روزنامه آرمان امروز
1396/03/08
حدوددو سوم کابینه باید تغییر کند
آرمان- سمیرا عالمپناه: در پسا انتخابات نظرات متفاوتی در مورد شرایط سیاسی، اقتصادی جامعه ابراز شده است. آنچه به عنوان مخرج مشترک این نظرات قابلیت برداشت دارد، ایجاد نوعی ثبات سیاسی و اقتصادی در جامعه است. در انتخابات اخیر اصولگرایان 16میلیون رای جذب کردهاند و به رغم شکست به این میزان رای خود میبالند و در نظر دارند در 1400 با این میزان رای خود پیروز انتخابات ریاست جمهوری شوند. از سوی دیگر اصلاح طلبان این روزها تاکید زیادی بر تغییر درکابینه دارند. تغییراتیکه به نفع دولت است و در صورت ایجاد این تغییرات و اثر گذاری آن بر سرنوشت مردم، اصلاح طلبان و روحانی میتوانند جریان ساز شوند. خبرگزاری ایلنا به منظور بررسی موارد فوق با محمدرضا خاتمی گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.در طول تاریخ بعد از انقلاب، دو انتخابات رقابتی را شاهد بودیم، ریاست جمهوری ۷۶ و ۹۶ که در فاصله بیست سال از یکدیگر اتفاق افتادد. چرا تنها این دو انتخابات رقابتی بودند؟
پاسخ روشن است، در این دو انتخابات هر دو جریان اصلی سیاسی کاندیدای خودشان را داشتند و متحد پشت آنها ایستادند. در این انتخابات شاهد تفرقه و عدم انسجام نبودیم. هر دو گروه همه امکانات و قوای خودشان را بسیج کردند، تا پیروز میدان باشند. انتخابات ۲۹ اردیبهشت انتخاب دو فرد نبود بلکه انتخاب دو راه بود. درانتخابات ۲۹ اردیبهشت از طرف هر دو جریان اطلاعرسانی صورت گرفته بود.
اما در انتخابات اخیر فردی که تا چندین ماه پیش از انتخابات هیچگونه سمت اجرایی نداشت، تبدیل به رقیب اصلی آقای روحانی شد، چرا در کشور ما مسائل غیر قابل پیشبینی است و افراد یکشبه میتوانند نماینده یک جریان سیاسی شوند؟
رفتار سیاسی ایران با سایر کشورهای دنیا متفاوت است. در سایر نقاط جهان فعالیت حزبی جایگاه خود را دارد و افراد از طریق احزاب برای حضور در انتخابات معرفی میشوند. مهم این است که در این شرایط نباید دنبال فرد بود، بلکه باید دنبال جریان باشیم. اینکه آقای سیدابراهیم رئیسی سابقه اجرایی نداشت چندان مهم نیست. مردم باید توجیه شوند که فلان کاندیدا میتواند شخصیت اجرایی قوی باشد یا خیر؟
آیا انتخابات۹۶ را میتوان امتداد انتخابات ۷۶ تلقی کرد و این دو انتخابات چه شباهتها و چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
به طوری کلی مردم ایران به گرایش اصلاحطلبی تمایل دارند، از انقلاب مشروطیت گرفته تا ملی شدن صنعت نفت، مردم نشان دادند که جان و دلشان با اصلاحطلبی آمیخته و نسل به نسل منتقل شده است. اصلاحطلبی در سال ۷۶ از لحاظ سیاسی با روشن شدن آرمانها و خط مشیهایی یک چهره مشخص به خود گرفت، در حقیقت به یک برنامه عملیاتی برای اداره کشور تبدیل شد. سال ۷۶ تحول عظیمی در سطح دولتداری در جامعه ایران ایجاد کرد. قطار اصلاحات در طول این سالها ایستگاهای پر فراز و نشیبی به خود دیده، اما هیچگاه توقف نکرده و همیشه رو به جلو حرکت کرده است. اصلاحطلبان بعد از حوادث و اتفاقاتی که در سال ۸۴ افتاد که میدان را به جریان مقابل واگذار کردند وارد عرصه جدیدی از انسجام، اتحاد و درک بیشتر واقعیتهای سیاسی شدند. در طول این سالها اصلاح طلبان همگرایی و انسجام خود را بیشتر کردند. طوری که در درون به حداقلها بسنده کردند و به دنبال حداکثرها نبودند بر همین اصل است که به پیروزیهای شیرین و شگفتانگیزی دست پیدا کردیم، آن هم در شرایطی که هیچ امکاناتی در اختیار نداشتیم. معتقدم اتفاقات سال ۹۲ از سال ۹۶ مهمتر است. چون آن زمان یک جریان بسیار ضعیف شده بودیم که هیچکس فکر نمیکرد جان دوباره بگیرد، حتی میگفتند مرگ اصلاحات فرا رسیده است.
