آسيب تاخير در ازسرگيري مذاكرات

مدت زمان زيادي از پايان دور ششم گفت‌وگوهاي ايران، كشورهاي 1+4 و ايالات متحده در وين براي احياي توافق هسته‌اي مي‌گذرد و با اين حال هنوز مشخص نيست دور هفتم گفت‌وگوها چه زماني آغاز خواهد شد. يكي از دلايل تاخير در آغاز دور جديد مذاكرات اين است كه جمهوري اسلامي ايران در دوره انتقال قدرت به‌سر مي‌برد و به همين دليل ملاحظاتي درخصوص برخي تصميم‌گيري‌ها وجود دارد. از جمله اين ملاحظات، تشكيل كميته تطبيق و ضرورت انتقال محتواي مذاكرات به دولت منتخب و همچنين درنظر گرفتن ايده‌هاي تازه‌اي است كه ممكن است از جانب مسوولان دولت منتخب مطرح شود. يكي ديگر از دلايل، فرصت‌طلبي امريكايي‌هاست كه فرصت را براي پافشاري بر مواضع اشتباه گذشته مناسب ديده‌اند و اصرار دارند كه ايران از هم‌اكنون يا بلافاصله پس از احياي برجام گفت‌وگوهاي بيشتر را با ايالات متحده در موضوعاتي نظير موضوعات منطقه‌اي و موشكي آغاز كند. تاخير در آغاز دور جديد مذاكرات و احياي برجام، آسيب‌هايي براي هر دو طرف دارد. در درجه اول اين مردم ايران هستند كه تحريم‌ها مستقيما زندگي و معيشت آنها را هدف قرار داده و با تداوم اين وضعيت، زندگي براي آنها هر روز سخت‌تر و سخت‌تر مي‌شود. از همين رو دولت ايران بايد در كنار تلاش مستمر براي رفع سريع‌تر تحريم‌ها گام‌هايي براي كاهش آسيب تحريم يا به عبارتي خنثي كردن آثار آن بردارد تا مردم بيش از اين متحمل سختي‌ و ناراحتي براي گذران زندگي نشوند. تاكنون نه از سوي دولت فعلي كه كمتر از يك ماه ديگر بايد قدرت را تحويل دهد و نه از سوي دولت آينده، برنامه روشني براي كم كردن آثار تحريم بر زندگي مردم ارايه نشده و مسوولان صرفا به بيان حرف‌هاي كلي در اين زمينه اكتفا كرده‌اند. براي امريكا و اروپا هم اين نگراني وجود دارد كه توان هسته‌اي ايران به صورت روزمره افزايش پيدا مي‌كند.  
ايران همزمان ذخاير اورانيوم خود را افزايش مي‌دهد، سانتريفيوژهايي مدرن‌تر و متنوع‌تر را آزمايش مي‌كند و هم به سوي اقداماتي قابل توجه نظير توليد صفحه سوخت سيليسايد گام بر مي‌دارد. درنهايت هر دو طرف از طولاني‌تر شدن مذاكرات ضرر مي‌كنند و با توجه به شرايط، به نفع تهران و ساير طرف‌هاي برجام است كه هر چه زودتر اين توافق احيا شود. در اين ميان طرف مقابل مي‌كوشد با مانور تبليغاتي روي برخي موضوعات، شرايط را به نوعي تصوير كند كه گويا ايران مقصر تام و تمام عدم احياي برجام بوده و طرف غربي تقصيري در اين زمينه ندارد. يكي از اين موارد، واكنش گسترده‌اي است كه طرف غربي به توليد اورانيوم فلزي از سوي ايران نشان داد. مساله اين است كه ايران در حال قدرتنمايي علمي در توليد صفحه سوخت سيليسايد است اما اين موضوع به معناي توليد اورانيوم فلزي نيست. در فرآيند توليد صفحه سوخت سيليسايد مقداري اورانيوم فلزي نياز است اما بلافاصله اين اورانيوم فلزي با تركيبات جديدي ماهيتش تغيير مي‌كند. يعني ايران در حال توليد و ذخيره اورانيوم فلزي نيست بلكه در فرآيند توليد صفحه سوخت سيليسايد از اورانيوم فلزي استفاده مي‌كند. غربي‌ها به اين دليل خيلي نگران شده‌اند