تعامل سازنده ضرورت امروز منطقه

منطقه خاورميانه گرفتار وضعيتي تراژيک است. از هر آنچه در جهان امروز سياست از آن به‌عنوان چالش يا تهديد نام برده مي‌شود، مي‌توان نمونه و الگو و کلکسيوني در خاورميانه يافت که آن را تصديق کند. تروريسم، خشونت و افراطي‌گري قومي، فرقه‌اي و مذهبي، بي‌ثباتي، جنگ، تنش سياسي، مداخله خارجي، قطع روابط سياسي، تحريم، نبود توسعه سياسي و اقتصادي، فقر، آوارگي و پناه‌جويي، مخاطرات زيست‌محيطي، تراکم حقارت، تبعيض و... فقط بخشي کوچک از چالش‌ها و تهديدهایي هستند که اين منطقه را به ورطه بحراني عميق با دورنمايي ناپيدا و مه‌آلود کشانده‌اند؛ اما غم‌انگيز و اسف‌بارتر، وجود دولت‌ها و کارگزاراني است که از سر بي‌پروايي منطق «تقابل» را به‌جاي «تعامل» برگزيده‌اند. اتخاذ سياست تقابل اگر خود معلول بخشي از چالش‌هاي یادشده است، بدون ترديد علت بخش اعظم ديگري از آنهاست. ازاين‌رو اگر همگان باور داشته باشند که راه توقف و جلوگيري از بحراني‌ترشدن منطقه، حل سريع بخشي از اين چالش‌هاي عميق و پرشمار و بدخيم است، سريع‌ترين راه‌حل توجه به عنصري است که هم‌زمان هم نقش معلول دارد و هم نقش علت. براي جايگزيني سياست تعامل با تقابل؛ پندارها، ادراک از تهديد، کردارها و شکل حکم‌راني و حکومت‌داري در منطقه بايد تغيير کند.بسياري وضعيت امروز خاورميانه را با آنچه اروپاي ديروز و در آستانه جنگ‌هاي مذهبي و صدساله و حتي جنگ‌هاي جهاني قرار داشت، مقايسه مي‌کنند؛ اينک از درستي و ناراستي اين مقايسه تاريخي درمي‌گذريم؛ اما مي‌توان اين بازگشت تاريخي را بهانه‌ای قرار داد و عبرتي ديگر از تاريخ و تجربه بشري را يادآور شد که هزينه‌ها و دستاوردهاي تجربه آن براي کل تاريخ بشريت کافي است تا بشر امروز و آينده بدون پرداخت مجدد آن هزينه‌ها، از دستاوردهاي بعدي آن شايد تا حدي بهره ببرد. اروپاييان چندين قرن درگير جنگ و تنشي بودند که در نهايت به دو جنگ جهاني خانمان‌سوز ختم شد. گويي اروپا و جهان بايد آن‌همه هزينه مي‌داد تا راه تعامل و تفاهم را به خود و جهانيان بياموزد. آلماني‌ها، ايتاليايي‌ها، فرانسوي‌ها و انگليسي‌ها و شمار ديگري از کشورهاي اروپايي با تعريف منافع متعارض و جبهه‌بندي‌هاي چندباره‌ و سيال خود جنگ و تنش را به يک نهاد پايدار در اروپاي آن روز تبديل کرده بودند... 
اما خوش‌بين‌ترين‌های آن زمان، لحظه‌اي هم اين تفکر به ذهن‌شان خطور نمي‌کرد که همين کشورها پس از چندين قرن متمادي و دوره‌هاي متناوب تنش و درگيري در کمتر از چند دهه به اتحاديه‌اي برسند که هنوز هم موفق‌ترين الگوي اتحاد، همکاري و هم‌گرايي در جهان است. اگر مي‌شد تاريخ را از حافظه بشري حذف کرد، امروز کمتر شماري از آدميان باور مي‌کرد که معماران اين الگوي موفق، همان دشمنان مصمم ‌ديروز‌ هستند. عامل اين موفقيت عبور از گذشته‌ها و فهم آينده بود. عبور از مسائل اختلاف‌زا و تمرکز بر منافع متقابل و مشترک و البته تلخي جنگ‌ها و تنش‌هاي بي‌حاصل، درسي است که اروپاي ديروز براي خاورميانه امروز دارد.
کشورهاي خاورميانه به نظر مي‌آيد هنوز در گذشته‌ و در تخيلات شيرين ديرين خود مانده‌اند و آن چيزي که به کنش آنها شکل مي‌دهد، ادراک غلط آنها از همسايگان خود به‌عنوان منبع تهديد و دشمني است. اين موضوع سبب شده به‌جاي تعامل با هم و حل مسائل في‌مابين و عبور از گذشته‌ها به‌واسطه درک مشترکي که از اين تعامل حاصل مي‌شود، نگاه خويش را به قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي بدوزند و ثبات و امنيت خود را در آن سوي مرزهاي ملي خود جست‌وجو کنند. جمهوري اسلامي ايران به‌عنوان الگويي موفق از مردم‌سالاري در منطقه، بر پايه قدرت مردم‌محور خود، ثبات و امنيت را فقط بر پايه پتانسيل‌ها و توانمندي‌هاي داخلي خود مي‌بيند و معتقد است تنها راه ثبات و امنيت پايدار منطقه روي‌آوردن همه کشورها به دموکراسي و اعتقاد به کارآمدي پياده‌سازي گزاره‌هاي دموکراتيکي مانند رجوع به رأي و افکار عمومي مردم، گفت‌وگو و تعامل سازنده با جهان پيرامون و باور به همکاري، تنش‌زدايي و صلح است. جمهوري اسلامي ايران با درک اهميت «تعامل و همکاري» به‌عنوان ضرورت امروز منطقه، رسيدن به چنين وضعيتي را در درجه اول در گرو احترام متقابل به حاکميت‌هاي فعلي منطقه و تعامل با آنان و در درجه دوم اصلاح تدريجي امور از سوی اين حاکميت‌ها براي رسیدن به دموکراسي و صلح پايدار به‌عنوان ابزارهايي کارآمد براي عزيمت به ديدگاه‌ها و منافع مشترک با هدف حل چالش‌هاي پرشمار و وخيم منطقه می‌داند. چالش‌هاي که در صورت وجود اراده و اجماع نيز حل‌و‌فصل آنها به دلايل بسيار و پيشرفت بيماري سخت و دشوار مي‌نمايد، منطقه و مردم آن و حکمرانان و فرهيختگان اين سوي عالم بايد بدانند يا بايد در مسيري درست و با اراده راسخ به سويي پيدا و روشن تمايل پیدا کنند يا بر گستره‌اي فراخ‌تر از هر آنچه وجود دارد، چالش‌، تباهي، مرگ، نفرت، جنگ، فقر، دهشت و افراط‌گرايي را بيش‌از‌بيش تجربه کنند.