تروریست‌های فرودگاه بغداد به آخر خط رسیده‌اند

ظهور انقلاب اسلامی در منطقه غرب آسیا، نه فقط برهم زننده برنامه اداره جهان توسط نظام سلطه بلکه به‌عنوان نقطه عطف تقابل راهبردی امریکا و ایران تلقی می‌گردد. اگرچه سابقه حضور امریکا در منطقه غرب آسیا به جنگ دوم جهانی بازمی‌گردد، اما پیدایش انقلاب اسلامی، حضور امریکا را با چالش‌های جدی مواجه ساخت. شعار‌های انقلابی امام خمینی همچون صاعقه بر سر نظام سلطه و مستکبران و استعمارگران فرود آمده و ماهیت و موجودیت آنان را تهدید کرد:
«هرچه فریاد دارید، بر سر امریکا بکشید که همین فریاد همگانى‏ «مرگ بر امریکا» براى او مرگ می‌آورد... جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع امریکاى جهانخوار، این دشمن کینه‏‌توز مستضعفین جهان، با آن مبارزه‏‌اى آشتی ناپذیر دارد... ما مبارزه سخت و بی‌امان خود را علیه امریکا شروع کرده‏‌ایم... هرچه فریاد دارید، سر امریکا بکشید... امریکاى جهانخوار باید بداند که ملت عزیز و خمینى تا نابودى کامل منافعش او را راحت نخواهند گذاشت و تا قطع هر دو دست آن، به مبارزه خدایى خود ادامه خواهند داد. ما تا آخر عمر، علیه دولت امریکا مبارزه می‌کنیم و تا آن‏‌را به جایش ننشانیم و دستش را از منطقه کوتاه نکنیم از پاى نمی‌نشینیم... ما امریکا را زیرپا می‌گذاریم».
‌امریکا تا پیش از انقلاب اسلامی، راهبرد «حضور نظامی مستقیم و انحصاری» را در منطقه غرب آسیا دنبال می‌کرد، اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران تمام معادلات و برنامه‌های بلندمدت آنان را به هم ربخت. اولین راهبرد پساانقلاب امریکایی‌ها «مهار دوجانبه ایران و عراق و جلوگیری از تفوق و برتری ایران بر عراق» بود. امریکا با ترغیب، تشویق، تجهیز و حمایت از عراق به جنگ با ایران درپی تضعیف هر دو کشور و ممانعت از تسری بیداری اسلامی منبعث از انقلاب مردم ایران به کشور‌های اسلامی منطقه بود. باور امریکا این بود که جنگ میان عراق و ایران حتی اگر به نفع عراق هم تمام نشود، قطعاً موجب تضعیف شدید و تخریب زیرساخت‌های ایران و جلوگیری از الگوگیری سایر کشور‌های منطقه از انقلاب اسلامی ایران خواهد شد.
شکست‌های پی‌درپی ارتش عراق و کشیده شدن میدان جنگ به عمق عراق و خطر سقوط صدام، غلط بودن راهبرد مهار دوجانبه و اشتباه محاسباتی امریکایی‌ها را آشکار ساخته و با مداخله غرب و صدور قطعنامه ۵۹۸ جنگ موقتاً خاتمه یافته و با فروپاشی اتحاد جماهیری شوروی، امریکا ایجاد دهکده جهانی به کدخدایی خود با راهبرد «نظم نوین جهانی» را با هدف جهان تک قطبی و هضم فرهنگ جوامع و ملل در فرهنگ و سبک زندگی امریکایی در دستور کار قرار داد.


توسعه و گسترش عمق استراتژیکی انقلاب اسلامی به دریای مدیترانه و مرز‌های فلسطین اشغالی و شکست‌های رژیم صهیونیستی در برابر فلسطینی‌های نوار غزه و حزب‌الله لبنان و تشکیل محور مقاومت، سبب تغییر راهبرد امریکا به «راهبرد خاورمیانه بزرگ» با هدف برقراری نظم امنیتی امریکامحور در منطقه، اعمال هژمونی منطقه‌ای، تضمین امنیت و صیانت از بقای رژیم صهیونیستی، انتقال آزاد انرژی از خاورمیانه به غرب و کنترل منابع انرژی، جلوگیری از ظهور هژمون منطقه‌ای چالشگر با امریکا، مهار جمهوری اسلامی ایران و مقابله با گفتمان انقلاب اسلامی شد.
