بحران منطقه، دیپلماسی ایران

دیاکو حسینی
کارشناس
مسائل استراتژیک



تصمیم غیرمنتظره عربستان سعودی، مصر، بحرین و امارات متحده عربی در قطع ارتباطات سیاسی و اقتصادی با قطر، گام نادرست دیگری در به نابودی کشاندن نظم منطقه‌ای نیم‌بندی بود که می‌توانست تنها تکیه‌گاه بازسازی یک نظم منطقه‌ای کارآمدتر توأم با حفظ صلح و آرامش در سراسر آسیای غربی باشد. در سال‌های گذشته جمهوری اسلامی ایران در یک برخورد مشابه شاهد قطع شدن روابط دیپلماتیک خود با شماری از کشورها به رهبری عربستان سعودی بود. در همان زمان به اثبات رسید که این شیوه مواجهه غیراصولی نمی‌تواند راهگشای اختلافات میان کشورهای منطقه بویژه در شرایطی باشد که همکاری میان دولت‌ها به منظور غلبه بر ناملایمات ضروری است. در این زمان نیز قطع ارتباط کشورهای مزبور با قطر هرچه که باشد، نمی‌تواند مسیر متقاعدکننده‌ای را پیش روی امنیت و ثبات در منطقه ترسیم کند. جمهوری اسلامی ایران با ابراز نگرانی نسبت به این اقدام، مخالفت اصولی خود را با به کار بستن انواع تحریم‌های اقتصادی و سیاسی اعلام کرد و نشان داد که در میدان عمل راهی جز گفت‌وگو حتی میان کشورهایی که خود را در خصومت با ایران تعریف کرده‌اند، نمی‌شناسد. جمهوری اسلامی ایران در بیان این موضع اصولی خود تحت تأثیر سوءسابقه رفتارهای قطر در همراهی کردن با ایران‌ستیزی‌های امریکایی- اسرائیلی و عافیت‌طلبی علیه قطر یا عربستان سعودی قرار نگرفت. این بدان معنا نیست که ما نسبت به سیر صعودی تنش‌ها در مجاورت ایران بی تفاوت خواهیم ماند یا تاریخ را به فراموشی خواهیم سپرد. ما باید آماده باشیم که سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی ایران را با تغییر آرایش ژئوپولیتیکی در خلیج فارس تطبیق دهیم اما پیش از آن لازم است که چند نکته و حقیقت را پیرامون آنچه محیط امنیتی همه کشورهای منطقه را شکل می‌دهد، به همه دولت‌ها یادآوری کنیم.
اول؛ عربستان سعودی در نگاه نخست با این اقدام، توانایی خود را در ایجاد ائتلاف‌های منطقه‌ای در منزوی کردن کشوری که حاضر به اطاعت مطلق از ریاض نیست، به نمایش گذاشته است. اما عربستان باید این مسأله را نیز واقع‌بینانه درک کند که آنچنان قدرتمند نیست که با قطع ارتباطات سیاسی و اقتصادی دیگران را به اجابت خواسته‌های بلندپروازانه‌اش وادار کند. حتی اگر به اندازه کافی قدرتمند بود هم نمی‌توانست این واقعیت را نادیده بگیرد که پیشینه تحریم‌های سیاسی و اقتصادی نه متابعت بلکه مقاومت را تشدید کرده است و در آینده نیز چنین خواهد کرد.
به علاوه با قطع این ارتباطات، به همان اندازه خود را نیز از داشتن مراودات سیاسی و اقتصادی و همین طور امکان یافتن راه حل‌های بهتر برای اختلافات محروم کرده است.
دوم؛ قطر با زخم خوردن از عربستان سعودی باید آموخته باشد که تاکنون در مسیر نادرستی در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بود و اکنون فرصت یافته است که اراده اصیل جمهوری اسلامی ایران را در همکاری‌های منطقه‌ای و گفت‌وگوهای مبتنی بر منافع و احترام متقابل آزمایش کند. دوحه از همین امروز می‌تواند مطمئن باشد که بازنگری اصولی و واقع بینانه دیپلماسی این کشور در قبال ایران با استقبال تهران مواجه خواهد شد.
سوم؛ مقارن شدن تحولات اخیر منطقه با سفر دونالد ترامپ به عربستان سعودی، جهان را به این اندیشه هدایت کرده که نه تنها ایالات متحده غیرمسئولانه، مجوزهای لازم را به چالش سازی  ریاض داده بلکه با وجود هیاهوهایی تبلیغی، توانایی‌های خود در اداره منافع متفاوت متحدانش را نیز از دست داده است.  در این صورت همه کشورهای منطقه مسئولیت سنگین‌تری در برقراری صلح و آرامش و برپایی یک نظم منطقه‌ای نوین برعهده دارند که نمی‌تواند بدون خویشتنداری و از طریق دامن زدن به اختلافات، مطلق‌‌اندیشی و زیاده‌خواهی تحقق یابد.
چهارم؛ عربستان سعودی نمی‌تواند با متهم کردن قطر به حمایت از تروریسم و اقدامات صوری مانند تأسیس «مرکز مبارزه با افراطی‌گری»، جهان را به فراموش  کردن نقش ریاض در ترغیب و حمایت از خشونت و افراطی‌گری وادار کند.
پنجم؛ آن دسته از کشورهایی که به مهار جمهوری اسلامی ایران به وسیله شکل‌گیری ناتوی عربی دل بسته بودند، اکنون باید متقاعد شده باشند که این خانه را روی آب بنا کرده‌اند. با آشکار شدن بنیان‌های سست این ایده ناپخته، تنها راه باقی مانده گشودن چشم‌ها در برابر حقایق و آغاز همکاری‌های صادقانه با ایران با هدف حل و فصل اختلافات سیاسی است. ما در قدم اول به ابراز نگرانی و دعوت به خویشتنداری بسنده کردیم. به این امید که هنوز می‌توانیم صلح، ثبات و دوستی را به منطقه بازگردانیم. گام‌های بعدی ایران، متناسب با میزان دوری یا نزدیکی کشورهای منطقه به الزامات تأمین امنیت جمعی ومناسبات منطقی با تهران، تنظیم خواهد شد، کشورها، کدامیک از حقایق فوق را پذیرفته باشند.