تبرئه و تطهير چرا؟

در اتفاقات افغانستان شاهد پديده‌ عجيب و باور نكردني تبرئه و تطهير طالبان هستيم. از اين‌رو تحليل كنيم كه چرا با چنين پديده‌اي مواجه شده‌ايم؟ ماجرا اين است كه ايران گفت‌وگوهاي غيرآشكار و مفصلي با طالبان داشته است. به ويژه از هنگامي كه روشن شد امريكايي‌ها در حال گفت‌وگو با طالبان هستند تا مقدمات بيرون رفتن خود را از افغانستان فراهم كنند. اين سياست ايران براي حفظ منافع كشور و منطقه قابل دفاع و درست بود و هست. ولي هيچ كس علاقه يا جرات آشكار كردن خبر اين مذاكرات را نداشت. حدود 18 ماه پيش و پس از آغاز 20 ماه گفت‌وگوهاي دوحه؛ ميان امريكا و طالبان توافقاتي صورت گرفت. زلماي خليل‌زاد نماينده امريكا اين توافق را با طالبان امضا كرد. بر اين اساس 5 هزار زنداني طالبان از زندان‌هاي دولت افغانستان آزاد شدند و گفت‌وگوهاي بين‌الافغاني نيز آغاز شد. 6 ماه بعد، پمپئو وزير خارجه امريكا به‌طور رسمي جلسه مشترك با طالبان و نمايندگان دولت افغانستان را افتتاح كرد، چند ماه بعد او مستقيما با نمايندگان طالبان ديدار كرد و تصاوير آن هم بدون نگراني منتشر شد. ولي هنوز كسي در ايران جرات نداشت كه چنين كاري را به صورت رسمي و آشكار انجام دهد هر چند در اين فاصله نمايندگان طالبان به ايران مي‌آمدند و اخبار آن نيز بعضا منتشر مي‌شد و با آقاي ظريف هم ديدار داشتند ولي هيچ تصويري منتشر نمي‌شد. تا اينكه در اواسط بهمن سال گذشته تصويري از استقبال ظريف از ملا عبدالغني برادر و هيات همراهش منتشر شد كه مثل توپ صدا كرد. اين كار آن قدر زشت تلقي شد كه ظريف تاكنون چند بار متذكر شده است كه قرار نبود تصويري منتشر شود و اين را يك اقدام غيراخلاقي معرفي مي‌كند كه عده‌اي آگاهانه آن را عليه او انجام دادند. وي حتي در فيلم 5 دقيقه‌اي خداحافظي روزهاي گذشته خود نيز دوباره به اين شيطنت و تخريب اشاره كرد. چرا امريكايي‌ها به راحتي فيلم و تصوير ديدارهاي خود با طالبان را منتشر مي‌كنند در حالي كه با يكديگر در حال جنگ هستند، ولي ايراني‌ها از انتشار فيلم مذاكرات پرهيز دارند و آن را مايه آبروريزي مي‌دانند؟ پاسخ به اين پرسش نشان مي‌دهد كه چرا در حال حاضر اصولگرايان حاكم مي‌كوشند تا طالبان را تطهير و تبرئه كنند؟ تطهير يا تبرئه‌اي كه مطلقا درست و منطقي نيست. 
چرا اين كار با شدت تمام و حتي به قيمت از دست دادن متحدان ايران در افغانستان و شيعيان در حال اجراست؟ 
علت اين رفتار تصور نادرستي است كه از فلسفه گفت‌وگوهاي ديپلماتيك وجود دارد. گويي كه ايران فقط با كساني گفت‌وگو و همكاري آشكار مي‌كند كه از تعاريف ناپسند اين دولت مبرا باشند و علت پرهيز از گفت‌وگو با امريكا را نيز همين مي‌دانند. اينكه امريكا ابتدا بايد آدم شود تا با آن گفت‌وگو كنيم. به همين علت نيز گفت‌وگو با طالبان را محرمانه و غيرآشكار انجام مي‌دهند. اگر آشكار شد، مثل تصوير منتشر شده ظريف، بايد او را محكوم كرد كه چرا با شيطان گفت‌وگو كرده است و اگر قرار شد كه از اين سياست دفاع شود، بايد ابتدا طالبان را تطهير و تبرئه كرد، سپس گفت‌وگو با آنان مجاز و مشروع دانسته خواهد شد. 
گويي كه داستان قند و نجاست آن تكرار شده است كه با فرو بردن قند داخل چاي آن را پاك مي‌كردند، سپس مي‌خوردند! (فارغ از ميزان صحت اين داستان) در حالي كه بايد گفت، گفت‌وگو و حتي تعامل با هر نيروي سياسي و واقعي حتي اگر مثل طالبان باشند ايرادي ندارد، بلكه ضروري است. اتفاقا گفت‌وگو با آنان ضروري‌تر است و براي اين كار هيچ نيازي به تطهير يا تبرئه آنان نيست. حتي اگر طالبان هيچ تغييري نكرده باشد، مي‌توان برحسب ضرورت سياسي با آنان گفت‌وگو كرد و عكس انداخت و دست داد.
چرا جناح حاكم بر اين رفتار نادرست و غيرواقعي تاكيد دارد؟ براي آنكه اگر بپذيرند مذاكره سياسي، مستقل از ماهيت طرف مقابل قابل انجام است، در اين صورت بايد در سياست عدم مذاكره با امريكا يا موارد مشابه نيز تجديدنظر كنند. بنابراين براي آنكه منطق سياست منع گفت‌وگو با امريكا همچنان برقرار بماند، مجبور هستند كه برخلاف واقعيت‌هاي موجود اقدام به تطهير و تبرئه طالبان كنند. اقدامي كه اثبات نادرستي آن به زمان زيادي نياز ندارد، هر چند تاكنون هم بخش مهمي از اين ادعاها درباره طالبان رد شده است. طالبان قطعا تغيير كرده است ولي تغييرات آن با داده‌هاي موجود ريشه‌اي نيست. تفاوت طالبان امروز با طالبان بيست سال پيش، بيشتر از تفاوت امريكاي بايدن و امريكاي ترامپ نيست.