نيروي انساني را «سرمايه» نمي دانيم؛چرا؟

سیدحسن موسوی‌چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران معمولا برای آبادانی هر کشور یکسری منابع و سرمایه‌ها نقش محوری و کلیدی را دارند. دو سرمایه یا دو منبع برای هر جامعه‌ای می‌تواند فرصت برای آبادانی و سرزندگی قلمداد شود. از جمله این دو سرمایه، سرمایه انسانی یا منابع انسانی، سرمایه اجتماعی است. گرچه در گذشته منابع طبیعی یا تجهیزات جنگ‌افزاری را به عنوان بخشی از منابع محوری و کلیدی قلمدا می‌کردند اما با داشتن این دو سرمایه می‌توان مسیر پیشرفت را طی کرد و حتی سرمایه اجتماعی هم باز به داشتن نیروی انسانی و توجه به سرمایه انسانی امکان‌پذیر است. البته این یاداشت به بهانه اتفاقی است که برای خبرنگاران عزیز افتاد و از این طریق به خانواده این دو خبرنگار و جامعه خبرنگاری کشور تسلیت می‌گویم. همینطور سپاسگزاری می‌کنم از همه کسانی که در عرصه اطلاع‌رسانی سر از پا نمی‌شناسند و سختی‌ها، مشکلات و حتی چنین مرگ‌هایی مانع انجام رسالت‌شان برای آگاه‌‌سازی مردم نمی‌شود و از مطالبه‌گری دست برنمی دارند. اما اینکه چرا سرمایه انسانی در ایران، سرمایه محسوب نمی‌شود، به چند بخش قابل تقسیم‌بندی است. بخش اول، تصادفات رانندگی است. آمار فوتی‌های ناشی از تصادفات در سال 98 که توسط پزشکی قانونی اعلام شده بود حاکی از فوت تقریبا حدود 17هزار نفر در ایران است که عرض یکسال به‌واسطه تصادفات جان خودشان را از دست دادند. تقریبا وقتی محاسبه می‌کنیم هر ساعت حدود دو نفر در ایران جان خودشان را از دست می‌دهند و افراد مصدوم و مجروحی که چند ده برابر این آمار هستند، خودش آمار جالب توجهی است و حتی در برخی از گزارش‌ها، معلولیت‌های ناشی از تصادفات تقریبا بیش از 20 تا 25 درصد را شامل می‌شود. این آمار خودش گویای این موضوع است که چرا باید نگران سرمایه انسانی‌مان باشیم. بسیاری از این افرادی که فوت کردند یا به‌دلیل معلولیت دچار مشکلاتی شدند، افرادی هستند که سرمایه کشور محسوب می‌شوند. چه بسا کشور برای اینها سرمایه‌گذاری‌های ویژه و خاصی را هم انجام داده باشد. از منابع کشوراستفاده شده باشد تا به این نقطه رسیده باشند. ما همین موضوع را در سایر سوانح به غیر از تصادفات هم داریم و بلایای طبیعی موضوع دیگری است. گرچه آنجا هم می‌توانیم، با برخی از اقداماتی پیشگیرانه و ارتقای شرایط ایمنی مانع از دست رفتن نیروی انسانی‌مان بشویم. حادثه بم را فراموش نکردیم که طبق آمارهایی که آن موقع اعلام شد، حدود 40 هزار نفر درگیر بودند. همین دو خبرنگار عزیزی که جانشان را در اثر تصادف از دست دادند و بزرگان دیگری که در کشور به واسطه تصادفات جان خودشان را از دست دادند، کسانی بودند که سرمایه کشور محسوب می‌شوند. لذا حفظ سرمایه انسانی بیش از هر چیزی باید برای مدیریت کشور مهم باشد. یا وقتی در ادارات می‌رویم، در بسیاری از ادارات افراد قوی و کارآمد کناری هستند و به‌راحتی ما نیروهای انسانی خودمان را که سرمایه آن سازمان هستند و سرمایه کشور محسوب می‌شوند، در دوره‌های مختلف، ربطی به یک یا دو دوره دولت ندارد، تغییر دولت‌ها، تغییر گرایش‌های سیاسی حاکم بر قوه مجریه، تغییر در رویکردها و شاخص‌های انتصاب که طبیعتا وابستگی سیاسی یکی از مهمترین شاخص‌ها متاسفانه درانتصابات محسوب می‌شود، به‌راحتی افراد کارآمد را کنار می‌زنیم. افرادی که نقد می‌کنند، افرادی که دلسوزند، مسئولیت‌پذیرند و نسبت به سرنوشت کشورشان، سازمان‌شان و ذینفعان سازمان‌شان بی‌تفاوت نیستند، به‌راحتی توسط ساختار اداری کنار گذاشته می‌شوند. سازمان امور اداری و استخدامی کشور، به‌رغم اینکه باید حافظ منابع انسانی باشد، معاونت‌های منابع انسانی دستگاه‌ها، به جای اینکه مدافع منابع انسانی باشند برای حفظ این منابع انسانی، تلاش لازم را داشته باشند در بسیاری از مواقع خودشان عاملی برای تضعیف و تخریب منابع انسانی یا بی‌تفاوتی نسبت به منابع انسانی هستند. روی صحبتم با آن دوستانی نیست که در این سازمان‌ها کار می‌کنند و این موضوع مصداق آنها نیست. تجربه‌ام در طول این سال‌ها نشان می‌دهد که ما توانایی استفاده از این سرمایه انسانی را نداریم. افرادی که تجربه کسب می‌کنند، افرادی که قوی می‌شوند، افرادی برایشان سرمایه‌گذاری می‌شود، تخصص کسب کنند و بعد در حوزه غیرمرتبط فعالیت می‌کنند، هدر دادن سرمایه انسانی و منابع کشور است. هیچ کشوری ساخته نمی‌شود مگر اینکه منابع انسانی آن کشور مورد توجه قرار بگیرد و نوعی اهمیت قلمداد شود و تجربه و دانش و توانمندی افراد را به عنوان یک سرمایه برای کشور محسوب کنیم. در غیر اینصورت همچنان مشکلات با ما خواهد بود. ما قدر سرمایه انسانی ارزشمند درحوزه اجتماعی را نمی‌دانیم و چون نمی‌دانیم آنچه که الان داریم تاوانش را پس می‌دهیم یک امر بدیهی بود. در هر سازمانی که بروید، متوجه می‌شوید که چقدر آدم‌های کارآمد بنا به دلایل مختلف، اختلاف سلیقه، همسو نبودن، حتی خیلی مواقع به دلیل توانمند بودنشان کنار زده می‌شوند ومتاسفانه همه اینها خسرانی است که برای جامعه ایجاد می‌شود. اما در حوزه خبری این اولین تصادف نبود وامیدواریم که آخری باشد ولی منطق زندگی اجتماعی این است که آخرین هم نخواهد بود. عزیزانی که در این عرصه خبره شدند و تخصصی کار کردند، سرمایه ما محسوب می‌شوند و با یک سهل‌انگاری و بی‌تفاوتی دو عزیز از حوزه خبرنگاری و همکاران دیگر جان خودشان را از دست دادند. امیدوارم در دولت جدید این نقیصه طولانی مدت در ایران کاهش پیدا بکند. آقای رئیسی از شایسته‌گزینی صحبت می‌کنند، حفظ سرمایه انسانی و شایسته‌گزینی دقیقا در تکمیل همدیگر هستند. امیدواریم این موضوع مورد توجه قرار بگیرد.