندسازي دم‌دستي وحشتناك كردند و به نظر من اين بسيار غمبار است.
وقتي فيلم «سراسر شب» را مي‌ديدم در لحظه‌هايي به نظر مي‌آمد فيلم «سراسر شب» تحت تاثير «شب‌هاي روشن» ساخته شده است.
قطعا همين‌طور است كه مي‌گوييد. بخشي از صحنه فينال كه علي و مهتا در تاريكي شب با هم حرف مي‌زنند در لوكيشن شب‌هاي روشن فيلمبرداري شده و يكي از ديالوگ‌ شب‌هاي روشن در اوايل فيلم استفاده شده كه الناز شاكردوست مي‌گويد: «شايد قبلا كسي به دلش نشسته.»
بد نيست در انتهاي مصاحبه اين نكته را هم با شما در ميان بگذاريم كه سينماي ايران اين روزها در شرايط مطلوبي به لحاظ گردش مالي نيست. سينماها تعطيل است و فرصت كار براي همه سينماگران كمتر فراهم مي‌شود. آيا به نظرتان نمي‌آيد براي عبور از اين بحران، (حداقل در شرايط كرونايي) كمي در ميزان هزينه‌هاي توليدات سينما بازنگري كنيم و فيلم‌هاي ارزان‌قيمت‌تري تحت عنوان لوباجت بسازيم؟ تا فرصت كار براي همه فراهم شود، ضمن اينكه از اين طريق درصد خلاقيت در فيلمسازي هم بالا مي‌رود.
واقعيتش را بخواهيد به نظر من سينماي ايران ظرفيت فيلم‌هاي عظيم را ندارد، اكثر فيلم‌هايي كه مي‌بينيد با هزينه‌هاي عظيم ساخته مي‌شوند همه سفارشي هستند. ما در اوايل دهه 80 كه هفت پرده و شب‌هاي روشن را ساختيم تصميم ‌ما اين بود كه فيلم‌هاي كوچك بسازيم، منتها ريل‌گذاري‌هاي سازمان سينمايي خلاف آن چيزي بود كه ما تصميم داشتيم. ولي مسوولان سينمايي با بريز و بپاش‌هاي پرخرج ساخت فيلم‌هاي عظيم را رواج دادند و تلاش‌شان هم اين بود كه يكسري آدم‌ها را از سينما حذف كنند تا همه نتوانند درگير كار فيلمسازي شوند و فقط افراد موردنظر خودشان در سينما كار كنند. از پشت كوه فيلمساز آوردند و به آنها پول‌هاي عجيب و غريب دادند و با اين كارشان سينما را بلندتر از آنچه مي‌توانست پرواز كند، پراندند نتيجه‌اش الان مشخص مي‌شود كه با چند ماه تعطيلي تَقَش درمي‌آيد و با سينمايي روبه‌رو مي‌شويم كه بنيه نداشته است و معتقدم اين سينما پلاسيده است و ما فقط مشغول روزمرّگي هستيم. فكر مي‌كردم كرونا باعث مي‌شود يك مقدار سطح توليد متوقف مي‌شود و ما حداقل يك‌سال در خانه‌هاي‌مان مي‌نشينيم و كمي به كارهاي كرده فكر مي‌كنيم ولي مي‌بينيد كه‌ گر‌گر پروانه ساخت صادر مي‌كنند، گرگر فيلم مي‌سازند و همين‌جور هم‌ گر‌گر آدم‌هاي مهمي كه از دست مي‌دهيم. درحالي كه مي‌توانستند يك‌سال سينما را متوقف كنند. معتقدم بعضي وقت‌ها كه پشت سر هم كار مي‌كنيم بايد بايستيم و به پشت سر نگاه كنيم بين فيلم‌هاي‌مان فاصله بيفتد تا ببينيم چه كرديم. اينكه فقط بخواهيم جلو برويم نه تنها كه هيچ اتفاقي نمي‌افتد كه ممكن است آثار نامطلوب در زمينه كاري‌مان داشته باشد. همين گرايش‌ها باعث مي‌شود كه جايگاه تهيه‌كننده‌ها تضعيف و دفاتر سينمايي به معاملات ملكي تبديل، پول كثيف به سينما وارد شود و افزايش بي‌رويه فيلم‌هاي كمدي شاهد باشيم. بازيگراني كه ميلياردي دستمزد مي‌گيرند بدون اينكه بازگشت سرمايه داشته باشند. به نظرم مي‌آيد گاهي مي‌خواهيم پول نفت را به نحوي خرج كنيم و اين‌گونه بايد از دستش بدهيم.
حداقل در حال حاضر مشخص شد كه تمام منفعت در سينما در توليد است درحالي كه بايد منفعت پس از توليد و اكران باشد. اين نتيجه همان پول‌هاي انبوه در سينماست و راه دررويي براي سينماي ايران باقي نگذاشته است. هر مدير سينمايي هم بيايد همين مسير غلط را پيش مي‌رود، از سال 86 اين بلا بر سر سينما آمده و همچنان ادامه دارد.
سينماي ايران ظرفيت فيلم‌هاي عظيم را ندارد، اكثر فيلم‌هايي كه مي‌بينيد با هزينه‌هاي عظيم ساخته مي‌شوند همه سفارشي  هستند. ما در اوايل دهه 80 كه هفت پرده و شب‌هاي روشن را ساختيم تصميم ‌ما اين بود كه فيلم‌هاي كوچك بسازيم، منتها ريل‌گذاري‌هاي سازمان سينمايي خلاف آن چيزي بود كه ما تصميم داشتيم. ولي مسوولان سينمايي با بريز و بپاش‌هاي پرخرج ساخت فيلم‌هاي عظيم را رواج دادند و تلاش‌شان هم اين بود كه يكسري  آدم‌ها را از سينما حذف كنند تا همه نتوانند درگير كار فيلمسازي شوند و فقط افراد موردنظر خودشان در سينما كار كنند. از پشت كوه فيلمساز آوردند و به آنها پول‌هاي عجيب و غريب دادند و با اين كارشان سينما را بلندتر از آنچه  مي‌توانست پرواز كند، پراندند نتيجه‌اش الان مشخص مي‌شود كه با چند ماه تعطيلي تَقَش درمي‌آيد و با سينمايي روبه‌رو مي‌شويم كه بنيه نداشته است و معتقدم اين سينما پلاسيده است  و ما فقط مشغول روزمرّگي هستيم.