در طول چندین دهه انتخابات مشاهده کردیم که آرای اصلاحطلبان متغیر است، و با یک تکرار میکنم آرای اصلاح طلبان میجهد. چرا همیشه آرای اصولگراها ثابت است و از ۱۵، ۱۶ میلیون فراتر نمیرود؟
معتقدم سه دلیل برای این امر وجود دارد، نخست اینکه اصولگرایان هیچ تشکل و سازمان واقعی مدنی ندارند، اما در مقابل اصلاحطلبان همیشه میخواستند از زور بازوی خودشان نان بخورند. نکته دوم گفتمان است؛ اصولگرایی هیچ گفتمان جدیدی که متناسب با نیازهای کشور و تحولات نسلی باشد باز تولید نکرده، در حالی که اصلاحطلبان گفتمان خودشان را روزآمد کرده و درجامعه نفوذ کلام دارند. سومین نکتهای که وجود دارد اشتباه استراتژیک اصولگرایان است. جناح اصولگرا با وجود اینکه قدرت زیادی دارد، همیشه به گونهای عمل میکند که اصلاحطلبان مظلوم واقع میشوند طوری که بر کسی پوشیده نیست که اصلاحطلبان نمیتوانند از حقوق اولیه خودشان برخوردار باشند.
علت اینکه همیشه گفتمان اصلاحات مقبولیت بیشتری نزد مردم دارد، چیست؟
تابلوی عملکرد هر دو جریان مقابل چشم مردم وجود دارد، یک تابلو عملکرد دوران اصلاحات است که در حال حاضر نیز آقای روحانی آن عملکرد را نمایندگی میکند و تابلوی دیگر عملکرد آقای احمدینژاد است. درطول ۸ سال دوران آقای احمدینژاد به رغم اینکه همه جریانهای اصولگرایی متحد بودند و از همه امکانات مادی و معنوی و تبلیغاتی که در اختیارشان بود، استفاده کردند و هیچ مخالفتی وجود نداشت که بخواهد چوب لای چرخ دولت بگذارد اما مشاهده کردیم که نتیجه آن عملکرد به کجا رسید! یک وجه مشترک در دوران سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید وجود دارد و آن این است که مشکلات اقتصادی، سطح تورم، گرانی، بیکاری و مسائل دیگر در دولتهای آنها وجود داشت، اما همه آنها تا حدود زیادی این موارد را کنترل کردند و کشور را بر روی ریل پیشرفت و توسعه قرار دادند و در مسائل داخلی این شخصیتها جزو کسانی بودند که به آزادی و نیازهای معنوی مردم توجه کردند. به همین دلیل است که میبینیم در انتخابات مردم با وعده سه برابر شدن یارانه و با شعارهای آنچنانی وسوسه نمیشوند. معتقدم مجموعه این عوامل سبب شد که مردم احساس کنند ادامه مسیر اصلاحطلبی بهتر است، بنابراین دیدیم که برخی نامزدها تلاش کردند بگویند اصلاحطلب هستند اما چون شکل و محتوا باهم جور درنمیآید و صداقت ندارند مردم متوجه میشوند که اصلاحطلبی آنها بدلی است.
