خاورمیانه به سمت نظم جدید می رود ؟

طی سال های گذشته تحولاتی در خاورمیانه به وقوع پیوسته است که این سوال را پیش کشیده که آیا این نقطه مهم از جهان در حال تغییر و دگرگونی در رسیدن به نظمی جدید است؟ خلأ نسبی ناشی از تمرکز آمریکا بر شرق دور و به ویژه چین و به همین نسبت حرکت به سمت کاهش نیروهایش در این منطقه، جنگ در لیبی، یمن، سوریه، ادامه بی ثباتی در لبنان و عراق، ماجراجویی های بن سلمان در رأس حکومت سعودی، در کنار خواب های اردوغان برای احیای امپراتوری عثمانی، فعال تر شدن کشورهای کوچکی مانند امارات در عرصه بازی قدرت و... همه مشخصه هایی است که مختصاتی از این تغییرات را نشان می دهد.  اسرائیل با ورود به یک چرخه عادی سازی روابط با برخی کشورهای  عربی، خود را در موقعیت خوبی می بیند اگر چه بحران های  این رژیم  جدی تر از آن است که این مسائل و دوپینگ هایی که ترامپ باانتقال سفارت این کشور به بیت المقدس و حرکتش درباره بلندی های جولان انجام داد بتواند روی آن سرپوش بگذارد. در این میان همان طور که گفته شد، امارات با پیش‌قدم شدن در توافق عادی‌سازی با اسرائیل سعی دارد قطب جدیدی را بدون توجه به عربیت یا اسلامیت به وجود آورد. این دولت کوچک در چند ماه اخیر سعی داشته از زیرسایه برادر بزرگ تر یعنی سعودی خارج شود، فرایندی که با خروج نیروهای نظامیش از یمن آغاز شده بود و حالا با مخالفت علنی با سعودی در اوپک و طرح مصالحه با قطر پیگیری شده است. بخش دیگری از این قدرت‌نمایی به درگیر شدن با ترکیه در لیبی و یونان برمی‌گردد، جایی که یک خصومت جدید در حال شکل‌گیری است. ترکیه نیز به پشتوانه تفکرات نئوعثمانیِ اردوغان در حال تقویت خود برای نقش‌آفرینی بیشتر در منطقه است. پس از شکست راهبرد اصلی این دولت در سوریه، به نظر می‌رسید اردوغان نیز مانند دوستان قطری اش کمتر به درگیری در عرصه خارجی روی آورد، اما او خود را جاه‌طلب‌تر نشان داده است. ورود نظامیان ترکیه به قطر برای حمایت از این دولت در مقابل سعودی و دوستان، درگیر شدن در لیبی برای حمایت از دولت علاقه‌مند به اخوانی‌ها و به تازگی ورود جدی به مناقشه آذربایجان - ارمنستان، نشانه‌های این قدرت‌ طلبی  است هر چند به طور وضوح تمام پرونده های این کشور در میدان عملیاتی به جز ماجرای قره باغ با ناکامی مواجه شده  است. در این میان به نظر می‌رسد ایران با ثبات‌ترین دولت منطقه باتوجه به گذشته و حال است. کشوری که از هیجانات دوری کرده و در عرصه سیاست خارجی پرونده‌هایی به اندازه توانش باز کرده است. از درگیری در چند جبهه امتناع ورزیده و توانسته تمام فشارهای آمریکا را تحمل کند و اتفاقا برخی مولفه‌های قدرت را نیز افزایش دهد. در عین حال به زعم بسیاری از  تحلیل گران، فضای امنیتی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه که متفاوت تر از دوره اوباماست، نمی تواند از نگاه حاکمان  جدید کاخ سفید دور بماند و جو بایدن و سیاست گذاران امنیتی جدید کاخ سفید به احتمال زیاد درباره این تغییر و تحول بی تفاوت نخواهند ماند.  اگر چه این تغییرات از یک منظر کلی تا حد زیادی معطوف به ایران و نحوه مواجهه و مهار آن خواهد بود. بدیهی است که  هم جمهوری خواهان وهم دموکرات ها به اصل حفظ برتری نظامی اسرائیل در منطقه اعتقاد دارند بنابراین بایدن نیز  با رویکردهای مبتنی بر اجماع سازی و ائتلاف سازی برای پیشبرد منافع خود در منطقه حرکت خواهد کرد. لذا هرچند از هم اکنون می توان به طور یقین  گفت که رفتار سیاسی بایدن متفاوت از رفتارهای هیجانی ترامپ خواهد بود و رویه های معمول تری در سیاست خارجی آمریکا اعمال خواهد شد اما امیدواری به حل و فصل مشکلات خاورمیانه و بازگشت آرامش و امنیت به این منطقه با تغییر ریاست جمهوری در آمریکا، خوش خیالی است. در این شرایط ایران باید با نگاهی عمیق و بلندمدت به شرایط پیش‌رو تلاش برای اقناع منطقه و شکل دهی به قطب های جدید محور مقاومت براساس پشتیبانی‌های ملی  را در دستور کار قرار دهد. نکته بعدی و شاید مهم‌ترین نکته اهمیت اقتدار درونی در ایران است. اگر ایرانِ پس از برجام به خوبی از موقعیت به وجود آمده برای تقویت بنیان‌های اقتصادی استفاده کرده بود، آثار زیانبار تحریم آمریکا تا این حد شدید نمی‌بود. اگر ایرانِ پس از خروج ترامپ از برجام به دنبال واقع‌گرایی در صدد اصلاح ساختارهای اقتصادی داخلی و تنظیم اقتصاد براساس مولفه‌های مقاومت اقتصادی می‌بود، شرایط کنونی به مراتب بهتر بود. اما آن چه گذشته باید تجربه برای آینده باشد. بالا بردن مولفه‌های قدرت در وهله اول از مسیر تصحیح ساختارهای اقتصادی داخلی مانند نظام بودجه‌ریزی، مالیات هوشمند، جداشدن از نیاز به نفت، شکل‌دهی و گسترش صنایع میانی و خرد و توجه به تولید داخل می‌گذرد. این مسیر است که کید دشمنان را تا حد قابل توجهی خنثی خواهد ساخت و اقتصاد ملی را از تکانه‌های خارجی مصون خواهد کرد.باری این که ایران باید با طراحی هوشمند مسیر آینده خود در منطقه و به تبع آن مسیر منطقه را ترسیم کند. طراحی که اولا از قدرتمندسازی داخلی می‌گذرد و سپس هوشمندی در عرصه منطقه . باید توجه داشت که بخش بزرگی از دستاوردهای منطقه ما در دهه گذشته حاصل اشتباهات رقبا و دشمنان ما و عمل درست و بهنگام برای استفاده از آن ظرفیت‌ها بوده است.