ديدن واقعيت از پنجره آرزو

حالا كه چند ماهي از تسلط طالبان بر افغانستان مي‌گذرد، شايد بتوان كمي از هيجانات و شگفت‌زدگي اوليه فاصله گرفت و به دور از احساسات‌گرايي به آنچه در افغانستان رخ داده، نگاه كرد. طي 20 سال‌ گذشته، بارها در يادداشت‌هايي كه تعدادي از آنها در مطبوعات منتشر شد، در حد وسع خودم به تحليل آنچه در افغانستان مي‌گذرد پرداخته‌ام كه دوتاي آخرش، يكي با عنوان «تور گردشگري طالبان» و ديگري «از هواپيما پرت نشويم»، در همين ستون چاپ شد. آنچه در اين يادداشت مي‌نويسم، احتمالا به مذاق بعضي خوش نمي‌آيد ولي به گمانم چشم بستن بر آن، كمكي به ما نمي‌كند. حدود 3 ماه است كه طالبان بر افغانستان سلطه يافته است و اين استيلا، بي‌هيچ مقاومت قابل اشاره‌اي رخ داده. حتي وقتي از مقاومت پنجشير صحبت مي‌شود در عمل چيز زيادي از اين مقاومت، جز حمايت‌هايي در فضاي مجازي نمي‌بينيم و عملا آنچه در پنجشير گذشته، حتي از مقاومتي كه در شهر هرات ديديم هم كمتر بوده كه تازه، مقاومت هرات هم در مقابل طالبان، آنچنان قابل ذكر نيست و حال اين را مقايسه كنيم با مقاومتي كه در دره پنجشير در دوره اشغالگري شوروي و همين طالبان در دفعه قبل شاهد بوديم و به اعتبار همين سابقه بود كه تا مدت‌ها، حاميان مجازي مقاومت پنجشير، سلطه طالبان بر اين دره را منكر مي‌شدند و حالا حتي از اين نمي‌گويند كه چرا در پنجشير، با وجود ويژگي‌هاي منطقه‌اي كه در دو نوبت قبل، ارتش شوروي و نيروهاي طالبان را زمينگير كرده بود و اين‌بار هم بسيار بر آن تاكيد مي‌شد، حتي به اندازه هرات هم در مقابل طالبان مقاومت نشد؟ واقعيتي كه رخ داده همين است، حتي اگر از پنجره آرزوهاي‌مان به آنچه رخ داده بنگريم و از مقاومت در افغانستان بگوييم. من اعتراف مي‌كنم كه آرزويم اين است كه نه تنها در پنجشير، كه در تمام افغانستان، در مقابل طالبان، مقاومت شكل بگيرد، ولي نمي‌گيرد و حداقل الان كه مقاومتي نيست. نه در هرات، نه در پنجشير و نه حتي در مناطق شيعه‌نشين كه مردمانش بسيار در خطرند. واقعيتي كه رخ داده اين است كه طالبان با نيرويي آموزش نديده و با سلاح‌هاي ابتدايي و سوار بر موتوسيكلت و حداكثر با چند ده خودروي وانت، يك دولت مستقر و مجهز به پيشرفته‌ترين سلاح‌هاي موجود  با حدود 300 هزار نيروي نظامي و 50 هزار پليس شهري و تحت حمايت ثروتمندترين كشورهاي جهان را در كمتر از دو هفته سرنگون و خود مستقر شد. جالب اينكه غير از آن 300 هزار نظامي و 50 هزار نيروي پليس، طي دو تا سه هفته، تخمين زده شد كه از كابل، چيزي حدود 120 تا 160 هزار نفر از طريق پل فرار كردند كه فيلم‌هاي وحشتناك پرت شدن آنها از هواپيما را همه جهان ديدند، اما مقاومت؟ هرگز. هيچ‌كس مقاومتي نديد. نه از آن 350 هزار ارتشي و پليس و نه اين 120 تا 160 هزار نفر كه اگر روي هم جمع بزنيم، حداقل 450 هزار نفر مي‌شود. نه از اينها، نه از هرات، نه از پنجشير و نه از نواحي هزاره‌نشين، مقاومت قابل اشاره‌اي ديده نشد.
به گمان من اين گفته كه طالبان تغيير كرده يك شوخي است، چراكه تغيير را در عمل نشان مي‌دهند و نه در حرف و هيچ نشانه عملي از تغيير طالبان را نمي‌شود ذكر كرد كه برعكس، آنچه در عمل مي‌بينيم، همان طالبان گذشته است، فقط كمي هوشيارتر و نه بيشتر. اما آنچه قطعا تغيير كرده، مردم افغانستانند. مردمي كه اگر در مقابل ارتش شوروي كه بي‌گمان در زمان خود يكي از دو ارتش قدرتمند جهان بود و نيز در دور اول حاكميت طالبان، جانانه مقاومت كردند، ولي الان؟ الان نه. الان خبري از مقاومت نيست. حداقل الان كه مقاومتي نيست، هر چند در فضاي مجازي، بسياري هستند كه از مقاومت در مقابل طالبان سخن مي‌گويند، ولي حتي از مقاومت زنان كابل هم ديگر نشان چنداني نيست. همان زناني كه در كشور ما بسيار با آنان همدلي مي‌شود ولي به آن اندازه كه اين زنان در كشور ما نسبت به مصيبتي كه بر آنان وارد شده همدلي مي‌بينند، در كشور خود، همدل نمي‌يابند. اما براي من يك چيز عجيب است. در دوره حكومت 20 ساله مورد حمايت غرب، بارها و بارها بر زنان افغانستان ستم رفت كه دو نوبت آن كه بر ملا شد، يكي مورد تجاوز قرار گرفتن تمامي اعضاي تيم ملي فوتبال زنان افغانستان توسط كاركنان مرد فدراسيون فوتبال اين كشور بود و ديگري، تجاوز به حدود 2000 پليس زن افغانستان توسط همكاران مرد در پليس اين كشور و عجيب اين بود كه از طرف همدلان امروز زنان افغانستان در كشور خودمان، يك‌بار و حتي يك‌بار در مقابل اين دو ماجرا كه علني شد، موضعي گرفته نشد و هيچ كس از اين ستمي كه بر زنان افغانستان مي‎رفت، حرفي نزد. حتي معروف‌ترين روشنفكران كشورمان كه بارها و بارها به افغانستان رفته و آمده‌اند و در ستايش احمد شاه مسعود و احمد مسعود نوشته و مي‌نويسند، در آن ماجراها كلمه‌اي از حقوق زنان ننوشتند. راه انداختن كانال در فضاي مجازي به سبك حمايت از مقاومت پنجشير كه اصلا.
اينها بخشي از واقعيت افغانستان است و البته نه همه آن. آنچه در افغانستان مي‌گذرد، برآيند همه واقعيت‌هاي آن كشور است و واقعيت امروز افغانستان اين است كه مقاومتي در افغانستان در مقابل طالبان نيست. من كه آرزو مي‌كنم مقاومتي باشد ولي نيست و تنها چيزي كه مي‌دانم اين است كه از پنجره آرزوهايم به واقعيت نگاه نكنم و سعي در فريب خودم نداشته باشم.