جناح رقیب اصلاحات حدود16 میلیون رای به دست آورد و بر آن میبالد. آیا تمام این 16 میلیون در سبد اصولگرایی قرار دارد؟
16میلیون رای را کسی نمیتواند به نفع خودش مصادره کند. این تعداد رای به عوامل و علل مختلفی تقسیم میشود. بخشی از آنها بر اساس عقایدشان پای صندوقهای رای آمدند و بخشی دیگر نسبت به عملکرد آقای روحانی موضع داشتند و میگفتند هرکسی بیاید بهتر از رئیس جمهور چهار سال گذشته است. به هر تقدیر کسانی که به غیر از روحانی رای دادند، مشکلات اقتصادی دولت را میدیدند و به او اعتراض داشتند، پس نمیتوانیم این آرا را یکدست و یکپارچه بدانیم. روحانی میتواند با عملکرد خودش بخش قابل توجهی از این رایها را جذب کند. ما در مسائل اقتصادی پیشرفتهای خوبی داشتیم که اگر ادامه پیدا کند قسمت عظیمی از ۱۶میلیون رایی که به گفته دوستان به آقای رئیسی داده شده به سمت روحانی خواهند آمد. رشد اقتصادی، کاهش مشکلات معیشتی، تشنجزدایی، صلح و پیشرفت مسائل بینالملل، قدمهای موثری بود که برداشته شد که اگر ادامه پیدا کند درصد عظیمی از جامعه با روحانی همراه خواهند شد. روحانی باید این ۱۶ میلیون رای را به رسمیت بشناسد. ما حتی برای اقلیت یک درصدی هم حقوق قائل هستیم چه برسد به اینکه ۳۵ درصد افراد به غیر از آقای روحانی رای دادهاند. باید حقوقشان رعایت شود. اساس اصلاحطلبی به رسمیت شناختن مخالف است. شعار اصلاحات زنده باد مخالف من است. ما نه مرگ میخواهیم و نه حذف؛ این را هم در عمل نشان دادهایم و باز هم نشان خواهیم داد. آقای روحانی باید بداند برخورد با این ۱۶ میلیون بسیار مهم است. هنگامی که رفتار و منش ما در برابر این ۱۶ میلیون مشخص و معین باشد آن وقت میتوان عیار این افراد را سنجید.
در دوره اول دولت شاهد بودیم که اولویت نخست آقای روحانی سیاست خارجه و روابط بینالملل بود، اما عدهای به این دیدگاه انتقاد داشتند و معتقد بودند که آقای روحانی مسائل داخلی را رها کرده و تمام تلاش خود را بر حل و فصل مشکلات خارجی کشور گذاشته است. نظر شما در این باره چیست؟
شرایط کشور در آن سالها به گونهای بود که غیر از رفتاری که دولت یازدهم داشت نمیتوانستیم به شیوه دیگری عمل کنیم، آقای روحانی به خوبی میداند که پیشرفت اقتصادی و سیاست خارجی در بهبود سیاست داخلی امکانپذیر است. اگر رشد و پیشرفت میخواهیم باید انسانهای خلاق و مبتکر را در محیطی آزاد که امکان فعالیت دارند قرار دهیم، وقتی فشار بر روی نیروی انسانی باشد و او نتواند آزادانه ابراز نظر کند یا اعتقاداتش را بگوید، چگونه میتوانیم دم از پیشرفت و تحول اقتصادی بزنیم. امروزه همه میدانند توسعه اقتصادی از مسیر توسعه سیاسی میگذرد.
