زخم‌ها هنوز تازه است

فاطمه باباخاني
بخيه‌ها را كه مي‌كشند و به خانه مي‌آيند، مرتضي دست به گوشش مي‌كشد‌، سه سيم هنوز باقي مانده كه فراموش شده و بايد دوباره به دكتر مراجعه كند. از زمان تصادف سه هفته گذشته و بالاخره پس از دو جراحي گوشش درمان شده، اما هنوز مشكل پا باقي‌ مانده، مشكل زخم‌هاي پشتش هم. سه هفته مي‌شود كه درست نخوابيده، مي‌خواهد به راست بخوابد كه گوشش اذيتش مي‌كند، به سمت چپ كه مي‌چرخد درد پا امانش را مي‌برد‌، تصميم مي‌گيرد به پشت بخوابد كه زخم‌هاي عميقي كه بر پشت دارد آزارش مي‌دهد‌، در اين چند روز هم روي شكمش ورمي ايجاد شده كه براي مشخص شدن دليل آن بار ديگر به بيمارستان مراجعه كند. از پشت تلفن خنده بي‌رمقي مي‌زند و مي‌گويد از هر جا چيزي خورده‌ام.  مرتضي محمدصادقي ته اتوبوس تور خبرنگاران براي بازديد از درياچه اروميه نشسته بود كه كمك راننده با هول گفت كمربندها را ببنديد‌، اما چطور مي‌توانست كمربند را ببندد وقتي ته اتوبوس رديفي از 5 صندلي داشت كه اغلب كمربند ندارند. همين شد كه زمان چپ شدن و خرد شدن شيشه‌ها پايش زير اتوبوس ماند‌، مرتضي همان كسي است كه لحظه اول گمان كرد پايش قطع شده‌، اما اين گوشش بود كه كنده شده بود. كمي آن طرف‌تر كنارش ريحانه بود، مي‌گويد بارها او را صدا زده، اسمش را نمي‌دانسته تنها در طول سفر او را در صندلي جلوي خودش مي‌ديده در حالي كه ماسكش لحظه‌اي از صورتش كنار نرفته و عينكي به چشم داشته، ريحانه همان وقت كه مرتضي صدايش مي‌زده جاني در بدن نداشته!  مرتضي مي‌گويد شنوايي گوشش مشكلي ندارد اما براي پايش نگران است و مي‌ترسد زمين‌گير شود و نتواند درست راه برود. آتل را چندي هست از پايش باز كرده‌اند، دكتر گفته خود به خود درست مي‌شود و زانوبند كفايت مي‌كند. به دكتر ديگري هم كه مراجعه كرده گفته بايد همه‌ چيز خوب پيش برود اما بيش از سه هفته شده كه پاي مرتضي از زانو به بالا توان ندارد‌، همان قسمت كه زير اتوبوس جا مانده بود و با صدايي سرشار از درد از ديگران مي‌خواست موقع خروج از اتوبوس پاي‌شان را روي آن نگذارند. مرتضي از يك جا ماندن و درازكشيدن شبانه‌روزي با اين‌همه درد خسته است، تلاش ‌مي‌كند كتابي تاريخي بخواند از ذوالقرنين، علاقه‌مند به تاريخ ايران باستان است اما آنجا كه ايران شكست مي‌خورد را حذف مي‌كند‌، در همين احوال است كه مادرش از او پرستاري مي‌كند‌، مادري كه معتقد است پسر دكتر كتابخوانش را برده‌اند! از سازمان محيط‌زيست چند باري با او تماس گرفته و گفته‌اند ليست وسايلي كه خراب شده به همراه شماره حساب را بدهد، پس از آن تماس ديگر كسي خبري از مرتضي و زخم‌هايش نمي‌گيرد. 
