ترامپ رفت، ترامپيسم مي‌ماند

مخالفت و ضديت با سياست‌هاي دونالد ترامپ در طول چهار سال رياست‌جمهوري‌اش هرقدر زياد باشد، نمي‌تواند تاثير غيرقابل انكاري كه او بر سياست جهاني گذاشته را از ميان ببرد.  واقعيت امر اين است كه از سال 2016 تا سال 2020، بسياري از رهبران سياسي جهان، از رفتار، گفتار و حتي رجزخواني‌هاي ترامپ الگو گرفتند، سياست‌ها و سبك زندگي‌اش را مبنا قرار دادند، سخن از احياي عزت ملي به ميان آوردند، به‌شدت بر سنت‌هاي جاري و ساري در جهان سياست تاختند، عليه قانون موضع‌ گرفتند و دستوراتي ملي‌گرايانه درخصوص موضوعاتي نظير مهاجرت و تجارت صادر كردند. برخي از اين رهبران اين اقدامات را با هدف جلب آراي مردمي انجام دادند چراكه فكر مي‌كردند استراتژي سياسي ترامپ روشي براي راي جمع كردن است، برخي اين اقدامات را با هدف حمايت از ترامپ صورت دادند چون فكر مي‌كردند برقراري رابطه نزديك با رييس‌جمهوري امريكا مي‌تواند براي‌شان سودآور باشد. عده‌اي ديگر مسير ميانه را در پيش گرفتند و به‌رغم نزديكي ايدئولوژيك با ترامپ سعي كردند به لحاظ تاكتيكي فاصله خود را با او حفظ كنند.  هر چند حالا دوران رياست‌جمهوري ترامپ به پايان رسيده اما ميراث او، يعني ملي‌گرايي همراه با پوپوليسم نه تنها به اين زودي‌ها سايه خود را از سر سياست بين‌الملل برنخواهد داشت بلكه انتظار مي‌رود در امريكا و برخي از ديگر كشورها تقويت شود، چراكه پارادايم‌هاي اجتماعي اقتصادي، چنين ايدئولوژي‌هايي را تقويت‌ مي‌كنند. اين روزها همه جا سخن از برابري دستمزد؛ هراس از تاثير جهاني‌ شدن بر مشاغل و هويت ملي، تغييرات جمعيتي و نارضايتي عمومي از رويكرد‌هاي سياسي اقتصادي مرسوم دولت‌ها، در ميان است.  در انگليس، بوريس جانسون، با مطرح كردن شعار «كنترل را پس بگيريد» سعي كرد افكار عمومي اين كشور را در حمايت از برگزيت متحد كند. در لهستان حزب حاكم اين كشور حمايت و موافقت كامل خود را با ديدگاه‌هاي ترامپ در موضوعاتي نظير حاكميت ملي و مهاجرت اعلام كرد. بنجامين نتانياهو، نخست‌وزير اسراييل هم با الگو‌برداري از ترامپ مواضع بسيار تند و خشني عليه رسانه‌هاي اسراييلي اتخاذ كرد، در برزيل نيز جار بولسونارو كه به ترامپ برزيل معروف شد.
 درخصوص امنيت اجتماعي و جرم و جنايت مواضعي دقيقا شبيه به ترامپ اتخاذ كرد. احزاب اپوزيسيون دست راستي در سراسر جهان نيز زبان به ستايش ترامپ گشودند. براي مثال در ايتاليا و فرانسه احزاب راستگرا  اعلام كردند اگر به قدرت برسند سياستي مشابه سياست ترامپ در پيش خواهند گرفت.  بسياري از رهبران و احزابي كه از آنها نام برده شد از روابط نزديك خود با ترامپ سود برده‌اند. بوريس جانسون توانست از رابطه نزديك خود با ترامپ استفاده كند و درست در ميانه مذاكرات دشوارش با اتحاديه اروپا راي مردم را به دست آورده و در قدرت بماند. لهستان نيز سعي كرد از رابطه نزديكش با دولت ترامپ استفاده كرده و به هدف چند‌ين‌ ساله‌اش مبني بر استقرار نيروهاي امريكا در اين كشور دست يابد. بنيامين نتانياهو هم منفعتي تاريخي از رابطه نزديك با ترامپ نصيبش شد؛ دولت امريكا بيت‌المقدس را به عنوان پايتخت اسراييل به رسميت شناخت و از همه مهم‌تر از توافق هسته‌اي با ايران خارج شد و اين دو به خودي خود دستاورد بزرگي براي نتانياهو محسوب مي‌شود. در برزيل هم بولسونارو از مواضع سياسي ترامپ در‌خصوص ويروس كرونا استفاده كرد تا همه‌گيري كرونا در كشورش را كم‌اهميت جلوه داده و همچنان از ايجاد محدوديت براي اقتصاد برزيل طفره برود. علاوه بر اين نزديكي شخصيتي و قرابت ترامپ با رهبراني نظير رجب طيب اردوغان در تركيه و عبدالفتاح السيسي در مصر، موجب شد اين دو، حداقل براي مدتي هم كه شده، از برخي حمايت‌هاي سياسي كاخ سفيد برخوردار شوند. 