در مناظره های انتخاباتی و سفرهای تبلیغاتی تغییر رفتاری را در آقای روحانی مشاهده کردیم، این رفتار چه تاثیری بر رأی مردم داشت؟
مسلما تاثیر بسزایی داشته است، وقتی در دو سه هفته باقیمانده به انتخابات آقای روحانی مسائل را آنگونه که بود بیان کرد مشاهده کردیم که مردم چگونه با او همراه شدند و به این نتیجه رسیدند که این روحانی است که میتواند مشکلات مملکت را حل کند. آنها به خوبی متوجه شدند هدف رفاه مردم است. آنان به نقطه اقتصادی مطلوبی فکر کردند که دیگر مشکل نان و مسکن وجود نداشته باشد تا دیگران از این ضعف استفاده کنند و بگویند ما به شما نان و مسکن میدهیم، اما نگویند از چه طریقی میخواهند منابع را تامین کنند.
در چند روز گذشته ترامپ به عربستان سفر کرد و مقادیر زیادی سلاح نیز به این کشور فروخت، فکر میکنید بهترین راه در مقابل کشوری مانند عربستان و سیاستهای آمریکا چیست؟
اگر توسعه سیاسی داشته باشیم میتوانیم توسعه اقتصادی داشته باشیم. اینگونه دنیا به ما احترام خواهد گذاشت. این رجز خوانیهای تو خالی که در این چند روزه در ریاض مشاهده کردیم تنها یک حربه در برابرش میتواند ما را قوی و قدرتمند نشان دهد و آن حضور مردم است. تسلیحات حرف اول را در بازدارندگی میزند، اما اقتدار سیاسی داخلی بازدارندهترین سلاح است. 41 میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند که از صدها موشک و سلاح استراتژیک کاربرد بیشتری دارد. اگر مردم پرنشاط باشند و دانشگاههای ما دارای فضای آزاد باشد قطعا مردم هم میتوانند تصمیمات مهمی بگیرند. مردم باید احساس کنند حقوقشان محترم شناخته میشود و فقط در مواقع نیاز به پای صندوقهای رای نمیروند. وقتی حضور مردم جدی باشد هر تهدید و تهاجم خارجی ممکن نیست جدی به نظر بیاید. معتقدم آقای روحانی در چهار سال گذشته یک توسعه متوازن را در پیش خواهد گرفت و همانقدر که به توسعه سیاسی توجه خواهد کرد به توسعه اقتصادی نیز توجه میکند، زیرا این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. نمیتوان در سیاست خارجی پیشرفت کرد در حالی که حقوق ملت را نادیده بگیریم. مردم باید عزیز و محترم شناخته شوند و حقوقشان به رسمیت شناخته شود. آزادیهای اجتماعی و آزادی بیان وجود داشته باشد. حقوق آنان در زندگی خصوصی باید رعایت شود. اگر این اتفاقها بیفتد میتوانیم مقابل هر تهدیدی ایستادگی کنیم.
یکی از انتقادات جدی به روحانی و کابینه یازدهم آن بود که این کابینه از لحاظ مقایسه سنی با کابینههایی که از انقلاب تا کنون تشکیل شده بالاترین میانگین سنی را دارد. به نظر شما کدامیک از وزارتخانهها دستخوش تغییرات خواهند شد و کابینه چگونه باید بسته شود؟
یکی از مهمترین انتقادات اصلاحطلبان به خود آقای روحانی این بود که مدیریت اجرایی نسبتا ضعیفی در بستن کابینه داشت. البته اصلاحطلبان این واقعنگری را هم دارند که در آن ایام آقای روحانی چارهای جز این نداشت. مجلس نهم روی کار بود و روحانی دستش برای بستن کابینه دلخواه بسته بود. چندین وزیر معرفی شد به بهانههای مختلف آنها را رد کردند. روحانی حتی یک بخشدار یا فرماندار را نمیتوانست عوض کند. اما مجلس دهم همراه و همگام با دولت خواهد بود. در نتیجه آقای روحانی میتواند مدیران اجرایی قوی و کارآمدی را بر مسند قرار دهد. البته ناگفته نماند که ما نباید فریب سن را بخوریم. به هرحال مشکلات کشور خیلی عمیقتر از اینهاست که ما فکر میکنیم. باید مدیرانی شجاع و با تجربه روی کار بیایند و تصمیم بگیرند و هنگام بحران دست و دلشان نلرزد.
