روزنامه ایران ورزشی
1399/12/11
جای خالی هرکول همیشه خندان!
گزارش محسن آجرلو جایش واقعاً خالی است. نه فقط به خاطر اینکه امروز تولدش است و اگر بود باید شمع 32 را فوت میکرد. نه فقط به این خاطر که این روزها یک بار دیگر که تب المپیک داغ شده و نامش ورد زبان همه شده که اگر بود ... نه فقط به خاطر صلابت و اطمینان کمنظیرش پشت وزنه و مدالهای طلای دو رقمیاش. این روزها شاید جای همان لبخند همیشگی هرکول در میانمان خالی است. بدون هیچکدام از آن مدالها و وزنههای سنگین. همان وزنههای سنگینی که سیامند دیوانهوار روی هم میگذاشتشان و انگار نه انگار که چندصد کیلو روی دستانش است. درست همان حلقههای رنگی که خیلیها معتقدند همانها بودند که سیامند را از ما گرفتند. *** چیزی حدود دو سال و نیم پیش که کاروان ایران در جاکارتا بود و سیامند هم یکی از امیدهای قطعی طلا، وقتی که مثل همیشه قهرمانیاش مسجل شد، یک بار دیگر عزم شکستن رکورد کرد. رکوردی که بارها و بارها در رویدادهای مختلف آن را شکسته بود و باز هم میخواست بالاترش ببرد. این بار اما کادر فنی و مسئولان اجازه این کار را به او ندادند. شرایط بدنی و قلبی هرکول خندان ایرانی اصلاً خوب نبود. با وعده رکوردشکنی در المپیک 2020 توکیو راضیاش کردند تا به همان مدال طلا رضایت بدهد و فشار بیشتری به خودش وارد نکند. سیامند هم پذیرفت. با اینکه دلش به این کار رضا نبود و شاید هم با خودش گفته بود شاید دیگر در توکیو نباشم ... *** میگویند که کشف خود محمود خسروی وفا بوده. وقتی صحبت از وجود چنین استعداد عجیب و غریبی در نقده میشود، برایش اسباب و لوازم وزنهبرداری و تمرین میفرستد و مدتی بعد هم او را به تیم ملی دعوت میکند. همتیمیهایش حالا دیگر با چشمهای خیس تعریف میکنند که یکدفعه جوانکی را با عصای چوبی و شلوار کردی در چارچوب در دیدیم که وارد سالن شده. سیامند کرد بود. از کردهای نقده. دیار انسانهای مقاوم و غیور. دیار محمد اوراز. جوان شانزده هفده ساله آن روزها آمده بود تهران تا برای خودش اسم و رسمی دست و پا کند. به هدفش هم رسید. آنقدر بزرگ شد که حالا سردیسش در موزه ورزش و در کنار غولهای ورزش ایران قرار گرفته و نامش در کتاب ورزش ماندگار شده. البته که دیگر خودش در میان ما نیست... *** در میان فرهنگ کوچه و خیابان، شنیدهایم که میگویند فلانی تا امروز باخت نداده. همه را زده و از هیچکس نخورده. این را درباره آنهایی به کار میبرند که اتفاقاً کم نخوردهاند و خیلی وقتها هم بعدش میگویند ما گفتیم زده، شما هم بگویید. قهرمان قصه ما اما واقعاً در تمام عمر ورزشیاش، حداقل وقتهایی که پایش را از این خاک بیرون گذاشته، باخت نداده. فقط یک بار، آن هم وقتی در بیست سالگی برای اولین بار به جام جهانی بزرگسالان میرود، رضایت میدهد که نقره بگیرد اما در تمام 12 تورنمنت دیگرش از جوانان جهان 2008 تا رقابتهای نورسلطان 2019 طلا گرفت. هرکول ایرانی هیچگاه باخت نداد و با آن نیمتنه تنومندش همیشه دستهایش را برایمان بالا گرفت و به نشانه پیروزی مشت کرد. 11 اسفند سال گذشته، در گیر و دار آغاز همه گیری کرونا در ایران، هر مرگی را به این ویروس چسبناک و ولنکن ربط میدادند. مرگ ناگهانی سیامند هم در ساعتهای ابتدایی خیلیها را مشکوک به کرونا کرد. شکی که البته خیلی زود رد شد و پزشکان و مربیان او اذعان کردند که سیامند بالاخره کار خودش را کرد. آنقدر به بدن و قلبش فشار آورد، آنقدر سعی کرد تا گرم گرم رکوردهایش را بالاتر ببرد و وزنههای سنگینتری را بالای سر ببرد که دیگر قلبش امان نداد. وزنههایی را میزد که رقبایش توان تصور کردن رفتن زیر آن را نمیکردند و همین حالا هم نمیکنند. با این حال عطش سیری ناپذیر و نیروی عجیب و غریبی که در بازوانش حس میکرد، همواره او را به سوی وزنههای سنگینتر و رکوردهای بالاتری سوق میداد، که ای کاش نمیداد. امروز که آفتاب طلوع کرد، درست یک سال از کوچ ابدی سیامند گذشت. درست شد یک سال که یکی از اعجوبههای تکرارنشدنی ورزش ایران را در یک روز سرد و ترسناک زمستانی از دست دادیم. روزی که همگی از ترس کرونا در خانههایمان نشسته بودیم و فرشته مرگ در خانه سیامند را زد. امروز درست یک سال از جوانمرگی هرکول همیشه خندان ورزش ایران میگذرد، همین!
سایر اخبار این روزنامه