كه يكي از موارد موردنياز براي ساخت بمب هسته‌اي توليد اورانيوم فلزي است و آنها اين‌گونه وانمود مي‌كنند كه ايران در اين مسير گام برمي‌دارد. با اين وجود ذكر اين نكته ضروري است كه تمام فرآيندي كه ايران براي توليد صفحه سوخت سيليسايد طي مي‌كند به ‌طور كامل زيرنظر آژانس بين‌المللي انرژي اتمي قرار دارد و با توجه به اينكه يكي از وظايف اصلي آژانس عدم اشاعه سلاح هسته‌اي است، امكان ندارد كه كشوري فرآيندي غيرصلح‌آميز را زيرنظر آژانس انجام دهد. هدف ايران از ساخت اين صفحات سوخت، تامين نياز رآكتور تحقيقاتي تهران بوده و ايران هدفي صلح‌آميز را دنبال مي‌كند. اگر غرب به صورت جدي نگران توسعه فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران است، ضرورت دارد هرچه سريع‌تر به توافق هسته‌اي بازگردد تا تهران نيز اجراي تعهداتش در برجام را از‌سر بگيرد. تمامي فعاليت‌هاي ايران بازگشت‌پذير است و در صورتي كه توافق برجام احيا شود، ايران گام‌هاي كاهش تعهدات خود را به عقب بازخواهد گشت. از نظر علمي نيز طرف مقابل بايد بپذيرد، علم هسته‌اي در ايران به صورت كامل بومي‌سازي شده و زماني كه علم بومي‌سازي مي‌شود نمي‌توان آن را كنار گذاشت و اين يعني صنعت هسته‌اي ايران يك واقعيت انكارناپذير است. دولت اوباما اين موضوع را پذيرفت و براي دستيابي به توافق پيشگام شد. در آن زمان نيز ايالات متحده تمايل داشت كه تك‌تك پيچ و مهره‌هاي تاسيسات هسته‌اي ايران را باز كند اما كاخ سفيد اين واقعيت را درك كرد كه علم هسته‌اي در ايران بومي‌سازي شده و بايد با اين واقعيت كنار آمد، به همين دليل راه‌حل برجام مطرح شد تا از نظر فني مسير دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي مسدود شود. تاكيد بر بازگشت ناپذير بودن فعاليت‌هاي ايران، نوعي فضاسازي براي اثرگذاري بر مذاكرات است. ايالات متحده و اروپا تمايل دارند بدون اينكه گامي در مسير اجراي تعهدات‌شان بر دارند، ايران به صورت كامل به اجراي برنامه جامع اقدام مشترك بازگردد. ايران در سال 2018 و پس از خروج ايالات متحده از برجام، براي يك سال اين مسير را در پيش گرفت و صبر استراتژيك پيشه كرد تا ببيند طرف اروپايي تا چه اندازه در اجراي تعهدات خود جدي است اما زماني كه پيشرفتي حاصل نشد و هيچ منفعت اقتصادي نصيب ايران نشد طبيعي بود كه اين مسير تغيير كند. اكنون ايران گام‌هايي را در راستاي كاهش تعهدات برداشته كه همگي بازگشت‌پذير هستند و اگر توافق احيا شود، تهران نيز اجراي كامل تعهداتش را ازسر خواهد گرفت. واقعيت اين است كه در شرايط فعلي و براي احياي برجام ضروري است كه هم ايالات متحده و هم ايران از بخشي از خواسته‌هاي خود بگذرند، چراكه امكان ندارد هر دو طرف براي رسيدن به صددرصد خواسته‌هاي خود پافشاري كنند و بعد بتوانند به توافق برسند. رمز موفقيت ايران و امريكا در رسيدن به توافق برجام اين بود كه هر دو طرف پذيرفتند بخشي از خواسته‌هاي خود را ناديده بگيرند تا امكان توافق وجود داشته باشد و اين‌بار نيز مي‌توان با بهره‌گيري از همان تجربه، براي اجراي مجدد برنامه جامع اقدام مشترك به توافق رسيد.