برخی اعتقاد دارند روحانی باید از جوانان در کابینه یا ردههای مدیریتی بالا استفاده کنند. چه ضرورتی در این مورد وجود دارد؟
به کارگیری جوانان لزوما به این معنا نیست که بگوییم دولت ۳۰ درصد از کابینه خود را به جوانان زیر ۴۰ سال واگذار کند، نه این اصلا درست نیست. چرا که جوانان ما باید کارکشته شوند، ما هنوز آنقدر امکانات لازم را نداریم تا یک نسل پیشرفته مدیریتی از جوانان روی کار بیایند. روحانی در طول چهار سال باقیمانده باید نیروی جوان و متخصص را برای سالهای آینده آماده کند. بزرگترین مشکل زمان احمدینژاد برخلاف شعاری که میداد این بود که رابطه مدیریت کلان کشور با نسل جوان قطع شد. بنابراین ما یک شکاف هشت ساله در این قسمت داریم و یک شکاف چهارساله در مجلس نهم که مجموع اینها ۱۲ سال میشود و این یعنی ما یک نسل مدیریتی را از دست دادهایم. باید راه را برای ورود جوانان در مدیریتهای کشور باز کنیم، اما باز هم باید تاکید کنیم اگر کابینه آقای روحانی با متوسط سن ۶۰ سال بسته شد نباید ایراد بگیریم، زیرا کشور مشکلات خطیر و مهمی دارد که مدیران باتجربه و شجاع نیاز دارد. درکنار چنین مدیرانی نیروی جوان نیز لازم است. جوان ما باید مشق مدیریتی کند تا در آینده بعد از چهار سال یعنی سال ۱۴۰۰ ما نسل مدیریتی جوانی داشته باشیم که بتواند جایگزین نیروهای مدیریتی فعلی شود.
کدام یک از وزیران در حال حاضر تغییر خواهند کرد؟
نمیدانم و خبر هم ندارم آقای روحانی چه تصمیمی میخواهند بگیرند. من قصد ندارم برای رئیسجمهور تعیین تکلیف کنم، اما فکر میکنم حدود دو سوم کابینه باید عوض شوند. وزیران فعلی بسیار انسانهای شریف و باشخصیتی هستند اما شاید مدیران دوره خاصی نباشند که بتوانند شعارهایی که آقای روحانی داده و توقعاتی که در مردم ایجاد کرده را برآورده کنند. به هرحال اختیار با آقای روحانی و مجلس است، اما توقع اصلاحطلبان این است که تغییرات اساسی در سطح کابینه صورت بگیرد.
