قاتل نااهل پرده نقره ای!

امید مافی‪-‬ روز سینما آمد و رفت در حالیکه سکوت حاکم بر سالن‌های سینما همچنان سوهان بر اعصاب می‌کشد. کرونا که سر و کله‌اش پیدا شد کمتر کسی تصور می‌کرد از هنر هفتم یک مشت افسوس و یک بغل خاکستر محرمانه بر جای بماند و حسرت سال‌های بی‌کرونا که پرده نقره‌ای دلبری می‌کرد و تا انتهای شب اشک‌ها و لبخندها را بر پهنای صورت‌ها می‌نشاند دل‌هایمان را خون کند.
حالا اما حال سینما خوب نیست و صندلی‌های مندرس با غصه‌های الیم دست و پنجه نرم می‌کنند. حالا گیشه مدت هاست با سکوتی سرشار از ناگفته‌ها دست و پنجه نرم می‌کند و زیر سنگینی بغضی هولناک نفس می‌کشد.
کرونا قاتل نااهل سینما کاری کرد که یادمان برود چگونه روزگاری با تخمه‌ها و پاپ کورن‌ها در خاموشی محض اشک‌آلود شده و به خاطر یک سکانس یا حتی یک پلان مه آلود به دلتنگ‌ترین موجودات دنیا بدل می‌شدیم و سر از دره‌های عمیق رخوت درمی آوردیم.
حالا با زخم کاری بر تن به دلواپسی‌های خاتون چشم می‌دوزیم و در خانه‌هایمان سراغ آرتیست‌هایی را می‌گیریم که می‌توانند ما را به پایکوبی درد دعوت کنند و به خلوت کشنده آشیانه‌هایمان پایان دهند.


سینما اما چیز دیگری است و هر چقدر هم که با سریال‌های خانگی همذات پنداری کنیم، باز دلمان برای پیرمردی که با نور سراغمان می‌آمد تا راه را گم نکنیم و روی یک صندلی آکنده از خاطره آرام بگیریم تنگ می‌شود.
پس گریزی نداریم جز آنکه آرزو کنیم این روزهای خالی از اپیزود، زندگی، لبخند و عشق پایان یابند تا دوباره بتوانیم به تیتراژهای کبود چشم بدوزیم و حال پرنده‌ای پریده از قفس را پیدا کنیم.
بی‌هیچ تردید فیلم‌های کیمیایی و مهرجویی و بنی اعتماد و فرهادی و حاتمی کیا روی پرده نقره‌ای تماشایی خواهند بود و در وقت اکران به خمیازه‌های کشدار پایان خواهند داد.
پس سلام به سینما و خاموشی دلربای سالن‌های خاک گرفته‌ای که خیال باران را برای گونه‌هایمان به ارمغان می‌آورند و دریچه‌ای رو به کوچه خوشبخت پیش رویمان می‌گشایند.
فاصله ما و تو زیاد نیست
پس کمی نفس بکش پرده نقره‌ای
نفس‌هایت که ته بگیرند
ما هم دیگر نیستیم در این خسته خانه...