از ستاد احياي درياچه اروميه خبري نيست
فروغ فكري از ديگر مسافران آن اتوبوس هم اين روزها همچنان درگير درمان پاي آسيب‌ديده‌اش است. مفصل پاي راست فروغ از همان زمان تصادف دچار خونريزي شده و كشيدگي شديد تاندون دارد. عصر چهارشنبه دوم تير كه او را به بيمارستان نقده بردند به واسطه درد زياد فكر مي‌كرد پايش شكسته است اما جواب سي‌تي‌اسكن كه آمد گفتند مشكلي وجود ندارد‌، به او سرم زدند، دردش هم كم شده بود هر چند كوفتگي آزارش مي‌داد. تهران كه رسيد درد دو برابر شد، روزهاي بعد ام‌آر‌آي مشخص كرد دچار خونريزي مفصل شده است. در اين باره كه چرا در نقده ام‌آر‌آي انجام نشده فكر مي‌كند هم مشكل تجهيزات و امكانات بيمارستان بوده و هم اينكه جواب دو روز بعد مي‌آمده و فايده‌اي نداشته‌، مهم آن زمان براي فروغ اين بوده كه بداند استخوان لگن نشكسته است و دكتر اين اطمينان خاطر را به او داده و گفته بود صرف كشيدگي است. در تهران به او گفته بودند با چهار هفته استراحت همه ‌چيز روبه‌راه مي‌شود، سه هفته از آن چهار هفته گذشته و حال دكتر مي‌گويد بايد زمان بيشتري بگذرد. دكتر ديگري هم كه او مراجعه كرده گفته است 10 روز صبر كند و اگر شرايط بهبود پيدا نكرد ‌ام‌آر‌آي دوم را بدهد. از نظر فروغ بخش دردناك قضيه اين است كه در هفته اول درد چندان حاد نبود و در هفته دوم چندان شدت گرفت كه نيازمند تزريق مسكن شد، اما از آنجا كه خونريزي مفصل داشت نبايد تزريق مسكن به دفعات انجام مي‌شد. درد شديد فروغ را به‌هم ريخت‌، خودش را براي چهار هفته آماده كرده بود و در هفته سوم سه شب متوالي از درد نخوابيد و روزها با مسكن سرپاست، اين شرايط او را به مرز استيصال كشانده است.  
جلسه‌هاي مشاوره و تراپي آنلاين كاري است كه فروغ اين روزها به آن مشغول است، پيش از اينكه سوار اتوبوس شود از دست دادن چند نفر از اقوام بر اثر كرونا و ابتلاي خودش به اين ويروس برايش افسردگي به بار آورده بود و حال پزشك مي‌گويد تصادف باعث شده، فشار رواني قبلي مجالي دوباره براي برون‌ريزي مجدد پيدا و هر خوابش را به كابوسي بدل كند. او كه پيش از تصادف كابوس را تجربه نكرده بود، هر بار كه چشم روي هم مي‌گذارد يكي از عزيزانش را از دست مي‌دهد و از خواب مي‌پرد. كابوس‌ها چنان براي او تكرار مي‌شود كه كمتر تلاش مي‌كند براي فرار از درد به خواب پناه برد! در طول روز همه تقلايش اين است كه خود را با وضعيت جديد وفق دهد تا افراد دورو برش فشاري را تحمل نكنند اما شب كه مي‌شود و همه به خواب مي‌روند او با كابوس از دست دادن دست‌وپنجه نرم‌ مي‌كند. از ستاد احياي درياچه اروميه كه يكي از متوليان اين سفر بود با فروغ تماسي گرفته نشده است. براي او عجيب است چرا ستاد به جاي همدلي و همدري تصميم به پنهان كردن خود گرفته است، از سازمان محيط‌زيست مديركل روابط ‌عمومي، كارشناس روابط عمومي و مدير بخش تشكل‌ها با او تماس گرفته‌اند و احوالش را پرسيده‌اند اما ستاد احيا زحمت يك تماس را هم به خود نداده است. او اميدوار است در دادگاه بالاخره مشخص شود سهم هر يك از سازمان‌ها و نهادها چقدر بوده است. در عين حال بر اين موضوع تاكيد مي‌كند پيگيري‌ها در اين زمينه تنها به واسطه اين نيست كه اين اتفاق براي او و دوستانش افتاده بلكه با اين اميد است كه اتفاق بزرگ‌تري بيفتد و پروتكلي براي چنين سفرهايي تعريف شود تا دوباره تكرار نشوند، در غير اين صورت اين فاجعه‌اي در كنار ساير فجايعي خواهد بود كه به تكرار اتفاق افتاده و خانواده‌هايي را داغدار يا با دردهاي دايمي مواجه كرده است. 
يك ماموريت كاري و 6 ماه درد
ابراهيم نژادرفيعي خبرنگار تسنيم دو مهره كمرش در اين تصادف شكسته، يك مهره‌اش ترك برداشته و پهلويش جراحت دارد و بخيه خورده؛ دكتر به او گفته به حداقل سه ماه استراحت نياز دارد كه ممكن است به 6 ماه هم برسد. از طرف ديگر به واسطه لخته خوني كه بر اثر تصادف در ريه به وجود آمده تا سه ماه نيازمند آزمايش‌هاي مداوم است. در كنار همه اينها دغدغه شغلي دارد كه خوشبختانه مجموعه‌اي كه براي آنها كار مي‌كند گفته‌اند كارهاي بيمه را برايش انجام مي‌دهند تا استعلاجي برايش رد شود و مشكل حقوق برايش پيش نيايد. او همين هفته پيش تازه از بيمارستان مرخص شد‌ه و در غياب همدلي يا يك تماس ساده ستاد احياي درياچه اروميه در خانه تحت مداوا و نگهداري از سوي خانواده است. او منتظر است ببيند شرايط درماني و شغلي چطور پيش مي‌رود و اميدوار است پس از سه ماه استراحت بتواند سر كار برگردد.