ناکامی طرح خاورمیانه بزرگ در تأمین اهداف امریکا باعث شد تا جمهوریخواهان امریکا با تشدید حضور نظامی و تقویت و گسترش پایگاه‌های نظامی خود در منطقه غرب آسیا از «طرح خاورمیانه جدید» در منطقه رونمایی کنند که این طرح نیز خیلی سریع‌تر از آنچه تصور می‌شد با شکست مواجه شد. شکست مفتضحانه طرح‌های خاورمیانه بزرگ و جدید، باعث افول هژمونی امریکا و خدشه‌دارشدن اعتبار این کشور در نظام بین‌الملل شد و در نتیجه دموکرات‌ها با تعقیب «راهبرد قدرت نرم ژوزف نای»، دکترین موازنه آشوب را با ایجاد، سازماندهی، آموزش، تجهیز، هدایت و حمایت گروهک‌های تروریستی نظیر النصره و داعش در منطقه عملیاتی کردند تا شاید بتوانند آب رفته را به جوی برگردانده و هژمون آسیب دیده امریکا را ترمیم کنند، اما اگر چه موازنه وحشت برای امریکایی‌ها بیش از ۷ تریلیون دلار هزینه در پی داشته و برای کشور‌های درگیر منطقه خرابی، ویرانی و خسارات گسترده مادی و روحی و روانی به جای گذاشت، اما برای سردمداران امریکا سرانجامی بهتر از دکترین و راهبرد‌های پیشین در بر نداشته و با نابودی داعش به دست مدافعان حرم به فرماندهی سردار شهید سلیمانی به خط پایان رسید.
‌امریکا که اقتدار و قدرت جمهوری اسلامی و محور مقاومت را مقصر اصلی در شکست‌های پی درپی و افول هژمون خود می‌دانست (با برآورد غلط از اوضاع داخلی ایران و عدم حمایت مردم از نظام) در عملی کینه توزانه به ترور سردار سلیمانی اقدام کرد. اقدام تروریستی امریکا نیز نه تنها هیچ کمکی به بازگشت هژمون امریکا نکرد بلکه مبدأ تحولات بزرگ در سرنوشت و آینده کشور‌ها و آرایش سیاسی و امنیتی در منطقه غرب آسیا شد. جمهوری اسلامی امریکا را به انتقام سخت تهدید کرده و خروج امریکایی‌ها از منطقه را هم معادل انتقام سخت نمی‌داند.
با اعلام دکترین انتقام سخت و راهبرد مقاومت فعال از سوی ایران، آهنگ خروج خفت بار امریکایی‌ها از منطقه آغاز شده و پس از عراق نوبت به افغانستان رسیده است. اوضاع امریکا اصلاً خوب نیست، رژیم سعودی حاکم بر حجاز طعم تلخ شکست را از یمنی‌ها چشیده و خود را در باتلاق یمن در حال غرق شدن می‌بیند. چینی‌ها با بستن قرارداد‌های اقتصادی با کشور‌های منطقه، با سرعت در حال پر کردن خلأ امریکا هستند. عراقی‌ها عرصه را بر نیرو‌های امریکایی تنگ کرده‌اند. بایدن به‌عنوان پنجمین رئیس‌جمهور امریکا که پایش در باتلاق افغانستان گیر کرده گفته این مسئولیت را به رئیس جمهور پنجم واگذار نخواهد کرد و تا ۱۱ سپتامبر (۲۰ شهریور ۱۴۰۰) سال جاری (در بیستمین سالگرد حمله امریکا به افغانستان) تمامی نیرو‌های امریکایی از افغانستان خارج خواهند شد.
باش تا صبح دولتش بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است