مشاركت تابع چيست؟ (1)

كميت و كيفيت مشاركت در انتخابات رياست‌جمهوري را چه عواملي تعيين مي‌كند؟ ابتدا كيفيت مشاركت را توضيح مي‌دهم. انتخابات و راي دادن به شكل موجود، پديده چند قرن اخير است. نه به اين علت كه مردم پيش از آن با چنين مفهومي آشنا نبوده‌اند، بلكه چنين مفهومي در نظام‌هاي پيشامدرن موضوعيت نداشته است. در يك نظام قبيله‌اي يا فئودالي كه افراد جامعه، شهروندان مختار و آزاد محسوب نمي‌شوند، راي دادن بي‌مفهوم است. يا همه تصميمات را يك نفر مي‌گيرد، يا حداكثر در شوراي محدود قبيله با مشورت يا راي‌گيري محدود تصميم‌گيري و اقدام مي‌كنند. ولي از هنگامي كه افراد از تعلقات خانوادگي و قبيلگي رها شدند و حتي خانواده‌ نيز هسته‌اي شد و تحصيلات و آموزش براي زن و مرد گسترش يافت و قدرت از پايگاه ارثي و انتسابي جدا و به امري قراردادي و اكتسابي تبديل شد، كم‌كم مساله حق شهروندان در انتخاب صاحبان قدرت نيز مطرح شد و اين حق به مرور توسعه يافت. ابتدا مردان داراي ثروت صاحب حق راي بودند، بعد كم‌كم اقشار ديگر نيز اضافه شدند و زنان آخرين گروه‌هايي بودند كه به شهروندان صاحب حق راي تبديل شدند و اكنون همه افراد بالاي سن خاصي (معمولا 18 سال) داراي حق راي هستند. به‌طور طبيعي و بر اساس همين روند در جوامع توسعه‌يافته افراد داراي تحصيلات بالاتر، شهرنشين‌ها، گروه‌هايي كه از متوسط جامعه ثروتمندتر هستند و مردان بيش از ديگران در انتخابات شركت مي‌كنند، زيرا انتخابات براي آنان موضوعيت و كاركرد بيشتري دارد. پس اگر ديديم كه در يك جامعه، افراد با اين ويژگي‌ها مشاركت انتخاباتي كمتري دارند، به معناي آن است كه آن انتخابات واجد كيفيت لازم و كاركرد واقعي نيست.
درست است كه همه مردم داراي حق راي مساوي هستند و هنگام شمارش آراي صندوق، تمايزي ميان راي بالاترين مقامات كشور يا زبده‌ترين نخبگان با آن پير روستايي فاقد سواد در 
 يك روستاي دورافتاده نيست، ولي به لحاظ كيفي اين دو تفاوت دارند. براي فهم ماجرا فرض كنيم كه 25 درصد افراد جامعه داراي تحصيلات عالي هستند و 75 درصد هم فاقد اين سطح از تحصيلاتند. همچنين فرض مي‌كنيم كه صد نفر در انتخابات شركت كرده‌اند. چند حالت زير را براي اين انتخابات فرض مي‌كنيم.
همان‌طور كه مشاهده مي‌شود در هر سه حالت تعداد مشاركت‌كنندگان صد نفر است. در حالت اول سهم افراد با تحصيلات عالي در صندوق راي به همان نسبت سهم آنان در جامعه است. در حالت دوم اين سهم خيلي بيشتر است و در حالت سوم اين سهم خيلي كمتر است. اين سه انتخابات از نظر كميت مشاركت‌كنندگان كاملا يكسان است ولي از نظر كيفيت و اثرگذاري بر جامعه بسيار متفاوت است. انتخابات دوم نشان‌دهنده توسعه‌يافتگي مفهوم و كاركرد انتخابات است كه توانسته اقشار تحصيلكرده را پاي صندوق راي بياورد. نتيجه اين انتخابات بازتاب‌دهنده خواست و اراده و رقابت اين اقشار است در حالي كه انتخابات سوم بازتاب‌دهنده قهر اقشار تحصيلكرده از صندوق راي است. به معناي ديگر اين قشر گمان نمي‌كنند كه صندوق راي كارايي مورد نظر آنان را دارد. در حالت اول نيز اگر چه نسبت مشاركت در هر دو گروه مساوي است، ولي به همان دلايل پيش‌گفته، انتظار منطقي داريم كه اقشار تحصيلكرده‌تر به دليل آگاهي بيشتر آنان از نقش انتخابات با واقعيت زندگي، مشاركت بيشتري داشته باشند. هر چه سهم اين اقشار بيشتر باشد آن انتخابات كاركردي‌تر است، زيرا آنان اخبار و اطلاعات را بيشتر پيگيري مي‌كنند، آگاهي سياسي بيشتري و از همه مهم‌تر مشاركت گسترده‌تري در امور كشور و جامعه دارند. اين تفاوت كيفي را تا حدي در ميزان مشاركت منطقه‌اي شاهد هستيم. مشاركت انتخاباتي سال 1398 اگر چه حدود 40 درصد بود ولي اين نسبت براي شهر تهران كه واجد شهروندان تحصيلكرده‌تر است، شايد حدود نصف اين رقم بود و اگر اين تفاوت را براي مناطق 22گانه تهران نيز در نظر بگيريم، تفاوت‌ها خيلي بيشتر خواهد شد. يك انتخابات خوب بايد داراي كيفيت مشاركت انتخاباتي بالاتر نيز باشد و هر چه كيفيت آن كمتر باشد، نتايج و كاركرد آن در اصلاح امور آن نيز منفي‌تر خواهد بود.