سفره‌ خالي، سفر پرشمار

سفر مسوولان ارشد نظام به نقاط مختلف كشور براي گفت‌وگوي چهره به چهره با مردم و درك بهتر مشكلات آنان اقدام مهمي است كه نمي‌توان با نگاه صفر و صدي به آن نگريست و با آن مخالفت قطعي داشت، اما از سوي ديگر نيز نبايد سفرهاي استاني را با پروپاگانداي رسانه‌اي به عنوان شيوه‌اي منحصر به فرد و غيرقابل نقد در اداره كشور معرفي كرد و حل بحران‌هاي بزرگ كنوني را منوط به انجام آن دانست.  خاطرات تلخ و خسارت‌هاي جبران‌ناپذير به كشور در دولت‌هاي نهم و دهم با انبوهي از سفرهاي استاني و مصوبات غيرقابل اجرا هنوز از ذهن مردم ايران پاك نشده كه رييس دولت سيزدهم نيز تمام زمان آخر هفته خود را به ايرانگردي اختصاص داده است تا با معضلات و مشكلات ريز و درشت مردم آشنا شده و دستورات مقتضي را صادر كند، آن‌هم در شرايطي كه اكثريت هشتاد ميليون ايراني، سال‌هاست كه فريادشان از مشكلات اقتصادي، تبعيض و بي‌عدالتي در وجوه مختلف، رانت و فساد، نابودي محيط‌زيست، دشمن‌انگاري داخلي و خارجي و بسياري ديگر از اشتباهات و ضعف‌هاي اداره كشور بلند است بدون آنكه براي فهم آن هر هفته به گوشه‌اي از كشور سفر كرده باشند. ديدن روساي جمهور و ديگر مسوولان، هرچند مي‌تواند براي اهالي يك روستا يا يك منطقه محروم خاطره‌انگيز و همراه شور و شعف چند ساعته باشد و در يك آخر هفته دل‌انگيز و با دستورات فوريتي مديران ارشد به شرط محقق شدن، گره از مشكلات چند منطقه كوچك و كم برخوردار باز كند اما قطعا نمي‌تواند به حل بحران‌هاي بزرگي كه مردم ايران در سال‌هاي اخير با آن دست به گريبان هستند و سالانه ميليون‌ها ايراني را به زير خط فقر هدايت مي‌كند و موجب تحقير و تضعيف جايگاه كشورمان حتي در ميان كشورهاي جنگ‌زده اطراف‌مان شده است، منجر شود. 
نكته مهم اينكه در كشوري كه در ساختار اداره آن خيل عظيمي از مديران با عناوين گوناگون و در سلسله مراتب مختلف و در قواي سه‌گانه و نهادهاي دولتي و حاكميتي با حقوق و امكانات به مراتب بيش از كارايي‌شان حضور دارند، آيا ضرورت دارد كه شخص اول اجرايي كشور براي رسيدگي به مشكلات يك منطقه محروم يا يك روستاي زلزله‌زده حتي بدون درنظر گرفتن هزينه‌هاي سرسام‌آور سفر، شخصا به آن منطقه سفر كرده و دستور حل مشكلات را صادر كند؟ آيا اين امر مويد عدم اطمينان به گزارشات اداري و بي‌اعتمادي به مديران اجرايي كشور و تاييد ضعف عملكرد آنان نيست؟ آيا نمي‌توان با استناد به گزارشات ارسالي از سوي مديراني كه از جيب همين مردم حقوق‌شان پرداخت مي‌شود، دستورات لازم را صادر كرد؟ آيا بسياري از اين مشكلات نبايد توسط مديران همان مناطق رسيدگي و برطرف شود بدون آنكه نياز به حضور مستقيم رييس‌جمهور كشور باشد؟ شايد بتوان متصور بود كه ارتباط مستقيم مديران كشور به خصوص مسوولان ارشد نظام با مردم يكي از راه‌هاي درك بهتر مشكلات و شايد بدون در نظر گرفتن ابعاد گسترده تبليغاتي آن، نشانه‌اي از مردمي بودن است، اما سفره‌هاي خالي مردم قطعا با سفرهاي پرشمار رييس‌جمهور كه وظايف به مراتب مهم‌تري از سفرهاي استاني برعهده دارد، پرنخواهد شد كه اگر غير از اين بود تاثير حداقلي آن را بايد در اين سه ماه اخير مشاهده مي‌كرديم. دريغا كه علي‌رغم وعده‌هاي داده شده در همين مدت هم شاهد هستيم كه شرايط زندگي و معيشت مردم به مراتب بدتر از زمان دولت قبل شده است. تداوم گراني‌هاي كمرشكن، فاميل‌سالاري و قبيله‌گرايي در انتصابات، ديپلماسي انفعالي در برابر مسائل مهم بين‌المللي، بلاتكليفي در مواجهه با برجام و موارد اين‌چنيني كه حتي نارضايتي‌هاي هرچند ملايم و دوستانه حاميان آقاي رييسي را نيز به دنبال داشته است، بيانگر آن است كه رييس‌جمهور كشورمان بايد تمركز بيشتري بر وظايف اصلي و امور مهم و كلان اداره كشور داشته باشد و كم كم از فضاي انتخاباتي، شعارزدگي و اقداماتي كه در شرايط بحراني كنوني نمي‌تواند اولويت كشور باشد، فاصله بگيرد كه در غير اين صورت زودتر از پيش‌بيني مخالفان و منتقدان دولت سيزدهم، مردمي كه تحمل شرايط طاقت‌فرساي كنوني را نداشته و دل به شعارها و وعده‌هاي دولت سيزدهم داده‌اند، آرزوي دولت قبل را خواهند داشت.