حال چه خواهد شد؟
اما حالا كه دولت ترامپ تعطيل شده و دولت بايدن كاخ سفيد را دراختيار گرفته چه اتفاقي خواهد افتاد؟ نخستين گمانه‌زني مي‌تواند اين باشد كه رهبراني كه از آنها ياد شد رويكردي عملگراتر در پيش بگيرند و در برخي موارد برخي سويه‌هاي راديكال سياست‌هاي خود را اندكي تعديل كنند تا روابط‌شان با دولت بايدن دچار تنش نشود. در واقع اگر دقت كنيد اين چرخش رفتار برخي كشورها از هفته‌هاي آخر دولت ترامپ آغاز شد. پس از اينكه برخي حاميان ترامپ به ساختمان كنگره امريكا حمله كردند، بسياري از رهبران خارجي كه تا پيش از اين در زمره مجيزگويان ترامپ قرار داشتند به يك‌باره سعي كردند از او فاصله بگيرند. 
البته در عالم سياست مي‌توان اين رفتارها را به دلايلي چند توجيه كرد. نخست اينكه آنها دوست نداشتند با حمايت از ترامپ، رفتار حاميان ترامپ در حمله به يك نهاد قانونگذاري را تاييد كنند و با اين كار پيامي نادرست به افكار عمومي كشور خودشان ارسال كنند و دوم اينكه كشورهاي نزديك به ترامپ حالا مجبورند با دولت بايدن كار كنند بنابراين حمله ترامپيست‌ها به كنگره بهترين فرصت و مهياترين فضاي سياسي را ايجاد كرد تا اين كشورها از ترامپ برائت جسته و پيام دوستي و حمايت خود را براي جو بايدن ارسال كنند.  اما آيا اين نمايش سياسي نشان تغيير اساسي در رويكرد و سياست اين كشورها است؟ احتمالا همه اين نمايش‌ها صرفا تاكتيكي و گذرا خواهند بود. شايد بگوييد بايدن در طول مبارزات انتخاباتي خود به‌ شدت از حكومت‌هاي پوپوليست و خودكامه‌اي كه به ترامپ نزديك بودند، انتقاد كرده است. بله درست است‌ و احتمالا اين انتقادها ادامه نيز خواهد يافت، اما دست آخر منافع است كه تعيين مي‌كند سياست امريكا در قبال كشورها چگونه باشد. بنابراين دولت بايدن نيز چاره‌اي ندارد جز اينكه روابطش را با برخي از اين كشورها بهبود ببخشد. صرف‌نظر از هرگونه اختلاف ايدئولوژيك واشنگتن همچنان روابطش با متحدان استراتژيك خود حفظ خواهد كرد.  در آن سو دولت‌هاي پوپوليست و ملي‌گرا نيز همين رويه را در پيش خواهند گرفت. كشورهاي اروپاي شرقي و مركزي همچنان به حمايت امريكا نياز دارند. آنها به تضمين امنيتي امريكا در مقابله با تهديد روسيه به‌شدت نيازمندند بنابراين فارغ از اينكه چه كسي در كاخ سفيد نشسته است، اين كشورها سعي خواهند روابط خود با واشنگتن  را حفظ كنند. در آسيا پاسيفيك نيز وضعيت مشابه است. در آنجا كشورها منطقه به حمايت امريكا در مواجهه با ظهور و رشد روزافزون چين نياز دارند و اما اسراييل و انگليس نيز پس از جنگ جهاني دوم ارتباط قوي را واشنگتن را جزو اولويت‌هاي سياست‌ خارجي‌شان قرار داد‌ه‌اند بنابراين سعي خواهند كرد به دولت بايدن نزديك شوند.


