از تخريب رسانه‌اي تا خشونت فيزيكي عليه وكلا

از تخريب رسانه‌اي تا خشونت فيزيكي عليه وكلا ایوب میلكی* وكیل دادگستری و عضو هیئت‌علمی دانشگاه  
 

تكرار تراژدی تأسف‌بار قتل یكی از وكلای دادگستری، موضوعی جدی است كه اگر كماكان مورد غفلت واقع شود و راهكاری عاجل و سیستماتیك برای مقابله با آن ارائه نشود، امنیت مدافعان حق را بیش از گذشته به مخاطره می‌افکند و به بحرانی فزاینده و نگران‌كننده در نظام عدالت قضائی بدل خواهد شد. سؤال این است که به راستی چگونه می‌شود وكیلی كه ردای فاخر و سنگین سربازی عدالت و دفاع از حقوق شهروندان را بر دوش می‌كشد، آماج چنین هجمه خصمانه‌ای قرار می‌گیرد؟ چه عامل یا عواملی بسترساز وقوع چنین اتفاقاتی می‌شود؟ از منظر كلی، واقع مطلب این است كمابیش به این باور مشترك رسیده‌ایم كه جامعه ما یك جامعه خشمگین است. جامعه‌ای كه آستانه تحمل‌پذیری پایینی دارد و شهروندان آن كنترل چندانی بر خشم خود ندارند. خشمی هیجانی و مهارناپذیر كه از رخسار تا گفتار و رفتار ما را دربر می‌گیرد. در چنین فضای ملتهبی، خشونت كلامی و رفتاری در ذهن و جان ما رسوخ كرده و در كسری از ثانیه با جرقه‌ای كوچك می‌تواند از آتشفشان ژرفای وجودمان شعله‌ور و به خشونتی فیزیكی یا نزاعی مرگ‌بار تبدیل شود. هرچند واكاوی دقیق این مطلب كه ریشه‌های عمومی بروز و ظهور و تكثیر چنین خشونت‌هایی چیست، در این وجیزه كوتاه نمی‌گنجد و مجال دیگری را می‌طلبد اما بدیهی است كه خشونت مانند هر پدیده اجتماعی دیگری می‌تواند معلول عوامل مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، زیستی و روانی باشد. اما از منظری خاص و متفاوت، اگر بخواهیم نگرشی واقع‌بینانه به علل وقوع حوادث جنایی علیه وكلای دادگستری داشته باشیم، فارغ از اینكه هر حادثه انگیزه‌ها، مؤلفه‌ها و زمینه‌های مختلف و مستعدكننده خود را می‌طلبد كه نباید نادیده گرفته شود، به نظر می‌رسد از نقش انكارناپذیر و تحریك‌آمیز برخی از عوامل نظیر كاركرد تعدادی از رسانه‌ها در شكل‌دهی و ترویج فرهنگ خشونت و القای ذهنیت مخرب وكیل‌هراسی در سطح جامعه نمی‌توان غافل شد. خلق كاراكترهای موهن و اغراق‌آمیز از نقش و جایگاه وكیل‌مدافع در آثار ضعیف و غیرفاخر سینمایی و تلویزیونی و سیاه‌نمایی و موضع‌گیری‌های جهت‌دار، غیرواقعی و حتی مغرضانه برخی اشخاص در رسانه‌های جمعی، از یك طرف به تضعیف جایگاه این حرفه شریف در فرهنگ عمومی و از طرف دیگر به ترویج گفتمان وكیل‌ستیزی منجر خواهد شد. وانگهی، گاهی مواقع تحریف وقایع و تصویرسازی نادرست از سطح روابط حرفه‌ای بین وكیل و موكل، وكلا را در معرض قضاوت‌های ناعادلانه و خواسته‌های نامعقولی قرار می‌دهد كه عدم تحقق آنها یا عدم توفیق وكالتی در یك پرونده، احتمالا نتیجه‌ای جز نارضایتی از عملكرد وكیل و گرایش احتمالی به سمت كاربست خشونت كلامی و فیزیكی را بر اساس ذهنیت‌های قبلی در پی نخواهد داشت. 
با این حال در كنار ده‌ها عامل زمینه‌ساز یك خشونت، فراموش نكنیم كه رسانه‌ها ابزاری بسیار نیرومند هستند كه قادرند در ذهن و فكر مردم، ارزش‌ها و هنجارهای خاصی را توسعه دهند یا تثبیت كنند و افكار عمومی را مسحور و مسخر قدرت چشمگیر خود کرده و گاه نیازهای غیرمنطقی و كاذبی را در ذهن مخاطبان ایجاد كنند كه شاید بتوان ادعا كرد ریشه بخشی از خشونت‌ها و ناهنجاری‌هایی را كه این روزها علیه وكلای بی‌دفاع شاهد هستیم، باید در كاركرد نابجا و نامطلوب این نقش رسانه‌ای جست‌وجو کرد. قدر مسلم، تحقق عدالت قضائی بدون تأمین امنیت وكیل و قاضی به عنوان كنشگران اصلی عرصه عدالت میسر نخواهد بود. آنهایی كه فكر می‌كنند با تضعیف و تخفیف این جایگاه ارزشمند، خدمتی به خلق‌الله می‌کنند، سخت در اشتباه‌اند. شهروندانی كه متأثر از ناملایمات زندگی و فشارهای اقتصادی و نابرابری‌های اجتماعی، خشمگین و عصبانی هستند، به جای آموزش، تحریك و تشویق به كاربست خشونت و تشدید حس كینه‌توزی، باید دعوت به آرامش شوند و با حل بنیادی مشكلات آنها و رفع تبعیض‌ها، آیین مهرورزی و فرهنگ احترام به هم‌نوع در ذهن و قلب‌شان آموخته و نهادینه شود. كوتاه سخن اینكه، هریك از ما در مقام یك شهروند یا مسئول با یك رسانه جمعی، رسالتی اخلاقی، اجتماعی و قانونی را بر عهده داریم كه اگر به درستی انجام نشود، بنیان اجتماع و نظم و انسجام منطقی امور به هم می‌ریزد. به امید جامعه‌ای عاری از خشم و خشونت.