علیرضا صدقی نقطه پایان بهت

دیروز سرانجام مراسم تشییع آتش‌نشانان جان‌باخته در فاجعه ساختمان پلاسکو با گذشت 11 روز از واقعه، برگزار شد. شاید برگزاری این مراسم را بتوان نقطه پایانی بر بهت حاصل از آن دانست. بهتی آنچنان سترگ و بزرگ که حوادث پیش و پس از خود را تحت‌الشعاع قرار داده و از اثربخشی آن‌ها کاست. حادثه پلاسکو علاوه بر تاثیرات روانی و احساسی که بر بخش بزرگی از جامعه ایران داشت و علی‌رغم وجوه غمبار و تراژیکش، می‌توانست تبدیل به فرصتی کم‌نظیر برای ایجاد مواجهه‌ای مشترک با موضوعات ملی شود. درد مشترک یکی از عوامل انسجام و همدلی میان گروه‌های مختلف اجتماعی است که می‌تواند زمینه‌ساز پیوندهایی عمیق میان این گروه‌ها شود. جریان‌هایی که هر یک به تنهایی بخشی از بار خواسته‌های اجتماعی و سیاسی را به دوش می‌کشند و رویکرد همدلانه میان آن‌ها به طور قطع بر ساختارهای اجتماعی و استحکام آن‌ها تاثیری ژرف خواهد داشت. در این میان برخی حوادث مانند فاجعه ساختمان پلاسکو، بهمن‌گیر شدن کولبران سردشتی، سیل سیستان و... به دلیل روح و ماهیت انسانی خود، بیش از دیگر پدیده‌ها به این اتحاد ملی کمک می‌کنند. یکی از اصلی‌ترین شروط دستیابی به این انسجام ملی، مواجهه همسان آحاد جامعه در رخدادها و رویدادهای اجتماعی از این دست است. اما حسی که در مراسم تشییع آتش‌نشانان جان‌باخته در پلاسکو دیده می‌شد، حکایت دیگری را روایت می‌کرد. در این حکایت ناخوشایند، دوگانه‌ای تازه در آرایش اجتماعی ملاحظه می‌شود. دوگانه‌ای که نشان از «ما» و «آن‌ها» دارد. این‌که «ما» کدام است و «آن‌ها» به طور دقیق چه کسانی هستند، هیچ تعریف روشنی ندارد. گرچه این دوگانه در فضای به شدت احساسی مراسم تشییع بسیار کم‌رنگ جلوه کرد و کم‌تر ناظر بیرونی به آن پرداخت، اما نمی‌توان منکر وجود و وقوع آن شد. بی‌شک این دوگانه آسیبی جدی بر پیکره نهاد اجتماعی در ایران وارد می‌آورد. برخی از حاضران در مراسم تشییع احساس می‌کردند که فضای اطراف‌شان امنیتی است و چهره‌هایی را مشاهده می‌کنند که کمترین همراهی و همدلی را با آن‌ها ندارند. بی‌گمان این حس برای «آن» گروه دیگر هم وجود داشته و «آن‌ها» هم تصور می‌کردند، این عده نه برای مشارکت در مراسم تشییع که با اهدافی دیگر به مراسم آمده‌اند. جالب آن‌که این هر دو گروه، از یکدیگر واهمه داشته و هر کدام دیگری را به عدم پایبندی به اصول متهم می‌کنند. اما چرا چنین مراسمی که می‌تواند زمینه‌ساز وحدت و همدلی میان اقشار مختلف جامعه باشد، تبدیل به میدان زورآزمایی و مانور قدرت می‌شود و سطح تحمل‌پذیری در جامعه ایران تا این حد نزول کرده و هر پدیده جمعی می‌تواند موجبات نگرانی را نزد گروهی پدید آورد؟ قدری تحمل مخالف و صبوری در برابر برخی مطالبات و خواسته‌های جمعی ـ ولو نه چندان منطقی ـ بخش بزرگی از بار روانی موجود در جامعه را کاهش داده و نوعی از مشارکت مدنی را پدید می‌آورد. تردیدی نیست زمانی که به رخدادهای اجتماعی و صحنه‌های حضور عمومی مردم با دیده تردید نگریسته شود و جریان‌هایی ـ حتی از سر دلسوزی ـ سعی بر کنترل امنیتی آن داشته باشند، واکنش‌هایی را در پی خواهد داشت. واکنش‌هایی که مطلوب و مورد تایید هیچ عقل سلیم و قلب دلسوزی نیست. حال اگر اجازه بروز و ظهور این واکنش‌ها هم داده نشود، شرایط به مراتب پیچیده‌تر و مواضع به غایت بنیادی‌تر خواهد شد. برون‌رفت از این فضا بیش از هر چیز نیازمند بازتعریف مفهوم امنیت و تامین آن از یک سو و اعتماد و اطمینان نهاد جامعه به حاکمیت از سوی دیگر است. گروه‌هایی که باید گام به گام به یکدیگر نزدیک شده و از شکاف موجود فعلی بکاهند. با این همه، مراسم تشییع آتش‌نشانان با تمام نقاط قوت و ضعفش برگزار شد و خاک سرد، فضای آکنده از احساس جامعه را آرام خواهد کرد. غبار احساس از آیینه منطق پاک شده و چندی نخواهد گذشت که همه تلاش می‌کنند تا موضوع را در بستری منطقی و با کمترین دخالت احساس به بحث بنشینند. درست در همین زمان است که شکاف موجود رخ نشان داده و در برخوردهای دوسویه حاصل از این دوگانگی‌ها، شکاف‌هایی تازه پدید می‌آید. تصور می‌شود که زعمای قوم و مسئولان مرتبط با جریان‌هایی از این دست، باید تلاش کنند تا پاسخ منطقی و اصولی برای تامین مطالبات جامعه داشته باشند و سعی بر آرام کردن فضا از طریق همدلی و همراهی و خودی دانستن سازمان‌های اجتماعی داشته باشند. تجربه حکومت‌های بشری نشان داده نمی‌توان در فضای امنیتی به راهبردی بلندمدت و کارآمد اندیشید. شاید لازم باشد بار دیگر به تجربه مدیریت مراسم شهدای انقلاب و جنگ نظری انداخته شود و زمینه‌های بروز خیزش ملی در چنین مراسم‌هایی مورد دقت‌نظر و توجه مسئولان قرار گیرد.