ترامپ  رفت، ميراثش مي‌ماند
پايان دوره رياست‌جمهوري ترامپ به هيچ‌وجه به معناي پايان ايدئولوژي پوپوليسم و ملي‌گرايي در سراسر جهان نيست، چراكه همچنان زمينه‌هاي بنيادي حيات چنين ايدئولوژي‌هايي از ميان نرفته است؛ همه عوامل اجتماعي اقتصادي كه به محبوبيت ايده‌هاي پوپوليستي و مواضع ملي‌گرايانه كمك مي‌كنند همچنان موجود بوده و خواهند بود و با رفتن ترامپ اين عوامل به خودي خود نيست و نابود نخواهند شد. ترامپ به وجود آورده اين عوامل نبود. او فقط آنها را برجسته كرده و روي موج نارضايتي‌ها سوار شد. 
حالا هم  بحران  عميق  اقتصادي كه به واسطه همه‌گيري ويروس كرونا سراسر جهان را در بر گرفته همچنان موجب افزايش نرخ ‌بيكاري، نابرابري‌ و در برخي موارد، بروز خشم و نارضايتي عليه نهادهاي سياسي و اقتصادي خواهد شد. اين نهادهاي سياسي و اقتصادي همان نهادهايي بودند كه ترامپ آنها را هدف مواضع تند سياسي خود قرار مي‌داد و برخي از رهبران سياسي جهان نيز به دنباله‌روي از ترامپ، آنها را آماج حملات خود قرار مي‌دادند.  به ديگر سخن، داستان آشنايي كه بارها از زبان ترامپ شنيده‌ايم، همچنان شنونده خواهد داشت و درونمايه آن داستان چنين است: دولت‌ها آن‌گونه كه بايد به مردم‌شان خدمت نمي‌كنند، براي اشتغال داخلي هزينه نمي‌كنند، قراردادهاي تجاري را به نفع مردم‌شان منعقد نمي‌كنند، در دام جهاني‌سازي افتاده‌اند و بهترين راه براي اصلاح اين امر جنگ تجاري و پيروزي در رقابت با ايده‌هايي نظير اقتصاد رقابتي و همكاري‌هاي چند‌جانبه است. اين رويكرد ريشه در ايدئولوژي ضد‌نهادي دارد. ايدئولوژي‌اي كه نخبگان ملي و بين‌المللي از جمله نهادها و شخصيت‌ها، از سياستمداران گرفته تا سازمان‌هاي بين‌المللي و جريان رسانه‌اي را مسوول ركود و عقب‌ماندگي معرفي و تلاش مي‌كند جرم و جنايت، تروريسم  و حتي دستمزد پايين را به سياست‌هاي مهاجرتي دولت‌ها گره بزند.  پوپوليست‌ها و ملي‌گرايان در هر كشوري، نتايج فاجعه‌باري از خود به بار آورده‌اند؛ در غرب اروپا با تضعيف قدرت و لكه‌دار كردن اعتبار و شهرت احزاب قديمي موجب بروز شكاف سياسي در ساختار حاكميتي شدند كه نتيجه‌اش روي كار آمدن دولت‌هاي ضعيف و پيچيده شدن روند سياستگذاري‌ها بوده است. در شرق اروپا دولت‌هايي بر سر كار آمدند كه از يك‌سو حاكميت قانون را زير پا گذاشتند و از سوي ديگر اقليت‌ها را به حاشيه رانده و فشار بر مطبوعات منتقد را افزايش دادند. در امريكا برند پوپوليسم از نوع ترامپي، شكاف و افتراق اجتماعي سياسي را آن‌قدر عميق كرده كه شايد ترميم آن چند ده‌ سال طول بكشد.  در سال‌هاي پيش‌رو هر ناظر عاقلي كه تحولات بين‌الملل را رصد مي‌كند نمي‌تواند اين نشانه‌ها را ناديده بگيرد، چراكه اين چرخش بزرگ در عرصه سياسي جهان همچنان رهبران سياسي برآمده از احزاب ميانه‌رو را وادار خواهد كرد يا در دامان راست بيفتند، يا از قباي چپ آويزان شوند تا بلكه بتوانند راي مردم را در صندوق خود بريزند‌ و البته دولتي كه در نتيجه چنين رويكردي بر سر كار آيد دولتي ائتلافي، ضعيف، پر از انشقاق و دودستگي و ناتوان از سياستگذاري قاطعانه خواهد بود.  ترامپيسم با دونالد ترامپ متولد شد اما لزوما با رفتن او از قدرت، نخواهد مرد. وانگهي بسياري از رهبراني كه در شمار حاميان ترامپ محسوب مي‌شوند قبل از اينكه او به رياست‌جمهوري برسد در قدرت بوده‌اند‌ و احتمالا بسياري ديگر از رهبران آينده براي اينكه به قدرت برسند سعي خواهند كرد پا جا پاي ترامپ بگذارند.