دونده در آغاز راه

مهدی طاهرخانی*: سرانجام با 10 سال تاخیر آمد. حق سیدحمید سجادی، ورزشکار پیشکسوت خوشنام «دو و میدانی» ایران این بود که 10 سال قبل از خط پایان بهارستان عبور کند اما متاسفانه آن روز بنا به هر دلیلی رای نیاورد تا حالا بعد از گذشت 10 سال نه به عنوان نخستین‌ وزیر ورزش تاریخ جمهوری اسلامی که در کسوت چهارمین وزیر ورزش و جوانان پا به خیابان سئول بگذارد. بزرگ‌ترین دغدغه همه این سال‌های ورزشی‌ها یک چیز بود؛ وزیری می‌خواستند از جنس ورزش؛ قهرمانی که از صفر شروع کرده باشد و به المپیک رسیده باشد، فقر در ورزش را بشناسد، تبعیض را دیده باشد، بفهمد یک مدال با چه «خون دل» خوردن‌هایی صید می‌شود. آنچه ما در میدان مسابقه می‌بینیم، تنها پازل آخر یک ورزشکار است که یا موفق می‌شود یا نه. اگر پیروز شد که حس می‌کنیم کار چندان بزرگی نکرده و اگر شکست خورد که خدا به دادش برسد از حجم انتقادات نامهربانانه. اما حالا وزیر ورزش و جوانان یکی از همان مردان جنس ریاضت است. اعراب بدرستی نام ورزش را «ریاضه» گذاشته‌اند؛ بدون ریاضت و سختی و ممارست نمی‌شود در این حوزه به موفقیت رسید. با این اوصاف حالا نخستین پرسش این است: ما از وزیر ورزش و جوانان چه می‌خواهیم؟ در دولت حسن روحانی از 12 مرداد 1392 تا 12 مرداد 1400 طبق آمار 44 ورزشکار حرفه‌ای ورزش ایران تن به پناهندگی دادند. این همان زنگ خطر است. سجادی آمده تا این روند را متوقف یا معکوس کند. با شعار و حرف هم نمی‌شود ورزشکار را راضی به ماندن کرد. همان‌طور که در حوزه آموزش و تحقیقات، بسیاری از نخبگان ما به دلایل مختلف، جلای وطن می‌کنند و می‌روند، متاسفانه چنین رسمی در ورزش هم متداول است. نمی‌شود برای هر 44 ورزشکار یک موضوع واحد را دلیل اصلی مهاجرت دانست اما سرفصل‌های مشترکی را می‌توان پیدا کرد. توجه مالی، احترام معنوی، قدر دیدن، توجه کردن هنگام شکست و کنار ورزشکار بودن در همه احوال به خودی خود بیش از90 درصد مهاجرت‌ها را کاهش می‌دهد. البته همین چند کلمه، خودش یک دنیا عمل و همت می‌خواهد. ورزش را با حرف نمی‌شود مدیریت کرد. باید مرد میدان بود، درست شبیه همان زمانی که «وزیر» می‌دوید بی‌آنکه خسته شود؛ شکست می‌خورد اما از پا نمی‌ایستاد. بنابراین باید کارگروهی قوی و متخصص و دلسوز را تشکل داد تا در همه فدراسیون‌ها مقابل آفت ویرانگر مهاجرت ایستادگی کرد. باید از مزرعه‌مان نگهبانی کنیم اما با ضرب و زور، این حراست شدنی نیست؛ زبان مهربانانه می‌خواهد و توجه انسانی.  «شعار» به وقتش برای تهییج خوب است مانند هواداری که بیرون زمین با همه توان ورزشکار محبوبش را آماده نبرد می‌کند اما یادمان نرود کار اصلی را «شعور» انجام می‌دهد و بعد از آن «شور» به کار می‌آید. ورزش حرفه‌ای چیزی نیست جز هزینه کردن صحیح و درست بودجه. چرا المپیک 2012 لندن بهترین عملکرد ایران در همه ادوار تاریخ است؟ چون در آن دوره بدرستی بودجه مناسب به ورزش تخصیص یافت و ثمره‌اش را با رسیدن به آن جایگاه گرفتیم. از این رو امید می‌رود حمید سجادی بتواند از دولت سیزدهم، بودجه‌ای را که لازم و شایسته است بگیرد. اگر این امر محقق نشود، هیچ موفقیتی در کار نیست و باید دلخوش به تک‌‌مدال‌های اتفاقی باشیم.  در حوزه فوتبال اما شاید مهم‌ترین دلمشغولی وزارت ورزش همان ۲ تیم محبوب پایتخت باشند. درست یا غلط، خوشبختانه یا متاسفانه این ۲ تیم در همه ایران طرفدار دارند. پس اگر قرار به بسط و گسترش عدالت اجتماعی در حوزه ورزش هم باشد، باید بدانیم این ۲ تیم از تهران تا هرمزگان، از گیلان تا آذربایجان‌ها و خوزستان، هوادار دارند. همان‌طورکه باید به ورزش استان‌ها و تیم‌های هر استان بودجه لازم را داد و توجه کافی را داشت، باید بپذیریم وضعیت این ۲ تیم، دیگر حالت «شبه‌‌‌ملی» به خود گرفته است. از این رو امیدواریم بحث غلط و «زیان‌ده» خصوصی‌سازی ۲ تیم که در دولت روحانی بشدت دنبال شد اما خوشبختانه به سرانجام نرسید، متوقف شود. اشتباه برداشت نکنید، نگارنده اعتقاد دارد تنها راه برون‌رفت فوتبال ما از این وضعیت، خصوصی شدن «واقعی» است اما این اتفاق باید زمانی رخ دهد که رسانه خصوصی داشته باشیم و ابزارهای کافی دیگر را. خب! وقتی فعلا در قانون اساسی چنین چیزی وجود ندارد و همه چیز در دست صداوسیما با بودجه مشخص است، بدون شک خصوصی‌سازی سرخابی‌ها همان مسیری را می‌رود که هفت‌تپه در اقتصاد رفت، همان راهی را می‌رود که استیل‌آذین و تراکتور و ده‌ها نمونه دیگر تیم‌های خصوصی در ایران رفتند. از این رو می‌گوییم در چنین وضعیتی باید به استقلال و پرسپولیس نگاهی شبه‌ملی داشت. این ۲ تیم با توجه به پتانسیل موجود و وجود کارگزارهای مختلف در حوزه تبلیغات و اسپانسرینگ قادرند تا حدود زیادی مخارج خود را تامین کنند و تنها باید در انتخاب مدیران دقت داشت که از انباشت بدهی جلوگیری شود. از این رو بهتر است در دولت جدید و وزارت ورزش و جوانان نوین، برخلاف گذشته بهترین مدیران ورزشی را برای هدایت ۲ باشگاه انتخاب کرد. گماردن دوستان هم‌حزبی در مدیریت ۲ باشگاه خیانتی است که آخرش شأن وزیر ورزش را آنقدر کاهش می‌دهد که به او لقب هواداری از یک تیم را هواداران تیم مقابل بدهند. شأن وزیر ما باید این باشد؟  سجادی یکی از متخصص‌ترین وزرای کابینه در حوزه خودش است. امید داریم او موفق شود که اگر خدایی ناکرده غیر از این باشد، باز ورزش به دست سیاسیونی می‌افتد که اینجا را حیاط خلوت رفقای خود می‌دانند. او مرد دوی نیمه‌استقامت است؛ می‌دانیم به این زودی‌ها خسته نمی‌شود، می‌دانیم روی اصولش می‌ماند و در رودربایستی پست‌های اساسی را به ثمن‌بخش به رفقایش نمی‌دهد. او تازه در آغاز مسیر است. این ماراتن پر‌پیچ و تاب، دونده‌ای چون او می‌خواست و حالا این گوی و این میدان.  * روزنامه‌نگار ورزشی