در طول تبلیغات مشاهده کردیم که آقای روحانی از حضور زنان در دولت صحبتهای بسیاری کرد. فکر میکنید حضور این قشر از جامعه چه کمکی میتواند به اداره کلان کشور کند؟
دولت یازدهم نخستین دولتی بود که سه زن در کابینهاش وجود داشت. البته در دولت اصلاحات نیز ما شاهد حضور دو خانم در کابینه بودیم. در این امر من به شایستهسالاری معتقدم و اعتقاد دارم بسیاری از زنان ما میتوانند در اداره امور کشور سهیم باشند اما متاسفانه ناشناخته هستند. زنانی که در حال حاضر در سطح مدیریتی ما شناخته شده هستند حلقه بسیار محدودی را تشکیل میدهند. در حالی که ما صدها زن شایسته در سطوح مختلف اقتصادی، سیاسی، صنعتی و اجرایی داریم که میتوانند برای پستهایی که وجود دارد بسیار شایسته باشند. فکر میکنم روحانی یکی از کارهایی که باید انجام دهد این است که حلقه نسبتا بسته زنان سیاستورز را بشکند و این امکان را فراهم کند تا زنان در تمامی سطوح بخصوص در لایههای میانی حضور داشته باشند. درست است که زنان باید در کابینه حضور داشته باشند اما بیشترین تاکید ما حضور زنان در سطوح میانی است. ما میتوانیم فرماندار، استاندار، مشاوران وزرای زن داشته باشیم. در انتخابات شورای شهر و روستای پنجم مشاهده کردیم در استانی مانند سیستان و بلوچستان که فکر میکنیم محرومیتهای بسیاری وجود دارد حدود ۴۵۰ زن وارد شوراها میشوند و این یعنی اینکه مردم آن خطه فهیم و فعال هستند. این یعنی اینکه مردم نیروهای خود را میشناسند، اما ما مردم را نمیشناسیم. باید امکانی را فراهم کنیم که در چهار سال آینده زنان شایستهای که در سطح مدیریتی وجود دارند روی کار بیایند. چندین زن شایسته در کشور حضور دارند که میتوانند مدیران دانشگاههای بزرگ شوند اما متاسفانه هیچکس توجه لازم به آنها نکرده است، هر چند فکر میکنم تاکنون هیچ کسی چنین نگاهی به آنها نداشته است. ما باید یک هزینهای را برای ورود نیروهای جدید در سطوح مختلف بپردازیم و فرقی ندارد زن باشند یا مرد، مهم نتیجهای است که باید به دست آوریم. نباید نگران این باشیم که خانمی بر سر کار میآید و میدانیم خوب است اما چون ناشناخته است، پذیرش کافی را نداشته باشد. این وظیفه ماست که تلاش کنیم همه امکانات کافی برای حضور زنان و جوانان داشته باشیم تا موفقیت را کسب کنند و این فضای مردسالاری را در مدیریت کلان کشور بشکنیم.
نقش حجتالاسلام ناطق نوری را در فقدان آیتا... هاشمی چگونه ارزیابی میکنید؟
در مسائل اجتماعی و سیاسی معتقدم کسی باید جای کس دیگری را بگیرد، بنابراین آقای ناطق جایگاه خودشان را دارند. بله با رفتن آیتا... هاشمی ما خلأهایی داریم اما این فقدان با شخص دیگر جایگزین نمیشود. خوشبختانه ما مردمی داریم که اجازه نمیدهند این خلأ ما در پیشرفت کارها مشکل ایجاد کند. آقای ناطق نوری از سرمایههای بسیار بزرگ ما هستند و اگر بخواهیم دنبال کنیم چرا اصولگرایی در جا میزند علتش این است که نیروهای اصلی اصولگرایی را از خودشان طرد کردهاند. کسانی که تابلوی اصولگرایی بالای دکان خودشان زدند اما هر اصولگرای ریشهدار و واقعی که صاحب اندیشه و مرام است را بیرون کردند. وقتی لاریجانی و ناطق نوری را راه نمیدهند آن هم درحالی که اصولگرایی روی شانه اینها بنا شده، معنیاش این است که به هر قیمتی باید به قدرت رسید.
سایر اخبار این روزنامه
ادامه هاشمی زدایی از دانشگاه آزاد
لاریجانی: هیأت تطبیق اشکال قانونی نگرفت
حدوددو سوم کابینه باید تغییر کند
تحقق اولین وعده روحانی
بحث رأی حلال و حرام اختلافافکنی است
طغیان تب کنگو از شایعه تا واقعیت
وزیرتدبیر و اعتدال موفق در آزمون انتخابات
یادداشـتهـای اخـتصـاصـی
اعتدال، حلقه وصل اصلاحطلبان با اصولگرايان
هاشمیزدایی؛ محکوم به شکست
وزیر تدبیر و اعتدال؛ موفق در آزمون انتخابات
تشکیل هیات شناسایی و پاسخگویی به مطالبات کنشگران انتخابات
جزئیات شهادت مرزبانان ارومیه